ملت شجاع ایران، نافرمانی مدنی را آغاز کرده اند!

0
250

اگر هزاران هزار دلار هزینه براندازی رژیم منفور اسلامی بکنند؛ اگر دهها کشور با هم یکی بشوند، تا که این غول سیاه تاریخ میهن مان را به قعر چاه سقوط سرنگون نمایند؛ اگر چندین کودتای نظامی و غیره برای خارج نمودن حکومت جمهوری اسلامی از حیطه قدرت در کشور رخ بدهند. هیچکدام بدون همراهی ملت آزادیخواه میهن مان، نخواهند توانست به تنهائی از عهده این مهم بر بیایند!

سالهاست که دلسوزان ایران و ایرانی، همواره اعلام می کنند؛ که تنها راه رهائی از یوغ ستم و بیدادهای سران جمهوری متحجر اسلامی، اقدام نمودن به نافرمانی های مدنی است. اتفاقا این کار نسبت به بقیه راههائی که بتوانند به سرنگونی رژیم آخوندی منجر بشوند؛ آسان تر و کم هزینه تر از بقیه امکاناتی است که در این رابطه مفید به فایده باشند. تنها هزینه ای که باید مردم ایران در این مورد بپردازند؛ استفاده کردن یک جو از غیرت میهن پرستی شان است؛ که خوشبختانه ملت دلاور ایران در این زمینه نیز اقدام به کارهای عملی نموده اند!

با صدور فرمان چهارده گانه رهبر عاری از خرد حکومت ننگین اسلامی، که در آن سرفصل هائی به قول خودش جهت برداشتن سدهای پیش روی ازدواج جوانان < به قول این نابخرد، هرچه جوان تر بهتر، چون برای آنها تفاوتی نمی کند؛ که دختر و پسر ناپخته و بسیار جوانی که از همسر داری و فنون آن هیچ نمی دانند؛ با هم ازدواج کنند و بعد از یکی دو سال، به خاطر عدم تفاهم و توافق با یکدیگر، راهی دادگاههای مدنی خاص( مربوط به خانواده ها ) بشوند. که ازدواج ناموفق شان را به انتها برسانند و از همدیگر طلاق بگیرند.> همین که دو سه تا بچه تولید بکنند و به سفیه ترین حکومت های تاریخ بشری تحویل بدهند؛ برای این دیو سیرتان کفایت می کند. خوشبختی یا بدبختی مردم نزد آنان کوچکترین اهمیتی ندارد!

خامنه و مشاوران بلاهت پیشه اش تصور می کنند؛ چنانچه چند درمانگاه تخصصی برای بارور کردن نازایان تأسیس بکنند؛ یا با دادن وامهای ازدواج، جوانان را برای انجام دادن چنین امری ترغیب و تشویق نمایند. یا با دادن امکانات بانکی ، به آنها کمک کنند که خانه بخرند و از اجاره نشینی خلاص گردند. و یا راههای ابلهانه دیگری که در متن فرمان تمسخرآمیز خویش اعلام کرده است؛ خواهد توانست مردم میهن پرست و ضد آخوند و متنفر از اسلام در کشورمان را بفریبد؛ و جلوی اقدامات مبارزاتی آنان و انجام یافتن نافرمانی های مدنی ایشان را بگیرد!

از دو سال پیش که احمدی نژاد و سید علی خامنه ای، پیشنهاد مسخره ای به عنوان ازدیاد جمعیت کشور تا صد و پنجاه میلیون تن را دادند؛ ملت خردمند ایرانی نیز دست به ابتکار جالبی زده اند. با اینکه موضوعی به نام طلاق گرفتن و جدائی همسران از یکدیگر، هرگز خوشآیند نبوده و نیست. برای نشان دادن میزان تنفر خودشان نسبت به این پیشنهاد احمقانه، برای طلاق هائی که صورت می پذیرند؛ جشن های رسمی می گیرند. این افراد با دادن کارت دعوت به آشنایان و اقوام و دوستان شان، برای شرکت نمودن آنها در مراسم برگزاری جشن جدائی ایشان، پوزخندی بسیار تلخ و حقیر کننده، به فرمان رهبر این حکومت ناشاست می زنند؛ و نسبت به برگزاری جشن طلاق، همانند جشن ازدواج جدیت کاملی از خویشتن ابراز می دارند!

به گفته منابع مطلع، از آنجائی که جشن طلاق در دو سال اخیر در کشور افزایش یافته است؛ موجبات نگرانی مقامات حکومتی و مراجع روحانی در ایران شده است. به طوری که آیت الله مکارم شیرازی( آیت توله مکار شیرازی)، اخیرا در این رابطه نگرانی عمیقی از این موضوع را ابراز کرده است. روز سه شنبه سی ام اردیبهشت، بخشنامه چهارده ماده ای فرمان رهبری برای افزایش ازدواج و تولید مثل به همه ادارات مملکت ابلاغ شده است. روز چهارشنبه سی و یکم اردیبهشت، همزمان با پیگیری سیاست افزایش ازدواج، رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران، از بالا رفتن آمار طلاق در کشور، و توسعه برگزاری جشن طلاق خبر می دهد!

با آنکه طلاق همیشه منفور و نگران کننده است؛ اما در شرایط کنونی، که بسیاری از خانواده های ایرانی، دچار مشکلات عدیده اقتصادی و فرهنگی می باشند؛ و امکان ادامه زندگی مشترک ایشان وجود ندارد. ظاهرا چون هیچ راه حل دیگری موجود نیست؛ ناگزیرند که به امر جدائی از یکدیگر رضایت بدهند . آنچه که در این ارتباط شایسته تقدیر نمودن از آنان می باشد؛ هوشمندی مردم ایران است. که با این ترفند زیرکانه، اسباب زدن یک تودهنی جانانه به سران خودکامه این رژیم ضد بشری را فراهم آورده اند. و طی برگزاری جشن هنگام جدائی از همدیگر، به خامنه ای چنین می رسانند که : ” فرمانت را بگذار دم کوزه و آبش را بخور ” !

محترم مومنی

 

 

مقاله قبلیگره هاي كور بحران هاي جهاني؛ و راه حل هاي برون رفت از آن
مقاله بعدیدستگیری ستارگان زمین‌خوار توسط دانشمندان
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.