نمايش آوارگی در يهوديت، مسيحيت و اسلام

0
321

*دكتر كاوه احمدي علي آبادي

نمي‌توان‌ از نمايش‌ هاي دورگرد و آواره‌ سخن‌ گفت‌ و يادي‌ از كولي‌ها نكرد. نام‌ آنان‌ با نمايش‌هاي‌ دوره‌گرد، نمايش‌ عروسكي‌، موسيقي‌ جيبسي ‌و… پيوند خورده‌ است‌. گرچه‌ خاستگاه‌ و زادگاه نخستين‌ آن‌ها را هند مي‌دانند، ولي‌ مهاجرت‌هاي‌ متعدد و امتزاج‌ شان‌ با جوامعي‌ كه‌ دركنارشان‌ زندگي‌ مي‌كردند، هويتي‌ چندگونه‌، در عين‌ حال‌ كولي‌وار به‌ ايشان‌ بخشيده‌ است‌. آن‌ها يكي‌ از اصلي‌ترين‌ كساني‌ بودند كه‌ نمايش‌ عروسكي‌ را به‌ سراسر جهان‌ وارد كردند. علاوه‌ بر برخي‌ نمايش‌ها كه‌ در سيرك‌ نيز متداول‌ است‌، به‌ نمايش‌هاي‌ ديگري ‌هم‌ مي‌پردازند. فالگيري‌ كولي‌ها را با عينك‌ استعاره‌، مي توان نوعي‌ نمايش‌ نيز تأويل‌ كرد; كه‌ در آن‌ پيشگو با قيافه‌ و حركاتي‌ رازگونه‌، نمايشي‌ را جلوي‌ ديدگان‌ حضار بازي‌ مي‌كند تا قدرت‌ آينده‌نگري‌ او را باور كنند.

در اواسط و اواخر سده هاي ميانه، به رغم مخالفت كليسا با هر نمايشي كه بيان كننده داستان هاي مذهبي نباشند، و با وجود آزار و تعقيب هنرمندان غيرمذهبي، نمايش به وسيله هنرپيشگان دوره گرد و تحت تعقيب در دهكده ها، خيابان ها و ميادين شهرها بر پا نمي شد؛ حتي با وجود سوزاندن بسياري از شعبده بازان به جرم جادوگري، نمايش هايشان هرگز متوقف نشد. به نظر مي رسيد، هيچ چيز نمي تواند مانع از آن شود كه نوع بشر دست از نمايش بردارد؛ حتي اگر هستي و زندگيِ انسان را تهديد كند. اما در نمايش هاي دوره گردان و آوارگان، نقش قاطر را در كشيدن گاري نمايش نبايد ناديده گرفت. آنان از جوامع برده دار باستان و قرون وسطي تا پيش از اختراع ماشين، نمايش هاي سيّار را با جديّت به هر سوي مي چرخاندند. تنها هنرپيشه اي كه همواره هم نقش اش ناديده گرفته شد و هم گاه به زور تازيانه ايفاي نقش مي كرد و هرگز كنار نكشيد تا آن كه ديگران آن را كنار گذاشتند! (به اين عبارات با نگاه كمدي ننگريد، آن را با زاويه تراژدي حس كنيد).

نمايش‌ نزد يهوديان‌ دقيقاً محصول‌ آوارگي‌ بود و پيش‌ از آن‌، نشانه‌اي‌ كه‌ به‌ نوعي‌ حكايت‌ از بعد نمايشي‌ كند، ديده‌ نمي‌شود. چرا كه‌خاخام‌هاي‌ يهودي‌، تئاتر و سيرك‌ را از نشانه‌هاي‌ كفر دانسته‌ و طيف‌ بازيگران‌ را جمع‌ مسخرگان‌ مي‌ناميدند. يهوديان‌ به‌ اسارت‌ برده‌ شده‌ در بابل‌، اولين‌ علايم‌ بازي‌ را نشان‌ مي‌دهند. رواياتي‌ پراكنده‌ از بازي‌هاي‌ صحنه‌اي‌ نزد يهوديان‌ بابل‌ سو سو مي‌زند. در جشن ‌پوريم‌ كه‌ در پاسداشت‌ موفقيت‌ ماجراي‌ مشهور استر و مردخاي‌ با خشايارشاه‌ و وزيرش‌ برگزار مي‌شد، مراسم‌ شكنجه‌ و اعدام‌هامان‌، وزير خشايارشاه‌ بازآفريني‌ مي‌گرديد. مردخاي‌ پس‌ از دفع‌ توطئه‌ هامان‌، نامه‌هايي‌ به‌ همه‌ يهوديان‌ ساكن‌ ولايات‌ مي‌فرستد و به‌ آنان‌ توصيه‌ مي‌كند تا روز پوريم‌ را با جشن‌ و سرور، هديه‌ دادن‌ به‌ يكديگر و گشاده ‌دستي‌ با فقيران‌ پاس‌ دارند. اما عيد پوريمي‌ كه‌ بعدها يهوديان‌ شكل‌ دادند، چيز ديگري‌ بود. در جشن‌ پوريم‌، بسياري‌ از منعيات‌ و عرفيات‌ زير پا گذاشته‌ مي‌شد. در اين‌ جشن‌ هر كاري‌ كه‌ به‌ سور و شادماني‌ جشن‌ كمك‌ كند، مجاز است‌. در دو روز جشن‌ و به‌ ويژه‌ در شب‌ دومين‌ روز، يهوديان‌ به‌ گونه‌اي ‌بسيار افراطي‌ در ميگساري‌، رقص‌، پايكوبي‌، آوازخواني‌ و بازي‌ غرق‌ مي‌شدند. در تلمود توصيه‌ شده‌ بود كه‌ يهوديان‌ در عيد پوريم‌ بايد چنان‌ مست‌ كنند كه‌ تفاوت‌ «رحمت‌ بر مردخاي» و «لعنت‌ بر هامان‌» را نفهمند! از اين روي كارناوالي‌ يهودي‌ نام‌ خود را «آدشلويادا» گذاشته‌ است‌ كه‌ معناي‌ آن‌ چنين‌ است‌: «تا جايي‌ كه‌ هيچ‌ چيز نفهمي‌». جشن‌ پوريم‌ هر ساله‌ در بسياري‌ از مناطق‌ دنيا توسط يهوديان‌ برگزار مي‌شود.

مهمتر از آن‌، عيد فصح‌ يا پصح بود. در جشن‌ فصح‌، وقايع‌ خروج‌ يهوديان‌ از مصر، آزادي‌ از بردگي‌ تا تشكيل‌ يك‌ ملت‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد. دعاها، منظومه‌ها و آوازها غالباً با مايه‌هاي‌ شرقي‌ نيمه‌ عبري‌ و نيمه‌ آرامي‌ اند، كه‌ آوارگان‌ تحت‌ تأثير مناطقي‌ (عربي‌، اسپانيايي‌، آلماني‌ و…) كه‌ ساكن‌ شده‌اند، موضوع هايي‌ را به‌ آن‌ها افزوده‌اند. در نمايش‌ها شخصي‌ كه‌ نقش‌ رئيس‌ خانواده‌ را بازي‌ مي‌كند و برده‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ شاه‌ بدل‌ مي‌شود و رفتاري‌ چون‌ او اتخاذ مي‌كند. اما ناگهان‌ پادشاه‌ به‌ همان‌ برده‌ پيشين‌ بدل‌ مي‌شود و نقش‌ همراهي‌ با فراريان‌ قوم‌ را بازي‌ مي‌كند!; آيا او نقش‌ پيشين‌اش‌ را فراموش‌ كرده‌ است‌؟ متأسفانه انگار كه چنين است، اما كتاب مقدّس اش به كرّات به او چيز ديگري مي گويد: «و بر شخص‌ غريب‌ ظلم ‌منمائيد، زيرا كه‌ از دل‌ غريبان‌ خبر داريد، چون‌ در سرزمين‌ مصر بيگانه‌ بوديد»[6] و در جايي‌ ديگر يهوه به او ندا مي دهد: «و چون‌ غريبي‌ با شما در زمين‌تان‌ مأوا گزيند، او را ميازاريد. غريبي‌ كه‌ در ميان‌ شما مأوا گزيند مثل‌ متوطن‌ از شما باشد و او را مثل‌ خود محبت‌ نمائيد، چون‌ كه‌ شما در سرزمين‌ مصر بيگانه‌ بوديد…»[7]. و باز در جايي ديگر آن‌ گونه ‌سخن‌ مي‌گويد كه‌ پنداري‌ هشداري‌ به‌ آيندگان‌ مي‌دهد: «براي‌ شما كه‌ اهل‌ جماعت‌ هستيد و براي‌ غريبي‌ كه‌ نزد شما مأوا گزيند يك‌ فرضيه‌ باشد. فرضيه‌اي‌ ابدي‌ در نسل‌هاي‌ شما، مثل‌ شما به‌ حضور خداوند مثل‌ غريب‌ است‌. يك‌ قانون‌ و يك‌ حكم‌ براي‌ شما و براي‌ غريبي‌ كه‌ در ميان‌ شما مأوا گزيند خواهد بود»[8]. چنان كه از آن آيات استنباط مي شود، او بايد هرگز آوارگي‌اش‌ را فراموش‌ نكند. از اين‌ روست‌ كه‌ بايد آن‌ را بر دوش‌ كشد تا هرگز آوارگي‌ خود از ياد نبرد و خاطره‌ آن‌ را نسل‌ اندر نسل‌ منتقل‌ سازد.

آوارگي‌ در آن‌ سوي‌ ديوار به‌ گونه‌ ديگري‌ پرده‌برداري‌ مي‌شود. آن چيزي وراي نمايش است يا شايد بتوان گفت نمايشي به معناي دقيق كلمه “واقعي” است. اردوگاه‌هايي‌ با امكانات‌ اندك‌، يك‌ زندگي‌ بگير و ببند را نشان‌ مي‌دهند. هر كسي‌ آن‌ را به‌ شكلي‌ مي‌بيند. كودك‌ فلسطيني‌ كه‌ از هنگام‌ تولد در چنان‌ فضايي‌ بزرگ‌ شده‌، مدام‌ خودروهايي‌ را ديده‌ كه‌ گاه‌ مرداني‌ با اسلحه‌ از آن‌ بيرون‌ مي‌آيند. نوجوانان‌ و چه‌ بسا برادرانش‌ را هنگام‌ سنگ‌پراني‌ و نوعي‌ موش‌ و گربه‌بازي‌ مشاهده‌ كرده‌ است‌ كه‌ گاه‌ چنان‌جدي‌ مي‌شود كه‌ به‌ قيمت‌ جان‌ تعدادي‌ از آن‌ها تمام‌ مي‌شود. سپس‌ صداي‌ صفير شيون‌ و فرياد بلند مي‌شود، كه‌ گاه‌ بسيار نزديك‌ است‌. هنگامي‌ كه‌ بچه‌ها بزرگ‌تر مي‌شوند، اين‌ صحنه‌ها به‌ زندگي‌ زيسته‌ ي آنان‌ بدل‌ مي‌شود و خود به‌ نمايشگران‌ واقعيِ‌ آن‌. سرباز اسرائيلي‌ از زماني‌ كه‌ در مناطق‌ فلسطيني‌نشين‌ مأمور انجام‌ وظيفه‌ بوده‌، مردمي‌ را ديده‌ كه‌ هرگز آرام‌ نگرفتند; جوانان، نسل‌ها ‌ و اشخاص مختلفي‌ آمدند و رفتند، اما نقش ها و صحنه‌ تغيير نكرده‌ است‌: سنگ‌ پراكني‌ به‌ سوي‌ آنان‌ و شليك‌اش‌ به‌ سوي‌ كساني‌ كه‌ نمي‌شناسد و دستگيري‌ و تنبيه‌ جوانان ‌فلسطيني‌، با آن‌ شال‌هاي‌ خاص‌شان‌، كه‌ انگار پيراهن‌ محكوميت‌شان‌ نيز هست‌. آيا اين‌ نمايش‌ پاياني‌ ندارد؟! انگشت‌ اتهام‌ هر يك‌ از آنان‌، خود را محق‌ دانسته‌ و ديگري‌ را گناهكار جلوه مي دهد. رسانه‌ها نيز اين‌ صحنه‌ها را براي‌ جهانيان‌ به‌ نمايش‌ گذاشته‌اند و زواياي مختلفي از آن را آشكار ساختند. جهانيان از خود مي پرسند‌ كه‌ اين‌ صحنه‌ها كي‌ پايان‌ مي‌پذيرد؟! اما كنشگران آن عرصه بهتر از هر كسي مي دانند كه پرسش‌ اساسي‌ اين‌ نيست‌ كه‌ آن چه وقت‌ به پايان‌ مي‌رسد، مسأله‌ اين‌ است‌ كه‌ آن‌ چگونه‌ پايان‌ مي‌پذيرد؟! عجوزه انتقام آنان را رها نمي كند و هر روز به شكلي در زندگي شان، صحنه ها را كارگرداني مي كند. آنان بايد بهتر از هر كسي بدانند كه تا خود بر پايان مخاصمات مصمم نباشند، كسي را ياراي به غايت رسانيدن شان نيست! آناني كه دستان شان به خون ديگري آلوده است مي بايست نه نمايشوار كه حقيقتاً از ديوار ندبه بگذرند، اما براي آن هايي كه داغدارند، نقشي دشوارتر ضروري است. صلح وسعت قلب بسياري طلب مي كند؛ نياز به ايثار و گذشت گذشته است. آري، چنين انقلابي در طراحي شخصيت حقيقتاً دشوار است، اما پنداري كه آن آزموني است كه رازش در دشواري اش، خفته است! منجي حقيقي آن عرصه، كارگرداناني هستند كه با بعض عزيزان از دست رفته شان بر قلب، گذشت به خاطر آيندگان را بر وجودشان مهر زنند. آن نياز به ظرافت نگاهي به اندازه هنر و وسعت بخشايشي به گستره دين دارد. تو گويي كه نجات شان در غسل تعميدي است كه از سرير اشك هايشان (نه خون و اشكي كه از ديگران مي ريزند) مي گذرد. همان آزمون الهي و معنوي اي كه تمامي هستي جهت آن، يعني براي تحقق و ايفاگري نقش انسان به عنوان جانشين خداوند بر زمين، آفريده شده است.

*تصویر از مانا نیستانی

مقاله قبلیآغاز چهارمين دوره جشنواره بين المللی فيلم زنان
مقاله بعدیادامه تجمع هواداران محمد علی طاهری در فضای امنیتی شدید مقابل بیمارستان بقیه‌الله
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.