نبرد و جنگ و تفاوت های شان را بهتر بشناسیم؛ و بهایی سنگین که برای عدم درک شان داده می شود

0
873

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز (ssf)

دریچه ای که در تفاوت جنگ با نبرد در تعدادی از مقالاتم گشودم، آن بحث های جدیدی را در محافل مختلف برانگیخته است، از این روی فرصتی یافتم تا کمی بیشتر پیرامون شان توضیح دهم.

پس از مطلبی که درباره تفاوت جنگ و نبرد، و پیروزی در یکی و شکست در دیگری عنوان کردم، در آنجا مشخصاً به مواردی از آن در طول تاریخ انگشت گذاشتم که رسیدن به اهداف پیش از آغاز جنگ را در تقابل با نتیجه نبرد قرار می داد و تشریح کردم که چگونه گاه طرفی که برنده نبرد است، چه بسا بازنده جنگ باشد و برعکس. آن زوایه دید به “اهداف آغاز جنگ” با نگاهی کارکردگرایانه به روشنی تمایزشان را عیان می ساخت، گرچه تفاوت شان تنها به اهداف پیش از جنگ محدود نیست و چه بسا به دستاوردهایی ورای پیش بینی های قبل از شروع جنگ نیز منتهی شود.

جنگ جهانی اول نمونه ای از تفاوت و تمایز نتیجه نبرد با نتیجه جنگ داشت و عدم درک تفاوت شان یکی از عوامل منجر به آغاز جنگ جهانی دوم شد. نظامیان آلمانی از جمله هیتلر نمی توانستند بفهمند که چرا با وجود نبردهایی که در مرزهای آلمان با متفقین هنوز تعیین کنندگی چندانی در طرف پیروز میدان نداشته، سیاستمداران و دولت آلمان به صلح و قرارداد ورسای تن دادند. چون آلمان نبرد را هنوز نباخته بود، ولی جنگ را قطعاً باخته بود. ماشین جنگی یک کشور بسیار متفاوت و وسیع تر از میادین نبرد ارتش و مبارزان یک کشور است. واحد پول آلمان سقوط کرده بود، اقتصاد کشور فروپاشیده بود، فقر و بیکاری همه را تا آستانه شورش های محلی سوق داده بود و سیاستمداران آلمان اگر به صلح تن نمی دادند، چیزی نمی گذشت که سربازان آلمانی از گرسنگی می مردند و چکمه پوشان دشمن تمام آلمان را تسخیر می کردند و آن گاه به جای چند امتیاز در قرارداد ورسای مجبور می شدند تمام آلمان را دو دستی تسلیم دشمن کنند. پس اقدام سیاستمداران آلمانی در پذیرش صلح و حتی تن دادن به آن با امتیازاتی به متفقین نه فقط اساسی و ضروری که بسیار دوراندیشانه بود؛ چیزی که ارتش آلمان قادر به درک آن نبود و زمانی آن را فهمید که آلمان و نیمی از اروپا را ویران دید و سربازان متفقین را در برلین. این بهایی بس سنگین برای عدم درک تفاوت بین نبرد و جنگ بود.

وضع مشابهی در اواخر جنگ ایران و عراق نیز داشت پیش می آمد. ایران در میادین نبرد شکست فاحشی نخورده بود، اما داشت جنگ را می باخت. کسانی که نزد خمینی (خمینی جاهل و عامی بود، اما -برخلاف روضه خوان های کنونی- جهل مرکب نداشت؛ یعنی می دانست که بسیاری از امور مملکت را نمی داند و از این روی با وجود خشک مغزی ها، از توصیه های مجربین استفاده می کرد و به خصوص هشدارها را جدی می گرفت) رفتند بیلان جنگ را در دست داشتند؛ اقتصاد ورشکسته به همراه سقوط فزاینده قیمت نفت و خزانه خالی دولت در کنار هزینه های فزاینده جنگی فرسایشی. چیزی که روضه خوان ها و پاسداران بی سواد ایران چه آن زمان و چه اینک نفهمیدند (و مخالف پذیرش آتش بس و خوراندن چیزهای تلخ تر از جام زهر شد) و اندک سیاستمداران آن زمان مجبور شدند که برای فهم اوضاع وخیم کشور توسط این پاسداران “زبان نفهم” حتی در برخی از جبهه ها تعمداً عقب نشینی کنند و عراق برنده نبرد نشان دهد تا جام زهر خورانده شود. هنوز نیز بسیاری از آنان متوجه فاجعه ای که بیش از همه برای خودشان در حال وقوع بود، نیستند؛ اما چه بهتر وقتی که نه نبرد، که جنگ در سوریه پایان یافت، خواهند فهمید.

در جنگ های چریکی، در بسیار معدود مواردی است که چریک ها با سلاح های سبک و نیمه سنگین از ارتش های مجهز شکست نخورند، چه رسد از ارتش های پیشرفته؛ پس آنان بیهوده می جنگند؟ هرگز؛ هدف آنان کشاندن کشور به جنگی است که به بحران ها و بعضاً فروپاشی در برخی از زمینه ها منتهی شود، که در بسیاری از موارد جواب داده است. به عبارتی، آنان به تداوم جنگ با وجود شکست در نبرد متوسل می شوند. چیزی که اردوغان و نظامیان ترکیه اصلاً متوجه اش نیستند (اما میت خوب می داند که اسلام گرایان ترکیه را به سوی این بازی دو سر باخت کشانده است) و تصور می کنند که با حمله و شکست چریک های کرد در مناطق مختلف ترکیه و منطقه، جنگ را برده اند. به سبب عدم درک همین تفاوت است که اردوغان مدام آمار کشته شدگان چریک های کرد و مقایسه اش با تلفات کمتر ارتش ترکیه را گزارش می کند. تا همین حالا پیروزی های چریک های کرد در “جنگ” با دولت ترکیه بسیار فراتر از انتظار بوده است: سقوط ارزش پول ترکیه و تورم، کاهش شدید درآمدهای صنعت توریسم که با ورشکستگی هتل ها شروع شده و کاهش جلب سرمایه گذاری خارجی به سبب عدم احساس امنیت در ترکیه، “حداقل تا حالا” نتیجه این جنگ بوده است. باند اردوغان و میت نه تنها نتوانستند جلوی خودمختاری های کردهای سوریه را بگیرند که حتی کردهای ترکیه را بسان یک بحران برای خود ساختند و با جاه طلبی های کودکانه برای تأثیر بر سوریه به میدان آمدند، ولی نه تنها جریان تحولات در سوریه به ضررشان شد (یعنی جنگ در سوریه را باختند)، حتی کنترل و اقتدار بر بخش هایی از کشور خودشان را نیز از دست دادند (می رود که جنگ در ترکیه را نیز ببازند). این بزرگترین بحران تاریخ ترکیه مدرن از زمان آتاتورک تاکنون است که اسلام گرایان ترکیه با سپردن عنان اختیار به باند اردوغان، ترکیه را دچارش کردند و حتی میراث معماری اقتصادی به جای مانده از تورگوت اوزال را نیز نتوانستند، حفظ کنند. ژنرال های ترکی که اوزال را کشتند، اینک بهتر اشتباه مهلکی را که مرتکب شدند با تمام وجود حس می کنند. مسأله کردها که می رفت با اقدامات سنجیده و مسالمت آمیز اوزال با کردها به آشتی ملی منتهی گردد، اینک نه تنها حل نشده که به بزرگترین گرداب ترکیه بدل شده که مدام قربانیان بیشتری را به کام خود می کشد. به نظر می رسد که برای درک تفاوت نبرد با جنگ باید تاوان هایی بس بیشتر بدهند!

مقاله قبلیفرمانده نیروی هوافضای سپاه: نگران حمله نظامی نیستیم٬ از داخل می‌ترسیم
مقاله بعدینامگذاری یک سیارک بنام دکتر فیروز نادری توسط ناسا
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.