چگونه می خواهند خامنه ای را محاکمه کنند؟! محترم مومنی روحی

0
206

واقعا بعضی ها وقتی که به خواب خوش بی خیالی فرو می روند؛ چه نتایج بد و مفتضحی از رؤیاهای پلید خود به دست می آورند؟ آنها با تمام تلاش هائی، که برای سود بردن از برنامه ریزی های بدون پشتوانه، ولی سراسر ضد مردمی شان طراحی می نمایند. نمی توانند به درستی درک کنند؛ که چگونه سرانجام، دیو ناکامی را در آغوش خویش خواهند گرفت؛ و چطور با یک جهان حسرت و ناامیدی، شاهد پرتاب شدن خود و شرایط مطلوبی، که در اثر کارهای شرارت آمیزشان نصیب ایشان گردیده است دست به گریبان می شوند؟!

چنین افرادی یا بهتر است که بگویم چنین اشخاصی(زیرا افراد عادی در هیچ جامعه ای، همچون شخصیت های بد و ناجنس و بد طینت اجتماع )، به اموری نمی پردازند؛ که نه فقط خودشان را به انتهای چاه بی عدالتی خویش سرنگون گردانند. بلکه عده دیگری را که از فریب خوردگان ایشان بوده و هستند؛ همه آنانی را نیز که با خویش، در مصیبت آفرینی برای بی گناهان همدست و هم آوا نموده بوده اند؛ را به سرنوشت حتمی و شوم خود گرفتار می نمایند!

یکی از شخصیت های اینچنانی کنونی در دنیا، البته در رابطه با کارهای منفی و سراسر ضد بشری اش، که در ایران ما انجام داده است. مخصوصا در این برهه زمانی، که تعداد جنایت های او بی شمار گرده اند؛ سید علی خامنه ای رهبر سیاسی – مذهبی جمهوری همیشه بدنام و ضد ایرانی انقلاب سیاه اسلامی است؛ که اکنون در خواب خوش خرگوشی به سر می برد؛ و در مقام شامخ سید و سالار بودن بر نوکران و مزدوران خویش، آنچنان سرخوش جنایاتی که می کند؛ و چپاول ثروت مردم بی پناه و بی گناه ایران می نماید. چنان در رؤیائی اهریمنی فرو رفته است؛ که هرگز نمی تواند پی ببرد؛ و نمی داند که دیگران، چه نقشه های جالبی جهت سرنگونی کاخ ستمکاری او و همدستان اش طراحی نموده اند؟!

خوآن کارسز، سرپرست گروه وکلای پرونده حقوقی علیه « آگوستو پینوشه » رهبر دیکتاتور پیشین شیلی، در یادداشتی در وب سایت « هیل »، از تجربه خود برای محاکمه و بعد محکومیت پینوشه نوشته، و آن را قابل تکرار برای به پایان رساندن سرنوشت دیکتاتور حکومت جمهوری آخوندی در ایران دانسته، وی در این مورد نوشته است:
« من در سال ۱۹۹۶، به نمایندگی از سوی < بنیاد اسپانیائی پرزیدنت « آلنده » > ، و بر مبنای اصول جهانشمول قضائی در اسپانیا، علیه ژنرال آگوستو پینوشه و دیگر رهبران نظامی حکومت اش، یک شکایت حقوقی به دادگاه ارائه کردم. اتهامات شامل نسل کشی، شکنجه های برنامه ریزی شده، قتل های با انگیزه های سیاسی و تروریسم بود( تمامی اتهاماتی، که دامان عبای ملا خامنه ای، و همدستان آخوند و مکلای وی را هم خواهد گرفت. و همگی شان را، به همین آتشی که نصیب پینوشه و یاران او گردانید خواهند سوزاند.) ؛ متهمین در آن زمان، از معافیت مطلق از مجازات بهره می بردند. من تیمی چند ملیتی از وکلا را، در محاکمه غیابی افسران، در بیش از چهار هزار و پانصد مورد قتل، ناپدید شدن اجباری، و شکنجه حدود سی هزار نجات یافته از سالهای دیکتاتوری پینوشه(۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰) رهبری کردم. من هنگام وقوع کودتا در سال ۱۹۷۳، در کاخ ریاست جمهوری سانتیاگو بودم؛ و از نزدیک جنایات پینوشه را دیدم. اعدام ها و شکنجه هائی که در شیلی رخ داد؛ هنوز در خاطره همه زنده است.»!

« با شمار آن کشتارها، در مقایسه با رفتار غیر انسانی حکومت دیگری، که اخیرا توجه مرا به خود جلب کرد رنگ می بازد. جمهوری اسلامی ایران، تنها طی چند ماه در سال ۱۳۶۷، حدود سی هزار زندانی سیاسی و مدافعین یک حکومت دموکراتیک را، که عمدتا عضو « سازمان مجاهدین خلق ایران » بودند را اعدام کرد!

« به درخواست بنیاد اسپانیائی پرزیدنت « آلنده » و حکم دادگاهی در اسپانیا، پینوشه برای استرداد و حضور در دادگاه، در سال ۱۹۹۸ در لندن بازداشت شد. ایالات متحده هم مخالفتی نداشت. از آن زمان، معافیت از مجازات به پایان رسید؛ و صدها افسر کشور شیلی، به علت جنایت علیه بشریت محکوم شدند.»!

« بسیاری از کارشناسان پیش بینی می کنند؛ که ناآرامی های اخیر در ایران، به هیچ عنوان فروکش نکرده است. اما شمار آن کشتارها، در مقایسه با رفتار غیر انسانی حکومت دیگری، که اخیرا توجه مرا به خود جلب کرد رنگ می بازد. جمهوری اسلامی ایران، تنها طی چند ماه در سال ۱۳۶۷، حدود سی هزار زندانی سیاسی و مدافعین یک حکومت دموکراتیک را، که عمدتا عضو « سازمان مجاهدین خلق ایران » بودند را اعدام کرد.» !

« به درخواست بنیاد اسپانیائی پرزیدنت « آلنده » و حکم دادگاهی در اسپانیا، پینوشه برای استرداد و حضور در دادگاه، در سال ۱۹۹۸ در لندن بازداشت شد. ایالات متحده هم مخالفتی نداشت. از آن زمان، معافیت از مجازات به پایان رسید؛ و صدها افسر کشور شیلی به علت جنایت علیه بشریت محکوم شدند.»!

« روزی هم فرا می رسد؛ که مردم ایران، در پی اجرای عدالت در مورد جنایاتی باشند؛ که علیه شان انجام گرفته است. جامعه بین المللی، با کمک به دسترسی مردم به اینترنت و رسانه های اجتماعی، و با تضعیف نهادهای سرکوب از طریق فشارهای دیپلماتیک و تدابیر مقتضی می تواند؛ به حفاظت از قربانیان کمک کرده، و شرایط را برای پرداخت غرامت به آسیب دیدگان اقدامات دولت آماده کند.»!

نوشته « خوآن سارکز» در وب سایت هیل، یک شوخی یکم آپریل یا سیزدهم نوروز نیست؛ که با بی توجهی به آن بنگریم. چون مطمئن هستم: « تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها»؛ چیزک و چیزها، تلاش های اخیر مردم دلاور ایران در درجه نخست، و مخالفت قدرت های بزرگ دنیا در مرحله بعدی، با تمامی کنش های ضد انسانی سران این حاکمیت وحشی و بری از وجدان آگاه و بیدار است؛ که در نهایت شرارت و جنایت پیشگی و ناجوانمردی، در هر فرصتی به خود بی لیاقت شان اجازه داده اند. تا که با ملت شریف ایران، به هر طریق ممکن ظلم و جور و ستم کنند؛ و آنها را به دلایل واهی و پوچ، دستگیر و زندانی و اعدام نمایند!

با علم به آنکه عوامل بسیاری به دلایل بالا، در صدد براندازی حکومت جنایتکار اسلامی می باشند؛ و نیز از آن باب که این امر، از آمال اساسی و آرمان چهل ساله ایرانیان میهن پرست است. همچنین از جهت آنکه خودپرستی های سران رژیم خودکامه آخوندی، مشکلات زیادی را در همه گیتی، به ویژه در منطقه خاورمیانه ایجاد کرده است.شرایط بین المللی هم به نفع مردم ستمدیده ایران تغییر خواهند کرد. چه بسا نوشته خوآن سارکز هم از عالم مجازی به دنیای حقیقی کشانده بشود؛ و نه فقط ایرانیان، بلکه مردم کشورهای افغانستان، سوریه، عراق و یمن نیز، از شر این جانوران تروریست پرور آزاد و رها بشوند!

به زودی فرا خواهد رسید روزی، که مردم رنجدیده ایرانزمین، بر سر جنازه های منفور همگی شان بایستند؛ و از نعش های بر زمین افتاده ایشان بپرسند: « ای کشته که را کشتی، چون کشته شدی زار؟!

دنیا با همه بدی های اش، یک خوبی کتمان ناپذیر هم دارد. چنانچه کسی در طول عمرش بر بی گناهی یک سیلی ناحق بزند؛ هرگز از جهان نخواهد رفت و نمی میرد؛ تا موقعی که مکافات آن سیلی ناحق زده، و عمل ضد انسانی خود را، حتی به صورت بیشتر و شدیدتر بگیرد و بکشد. چگونه سردمداران جنایتکار حکومت ننگین اسلامی، که از روز نخست حاکمیت کثیف و اشغالگر اهریمنی شان، جز به نیت دزدی های هزاران میلیاردی، و همه نوع سوء استفاده های غیر انسانی از ملت ایران و سرزمین همواره سربلندشان نبوده و ننموده اند. خواهند توانست پاسخ نگرفته از آزارهائی که به این ملت بی پناه داده اند. سر سالم به در ببرند؛ و بدون پس دادن تاوان ستم هائی که بر ایرانیان کرده اند؛ بمیرند و از این دنیای انتقام گیرنده بروند؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیآمریکا، بریتانیا و فرانسه خواستار محکومیت جمهوری اسلامی در شورای امنیت شدند
مقاله بعدیآیا سرنشینان هواپیمای سقوط داده شده هم خودکشی کرده اند؟! محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.