نامه روحانی زندانی و آزادیخواه آقای کاظمینی بروجری به مناسبت هشتمین سال اسارتش در زندان ولی فقیه و جنایتها و اذیت و آزارها و دروغ پردازیهایی که در این چند سال وزارت اطلاعات و دادگاه ویژه روحانیت (سرکوب روحانیت آزادیخواه) علیه وی ، خانواده اش و یارنش بکار برده است جهت انتشار در اختیار رسانه ها قرار داده شده است .
به گزارش خبرنامه ملی ایرانیان از فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران؛ متن نامه به قرار زیر می باشد:
اینک که واردهشتمین سال اسارتم در چنگال استبداد فقیه شده ام، نگاه مختصر و گذرائی به فلسفه این جنایات غیر قابل بخشش و انکارناپذیر می نمایم و تاریخ را در فجایع به عمل آمده، انبار گردانی می کنم.
از سال هفتاد که اقدام به تاسیس کرسی تدریس منابع اسلام سنتی و غیر سیاسی نمودم تا حقیقت مذهب را به معاصرین بنمایانم، مورد تعقیب و تهدید و تحدید عوامل اطلاعاتی و امنیتی و حکومتی قرار داشتم که منجر به اولین زندانم در سال هفتاد و چهار گردید و دوماه در مکان توحید که جایگاه مخوف و پنهانی وزارت اطلاعات بود و در پشت اداره مرکزی پست قرار داشت محبوس بودم و مورد انواع شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفتم ولی در افشای ماهیت دیانت دولتی از پای ننشستم و با جذب مردم به خدمات فکری و مصادر فرهنگی، عداوت گردانندگان رژیم ضد بشری را با اصول الهی به ظهور رساندم و باز هم در سال هفتادو نه به زنجیر بند دویست و نه اوین کشیده شدم و چند ماه نیز در آنجا به آزار و اذیت نشستم، اما هیهات که این عاشق خدا و فرزند میهن مظلوم و خادم ملت ارام گیرد.
لذا از مسیر دعا و توسل و جذبه های ماورائی و متافیزیکی انبوه رنجوران و دردمندان و زمین خوردگان جامعه را گرد آوردم تا طنین محرومان و مستضعفان و غارت شدگان به تقویم عصر برسد. این تجمعات به قدری سنگین و فراگیر گردید که در هیچ مسجد و حسینیه ای، آن عظمت انسانی جای نمی گرفت و به ناچار در استادیومهای بزرگ برگزار می کردیم که دیگر برای هیئت حاکمه فاسد و خونخوار قابل تحمل نبود و با فشارهای محسنی اژه ای وزیر وقت اطلاعات و امضای قضایی علی رازینی و هجوم بی رحمانه مرتضی طلائی رئیس پلیس وقت تهران هزاران مومن و موحد مورد تعرض و تهاجم ده ها هزار نیروی سپاه و ناجا و بسیج قرار گرفتند و مورد ضرب و جرح سپاهیان مغول واقع شدند و در نیمه مهر، مهرگان گریست و میدان انقلاب خونین گشت و فریاد ناله ایرانی کتک خورده، پارک اوستا را طنین داد و کوچک و کهنسال ما را به اوین بردند که کوچکترین سرباز نهضت مقابله با انقلاب دیکتاتوری نوه شش ماهه ام بود و فرتوت ترین گروگان ستمکاران، مادر پیرم قرار داشت که تحت فشار سربازان گمنام امام زمان به خونریزی فوقانی و تحتانی مبتلا گردید و به شهادت رسید.
در خلال این ایام طولانی بارها در تلویزیون سانسوری و ایذائی برنامه های مختلفی در سیاه نمایی مواضع من و وارونه نویسی شعائرم با عناوین مدعیان دروغین و به سوی ظهور اجراء گردید تا دیگران را در قساوتها و خباثتهای هیئت حاکمه زورگو متقاعد کرده و به لوث حقایق بپردازند اما کرامت راهم، گویا تر از آن است که بتوان ناعادلانه چراغش را خاموش نمود بزرگترین دلیل بر این کلام، حبس بی نظیر هشت ساله مدام و متصل می باشد که به اعتراف سران و یژه در هیچ پرونده ای تکرار نگشته است.
سید حسین کاظمینی بروجردی
ایران- تهران – زندان اوین
مهرماه 1392