نخست وزیر عراق گفته بود: « راه حل جادویی نداریم » !! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
211

در روز سه شنبه نهم مهرماه، چندین هزار تن از مردم عراق در شهر بغداد پایتخت این کشور، علیه بیکاری و فساد عوامل دولتی در کشور خود دست به اعتراضات عمومی نسبت به دولت عراق زدند. هنگامی که معترضان، قصد عبور از روی یک پل، جهت ورود به منطقه سبز را داشتند(منطقه سبز بخشی از شهر بغداد است؛ که ساختمان های سفارتخانه های خارجی و نیز مراکز دولتی عراق در آنجا قرار دارند.) ؛ در این محل نیروهای نظامی عراق به دستور دولت، با شلیک گلوله های هوائی و با استفاده از ماشین های آب پاش و گاز اشک آور، اقدام به مبارزه جدی با معترضان نمودند. عوامل ناشناسی هم، که با پوشش نقاب، چهره های جنایتکار خود را از دید عموم مخفی کرده بودند. در میان نیروهای امنیتی حضور داشتند؛ که به طرف هر دو سوی قضیه(هم معترضان و هم ایادی نظامی و نیروهای امنیتی دولت عراق) تیراندازی می کردند. و با کشتن و زخمی نمودن آنان، هم از معترضان زهر چشم می گرفتند؛ و هم از عوامل دولتی. همین جریان به درستی از روی نقش جنایتکارانه نیروهای دست پرورده سپاه قدس(حشد الشعبی ) پرده بر می دارد و نشان می دهد؛ مزدوران سپاه، که از چهل سال پیش برای به وجود آوردن یک حکومت آخوندی دیگر درون منطقه، مشغول توطئه چینی و دوز و کلک می باشند. اکنون خودشان را به مرز موفقیت و پیروزی نزدیک کرده اند!

به گزارش خبرگزاری رویترز، به نقل از یکی از معترضان، احزاب و نیروهای شبه نظامی در این کشور، موجب به بار آمدن فساد و بد اجرا نمودن خدمات دولتی خویش به مردم عراق می باشند. این فرد جهت تاکید گذاشتن بر روی اظهارات خودش، نیروی وحشی شبه نظامیان « حشدالشعبی » در عراق را، که دست پرورده سپاه قدس پاسداران انقلاب، به ریاست سرلشگر!!!! قاسم سلیمانی و نیز مورد تایید و حمایت سایر افراد سپاه پاسداران در این کشور می باشند. را بیش از بقیه مورد خطاب خویش قرار داده است!

بدون تردید، با حضور چنین جانوران وحشی و پلیدی در این سرزمین، که دست پرورده سردار قاسم سلیمانی هستند؛ ایجاد چنین کاستی هائی در عراق، نمی تواند دور از ذهن باشد. از آن موقع تا کنون، تظاهرات معترضانه عراقی ها نسبت به عوامل دولتی، به ویژه نخست وزیر حکومت شان شدت بیشتری یافته، تا جائی که در چند روز گذشته(از روز جمعه دوازدهم مهرماه، تا پایان امروز« شنبه بیستم ماه مهر، دست کم یکصد تن کشته و حدود شش هزار تن نیز زخمی شده اند. که بیشتر این ضایعات نیروی انسانی، توسط تک تیراندازان ناشناس نقابدار مورد هدف قرار گرفته اند!

اکنون که کار به اینجا کشیده است؛ آخوند علی سیرجانی مهم ترین مرجع شیعیان جهان در عراق، با صدور بیانیه ویژه ای در این باره، ضمن محکوم کردن عملیات تیراندازی نیروهای امنیتی عراق علیه معترضان، دولت و دستگاه های امنیتی عراقی را، مسؤل ریخته شدن خون مردم دانسته است! افزایش ناآرامی ها در عراق، و بیشتر شدن تعداد قربانیان به پا خاسته در این کشور، مرجع عالی شیعیان جهان در عراق، آیت الله علی سیستانی را بر آن داشته، که طی انتشار بیانیه ای، سیاستمداران و عوامل دولتی عراق را، در این باره مقصر قلمداد کند. وی از مردمان معترض و دولتمردان عراقی خواسته است؛ که از پیشرفت هر نوع خشونت در مملکت خودداری کنند. آیت الله سیستانی به سیاسیون کشور هشدار داده، که به خواسته های مردم توجه کنند. ولی عادل عبد المهدی نخست وزیر کنونی عراق، در پیامی تلویزیونی، که چند روز پیش شبانه برای مردم عراق پخش کرد؛ به آنها گفته است: « احساسات شما را درک می کنم؛ و متوجه ناامیدی شما هستم. اما جهت رفع مشکلات، هیچ راه حل جادوئی وجود ندارد!

او البته در عین حال به مردم وعده داده است: « ما در این باره، جهت حل کردن مشکلات مملکت دست به اصلاحات خواهیم زد. » ؛ ولی این امر با تمسخر شدید معترضان مواجه گشت!

آنچه که از گزارشات خبرگزاری های بین المللی بر می آید. حکایت از آن دارد؛ که عراقی ها قصد ندارند مصلحت های خود و میهن شان را، با داوری و پیشنهاد و راهنمائی های عوامل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که در این کشور فعال می باشند همآهنگ نمایند. چرا که آنان(مردم عراق) به درستی شاهد رنج ها و ناملایماتی که این جانیان برای مردم ایران به وجود آورده اند می باشند. به خوبی هم می دانند؛ چنانچه بیش از این به این جنایتکاران در کشورشان فرصت عرض اندام کردن را بدهند؟ به سبب وجود مزارهای امامان شیعه در عراق، و آمد و شدهای متواتر شیعیان ایرانی به ویژه ایادی حکومت جلاد آخوندی به عراق ادامه می یابد. چنانچه دولت دست نشانده عادل عبد المهدی همچنان بر سر کار باقی بماند؛ از این پس، تمامی اختیارات این سرزمین، در دست نیروهای سپاه قدس مستقر در عراق خواهد بود؛ که در هر برهه ای از طول زمان در این سرزمین، تک تیراندازان ناشناس نقابدار( ابواب جمعی نیروهای وحشی حشد الشعبی )، با مستقر شدن بر روی بام های خانه ها در سراسر عراق، به سوی ایشان شلیک و همگی شان را نابود خواهند نمود!

از اینرو، اگر به اندازه کافی عاقل باشند؛ می بایست که تا برچیده شدن کامل دستگاه ستمکاری های سپاه قدس پاسداران انقلاب اسلامی در کشور خودشان، به سوی خانه های خویش باز نگردند؛ و اشتباهات مهلکی را که مردم ایران در چهل سال جاری انجام داده اند را مرتکب نشوند. شاید که عادل عبدالمهدی، راه حل جادوئی و معجزه آسائی برای از بین بردن مشکلات در این کشور نداشته باشد. اما مردم عراق باید که به درستی بدانند. تنها راه نجات دادن خودشان از بلای مشابهی که بر سر مردم ایران آمده است؛ ایستادگی و ابرام و استقامت شان، در برابر مزدوران جنایتکار سپاه پاسداران جمهوری مخوف آخوندی است؛ که با سیطره ی خویش بر حکومت و دولت عراق، موجبات ناامنی در این کشور را پدید آورده اند؛ و جهت عملی نمودن و انجام دادن تئوری های قدرت پرستانه خودشان در منطقه، به سرزمین های همسایه با ایران نیاز فراوانی دارند. تا از طریق این ممالک، مخصوصا آنانی که دارای مرزهای مشترک با سوریه و لبنان می باشند دارند. تا که بتوانند، از مسیر این کشورها، هدایای مالی و تسلیحاتی و رفاهی خودشان برای مزدوران شان را، به دست نوکران و عوامل جیره خوار خویش در خاورمیانه برسانند. تا که در این رهگذر، جای پای شان در کشورهای دارای مرز مشترک با اسرائیل را محکم نمایند. تا هرگاه که به نفع شان باشد و مصلحت های حکومت و مذهب شان ایجاب نماید. به راحتی بتوانند نسبت به اسرائیل قدرت نمائی کنند!

محترم مومنی

مقاله قبلیبه ملت بزرگ شمال سوریه، به خصوص کردهای عزیزم؛ بقلم دکتر کاوه احمدی علی آبادی
مقاله بعدیسیاست فشار حداکثری آمریکا علیه رژیم آخوندی، دوباره به چه منظوری اتخاذ شده است؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.