نمادهای بارز بت پرستی در هزاره ی سوم!

0
296

چنانچه از تاریخ ادیان، بخصوص تاریخ اسلام، و به ویژه مذهب شیعه و همه مشتقات و زیرمجموعه های آن اطلاع داشته باشید؛ به خوبی می دانید، که زیربنای تمام این باورهای کاملا زمینی که به آسمان ربط اش می دهند؛ و نوشته هائی را که خودشان اندیشیده و طراحی و تنظیم کرده اند؛ و آنرا در قالب یک کتاب مذهبی، آنهم از نوع آسمانی آن، که خدا توسط یک فرد برگزیده به نام پیامبر برای شان فرستاده است؛ با محتوائی نزدیک به یکدیگر، اما با ظاهری متفاوت می باشند!

مشکل اینجاست که قضیه پیام هائی که یک فرستاده با عنوان پیامبر یا رسول برای بندگان خدا به همراه می آورد( پیامبر کسی است که کتاب آسمانی دارد. اما رسولان دارای چنین کتابی نیست؛ ولی پیامبری را که پیش از رسالت وی بوده، و کتاب او را تصدیق می نماید. گاهی نیز یک فرستاده، هم پیامبر است و هم رسول، به این معنا که ضمن به همراه داشتن کتاب آسمانی، پیامبر قبل از خودش را هم تصدیق می نماید. ) و قضیه پیامهائی که ایشان با خود آورده اند؛ در تمامی آنها اثبات یکتائی آفریدگار هستی است؛ و راهنمائی پیروان خودشان، به سوی انجام دادن کارهائی که به وسیله آنها بتوانند در دنیا و آخرت رستگار بشوند!

از ادیان دیگر اطلاعات چندانی ندارم، اما در رابطه با دین تحمیلی اسلام به ایرانیان، و مذاهب دوگانه آن، و فرقه ها و شعبات فراوان آن نسبتا آگاهی هائی را دارم. به وضوح می دانم که در هیچ کجای قرآن، در هیچ آیه ای از همه صد و چهارده سوره های آن، جز به نام چند پیامبر و رسول و فرشته، و چند نام از آدمهای معمولی که به گونه ای نقشی با پیامبری محمد یا سایر پیامبران داشته اند؛ از هیچ فرد قدیس یا عادی دیگری سخنی به میان نیامده است. در هیچ کجای قرآن، شما به نامی از امامان و چهارده معصوم، که نزد شیعیان از اعتبار و والائی خاصی برخوردارند را نمی بینید . اما در کتابهای دیگر مسلمانان( نهج الفصاحه، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، حلیته المتقین تحریرالوسیله و بیشتر توضیح المسائل مراجع تقلید، به وفور به این نامها اشاره شده؛ و از معجزات و کرامات آنان داستانهای دروغین زیادی برای خوانندگان این آثار نوشته شده؛ و در باره کارهای اعجاز گونه ایشان مطالب شگفت آوری نزد خواننده کتاب مطرح گردیده است!

می دانیم که نزدیک به ده قرن، از زنده بودن یازدهمین امام شیعیان می گذرد؛ و از همان موقع تا کنون، فرزند او که امام دوازدهم پیروان این مذهب است؛ به باور ایشان زنده است؛ ولی از دیدگان مردم غایب می باشد. می گویند وقتی همه جهان آلوده به کفر و شرک و بدی های دیگر بشود؛ ایشان ظهور می کند! تا ریشه همه نابسامانی های موجود در دنیا را، از بیخ و بن برکنده و نابود سازد. با اینهمه، خودشان چنان در شائبه های شرک و بت پرستی فرو رفته اند؛ که حتی این ضعف های پنداری و کرداری و گفتاری خویش را هم، بخشی از اعتقادات راسخ به این مذهب و ارزش های آن معرفی می کنند!

در تمامی طول تاریخ بشری، و شکل گرفتن هستی همه موجودات این گیتی پهناور، توجه انسان به این حقیقت محض معطوف بوده؛ که آن مواردی از رخدادهای جهان را قبول داشته باشد؛ که بتوانند منطق خاصی را در آن ملاحظه کنند؛ و آن را قابل بحث و گفتگوتشخیص بدهند؛ و از آن گفتگوها به یک نتیجه گیری مورد قبول همگان برسند!

با توجه به معجزاتی که برخی از شیعیان، در باره امامان و فرزندان ایشان (امامزاده ها) بیان می کنند؛ و به آن اعتقاد راسخی هم دارند. با اتفاقاتی که در این برهه از زمان در بعضی از کشورهای اسلامی، به ویژه ممالکی که در آنها مزار بعضی از این معصومین! قرار دارند به وقوع می پیوندند؛ کاملا قابل ملاحظه است، که هیچگونه رابطه منطقی میان آنچه که رخ داده، با آنچه که این دینمداران مذهب شیعه عنوان می کنند؛ وجود ندارد و یافت نمی شود!

به عراق توجه کنید، تقریبا همه روزه تعداد زیادی از شهروندان آن، به دست تروریست هائی که اکثرا مسلمان نیز هستند؛ جان خویش را از دست می دهند. اگر این حضرات معصومین می توانند معجزه ای داشته باشند؛ با توجه به اینکه در چند شهر مشهور این کشور، مقبره های امام اول شیعیان و تعدادی از فرزندان او( امامان و امامزاده ها) وجود دارند؛ چگونه است که روزانه اینهمه اتفاقات شوم در این سرزمین روی می دهد؛ و این منسوبین به اعجاز و کرامات، نمی توانند یک ذره از این معضلات را نابود نموده و از میان بردارند؟!

در کشور سوریه، که حدود سه سال در آتش جنگ داخلی می سوزد؛ و همه روزه بسیاری از شهروندان این مملکت، به واسطه همین جنگ داخلی و درگیری های میان موافقان و مخالفان بشار اسد جان شان را از دست می دهند؛ مزار زینب دختر علی قرار دارد. همه ماهه تعداد زیادی از شیعیان سراسر دنیا مخصوصا از ایران، برای زیارت مقبره او و درخواست روا شدن حاجات آنها به کمک و میانجیگری زینب(واسطه میان خدا و زوار گور زینب )، به این سرزمین سفر می کنند؛ و هزینه های زیادی را در این رابطه متحمل می شوند. به این مورد منطقی هیچ توجهی ندارند؛ که چرا کسی که برای زیارت چوب و آهن مزارش رنج این سفر را بر خودشان تحمیل می کنند؛ تا به حال بشار اسد ظالم و قدرت پرست را از بین نبرده است؛ که تا اینهمه خونریزی و مرگ و آوارگی مردم سوریه به پایان برسد؟!

اگر در زمانهای دور و در دوران پیش از ظهور دین اسلام، بتکده هائی بوده اند که در روزهای خاصی مورد عبادت بت پرستان قرار می گرفتند؛ اکنون در اثر حکومت اسلامی در کشور ما، و حضور آخوندهای قدرت پرست حاکم بر سرزمین ما، در سراسر کشورمان بیش از 15000 امامزاده( بتکده ) وجود دارند؛ که همه روزه مورد زیارت عده ای بت پرست و نادان قرار می گیرند. و هیچ استادی در رشته فلسفه و منطق، بر نمی خیزد؛ تا وظیفه انسانی خودش را به انجام برساند؛ و به این زواران نادان و بدون منطق آگاهی بدهد؛ که با بوسیدن و لمس کردن ضریح چوبی یا طلائی این مردگان خفته در خاک، هیچ کمکی به آنها نخواهد شد. بلکه موجب می گردد، که در هزاره سوم عمر تاریخ بشری، پرستش بت، هر چند که امام و امامزاده هم باشد؛ هیچ استدلال منطقی وجود ندارد!

محترم مومنی

مقاله قبلیچرا اسلامگرايان امروز بدتر از جاهلان صدر اسلام اند؟ تبديل ميليون ها انسان به مشتي حيوان!
مقاله بعدیفیلمبرداری «سریع و خشمگین 7» به ابوظبی رسید
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.