وقتی که خمینی لعنتی و گور به گور شده ، از پله های هواپیمای ” ار فرانس ” ، به کمک خلبان فرانسوی همان هواپیما پائین می آمد . نعره های دیوانگانی که برای استقبال از فردی رفته بودند ؛ که برای تخریب و عقب انداختن میهن باستانی شان می آمد ؛ در فرودگاه مهرآباد ، با صدای انکرالاصوات خود ، سرود منحوس ” بوی گل و یاسمن آمد ” را می خواندند . فریاد شان تا اوج آسمان آن محل بالا رفته بود . هنگامی هم که آن آخوند کودن و ایران ویران کن ، درون اتومبیل ” بلیزر ” یکی از بازاریان دینزده و اسلام پناه نشسته بود ؛ که راننده اتومبیل وی را به سوی بهشت زهرا ببرده ؛ یکی از کارمندان شرکت ملی نفت ایران ، در حالی که یک تفنگ ” ژ 3 ” در دست داشت ؛ بر روی کاپوت جلوی آن اتومبیل بزرگ نشسته بود و اطراف را می پائید(او کسی بود به نام بنی هاشمی ، که بعد از دو سه ماه پس از ورود امام اش ، به مقام ریاست اداره آموزش و پرورش منطقه دو تهران منتصب گردید . ) ؛ استقبال کنندگانی که در نهایت بلاهت در پیاده رو های مسیر حرکت خمینی ملعون تا گورستان بهشت زهرا ایستاده بودند ؛ و سرودهای ساخته شده انقلابی به وسیله گروه های مخالف حفظ شدن آبرومندی ایران و ایرانی در جهان ، مانند مجاهدین خلق و چریک فدائی های خائن به ایران و ایرانی ساخته شده بود را سر داده بودند . فریب خوردگانی که نمی دانستند ، از ویرانگر سرزمین نمونه خودشان ، با چنین شادمانی های ابلهانه ای استقبال می کنند !
از روز 31 شهریورماه سال 59 خورشیدی ، موقعی که هنوز فقط یک سال و هفت ماه از شروع سیاه شدن روزگار ملت ایران گذشته بود . جنگی هشت ساله با نام های ” جنگ تحمیلی ” یا ” دفاع مقدس ” و ” قادسیه دوم ” ، میان ایران و عراق آغاز گردید ؛ و تا مرداد 1367 نیز به طول انجامید . روی دادن این جنگ خانمانسوز و ویرانگر ، توسط سمپاشی های آخوند دعائی که در آن موقع سفیر جمهوری پلید اسلامی در عراق بود ؛ و موجب افزایش خشم صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق می گردید به وقوع پیوست . اما خود نا به کارشان که آن را برای مردم ایران و عراق تدارک دیده بودند ؛ نام ” جنگ تحمیلی ” را بر آن نهادند ؛ و رویداد خطر آفرین جنگ را ، تحمیلی از جانب صدام حسین مطرح ساختند . به همین خاطر نیز نزد عامه به ” جنگ تحمیلی یا دفاع مقدس ” مشهور گشت !
خسارات جانی و مالی مردم ایران در آن هشت سال آزار دهنده ، به گفته صاحبنظران بیش از دو میلیون کشته و زخمی ، و میلیونها تومان هزینه مادی برآورد شده بود . که البته هنوز هم که حدود بیست و شش سال از آن واقعه شوم می گذرد( که تمام شدن اش هم به دلیل خورانده شدن جام زهر به خمینی توسط آخوند رفسنجانی تحقق یافت .) ؛ بخش های زیادی از خرابی های استان های مورد تهاجم صدام در شهر خرمشهر در خوزستان و گیلان غرب در کردستان و برخی دیگر از مراکز جنوب کشور ، نه ترمیم گشته اند و نه بازسازی شده اند . همچنین کشته شدن هزاران جوان ایرانی فریب خورده حزب اللهی ، که البته اگر نبودند اکنون ایران تحت سیطره عراقی ها قرار داشت . و هرگز هم نمی توان جای خالی آن رزمندگان پیر و جوان شهید شده را ، که با دلاوری های خود در جریان جنگ کشته شدند . را پر نمود . آثار آن شعله های مخرب همچنان در جای جای خطه زرخیز ایرانزمین مشهود و هویداست !
یکی از سرودهائی که در جریان آن جنگ ویرانگر شهرت زیادی یافت ، موزیک غم افزائی بود که با عبارت ” ممد نبودی ببینی ” مشهور گشت . خوانند می خواند ، ممد نبود ببیند که چگونه خرمشهر آزاد گردید(چون که ممد به قول خودشان ، شهید شده و از دنیا رفته بود .) و یا ممد نبود که مشاهده کند ، پس از خاتمه آن جنگ جهنمی هشت ساله ، چگونه همه روزه تا چند سال پس از آن واقعه ، کاروان های حامل جنازه های تازه پیدا شده جوانان مردم ، بر روی تریلی های متعدد ، به سوی قبرستان های کشور برده می شدند . ممد نبود که در جریان بیوه شدن زنان جوان ، یتیم گشتن کودکان بسیار در کشور و داغدار شدن مادران جگر خون و سوگوار ، و پدران دل شکسته قرار بگیرد . ممد نبود که شاهد باشد ، پس از آن که او و همرزمان وی ، جهت آزاد سازی مناطق اشغال شده به وسیله دشمن ، جان شان را از دست داده بودند ؛ آقایان چگونه منافع آن جنگ تحمیلی !!!! را ، به خود و خانواده و آشنایان و دوستان شان اختصاص می دادند ؟ اما بازماندگان و خانواده های شهداء ، برای گرفتن کوچک ترین و کم ترین حق خودشان ، چندین بار با گردن های کج جلوی بنیاد شهید می ایستادند . تا که بالاخره یکی از مسؤلان پاسخی دست و پا شکسته به آنها بدهد !
خوب است که ممد نیست تا ببیند ، که در نخستین روز گشایش مدارس کشور در سال تحصیلی جدید ، مدیره زحمتکش مدرسه ای ابتدائی در شهرستان ” گمیشان ” ، بعد از رفتن دانش آموزان از آنجا ، چگونه در کلاس آن مدرسه خودش را حلق آویز کرده ؟ ( روز شنبه یکم مهر 1396 خورشیدی ) ، و با زبان خودکشی که اخیرا برخی از مردم پیر و جوان ایرانی ، با آن حرف های دل شان را مطرح می کنند . چه صریح و بدون پرده ، با هم میهنان اش ، از بدبختی های خود و خانواده های دانش آموزان مدرسه اش در کشور سخن گفته است ؟!
خوب است که ممد نیست تا ببیند ، ازدحام مردمی را ، که هنگام کشته شدن یکی از هموطنان او ، که خود ممد و دوستان اش ، در راه آزاد زیستن آن فرد تا مرز شهادت نیز پیش رفته اند ؛ بنگرند که این مردم نادان با چه شتابی به موقع برای به دار کشیده شدن آن آدم محکوم به اعدام ، در آن محل حضور می یابند ؟ و کودکان شان را بر روی شانه های خویش می گذارند(قلمدوش می کنند ) ، تا آن نوباوگان بهتر بتوانند ؛ مراسم شنیع کشته شدن یک انسان را ، یا حتی آدمی را که به صفات انسانی متصف نیست را ببینند ؟!
خوب است ممد نیست تا ببیند ، کسانی که آتش آن جنگ نا به هنگام را روشن کردند ؛ وی و بسیاری دیگر از همرزمان اش را به کشتن داده اند . اکنون با موشک افروزی های شان ، چگونه مشغول ” قلقلک ” دادن قدرتمندان جهان هستند ؛ تا آنها را جهت حمله نظامی به کشور ایران وسوسه نمایند . که در این رهگذر ، بر طول عمر ننگین جمهوری پلیدشان در ایران بیفزایند ؟!
خوب است که ممد نیست تا ببیند ، که برپا کنندگان انقلاب شوم اسلامی در کشور او ، که با اولین جنگ افروزی شان ، جان وی و بقیه همرزمان اش را گرفتند . اکنون با پرتاب کردن موشک های ” زلزال ، اسرائیل زن ، خرمشهر و …. ” ، چگونه رؤسای کشورهای ایالات متحده و هم پیمان هایش از جمله اسرائیلی ها را ، برای حمله نظامی به ایران تحریک می کنند ؟ تا چند صباح دیگر هم به بهانه جنگ ، در حاکمیت ضد بشری شان ماندگار باشند ؛ و تا جائی که بتوانند ، دارائی های ملت ایران بدزدند ؛ مردم اش را زندانی کنند و بکشند ؛ و ایران را ویران تر و مردم آن را خوارتر و بی نواتر و ناامید تر گردانند . تا که مردم لبنان و فلسطن و سوریه و…. را ، از طریق جیب ایرانی ها متنعم گردانند ؟!
خوب است که ممد نیست تا ببیند ، از موقعی که او و همرزمان اش کشته شده اند ؛ تا کنون با چه رشد باور نکردنی بر تعداد زندانیان در کشور ایشان افزوده شده ، و چگونه همه روزه بین ده تا بیست تن از هم میهنان آنها ، در زندان های مخوف سراسر ایران ، یا به دار آویخته می شوند ؛ و یا در صحن زندان مورد تیرباران شدن قرار می گیرند و از دنیا می روند ؟!
خوب است که ممد نیست تا همه روزه ، شاهد هزاران بدبختی دیگر که دامان ملت رنجدیده ایران را می گیرد باشد . شاید هم اگر بود ، اکنون در یکی از بالاترین پست های نظامی ، در سپاه پاسداران و یا بسیج ، مصدر امور مهمی می گردید . که هم اینک در رونق دادن بازار قاچاق در کشور ، و ایجاد بهانه های دشمن برانگیز جهت برپائی یک جنگ فرسایشی دیگر ، مشغول طراحی نقشه های مختلف ، برای تحقق بخشیدن به یک کودتای نظامی ، که سالهاست سپاه در پی آن است می بود ؟!
محترم مومنی