اگر ملاها FATF را نپذیرند چه خواهد شد؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
280

به پندار احمد توکلی نماینده مجلس شورای اسلامی، و مسؤل سایت « امید » ، در نامه ای که برای اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام تنظیم کرده، ساز و کار مالی اروپائی را تحقیرآمیز خوانده و نوشته است: « این فرمول تحقیر کننده، حتی نفت در برابر غذا هم نیست؛ که برای عراق در زمان صدام حسین هم وضع کرده بودند. » ؛ وی در بخش دیگری از نامه اش اشاره نموده است: « در این برنامه اروپائی ها نفت ما را نمی خرند. فقط به عنوان یک منجی به ما اجازه می دهند؛ با پول نفتی که آنها اجازه فروشش را داده اند؛ غذا و دارو به قیمتی که فروشنده انحصارگر تعیین می کند بخریم. تا از گرسنگی و بیماری نجات مان بدهند.»!
گر در شرایط کنونی، به واکنش های بسیاری از مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی توجه داشته باشیم. تجسمات آشکاری از وحشت بی پایان ایشان، از بروز یک اتفاق خفت آور برای خود و رژیم شان را، در لا به لای سخنان و نوشته های ایشان مشاهده می کنیم؛ که گردش افکار ناامید شده شان، فقط گرد محور سرنگونی قریب الوقوع حاکمیت دیکتاتوری شان دور می زند. و وحشت آنها را در منظر قضاوت دیگران قرار می دهد!

احمد توکلی در بخش دیگری از نامه اش افزوده است: « در بیانیه اروپائی ها فقط به این تحقیر بسنده نشده است. بیانیه همچنین برای جمهوری اسلامی تکلیف تعیین می کند؛ که شرکتی تشکیل بدهد که طرف معامله باشد. تازه این ساز و کار که معلوم نیست چه وقت اعمال می شود؛ مشروط است به این که ایران، به سرعت « اف ای تی اف » را بپذیرد.» !

به ایشان ( احمد توکلی ) یادآوری می کنم: « این هنوز از طلیعه سحر است *** باش تا صبح دولت ات بدمد» ؛ اگر اوضاع و احوال همگی شما و کلیت نظام همواره بدون نظم تان، در همین حد مورد تحقیر کردن قرار بگیرد؛ باید که کلاه تان را به آسمان پرت کنید و شاد باشید؛ که قضیه به این صورت خاتمه یافته است. بهتر از من می دانید؛ که سردرمداران و مقامات بالای رژیم منحط آخوندی تان، چنانکه تا کنون نشان داده اند. به راحتی هر کاری که خواسته و بخواهند در خفا انجام داده و می دهند. بنابراین از این پس نیز می توانند؛ بدون اجازه غربی ها(آمریکا و اروپائی ها) مانند تحریم های زمان حسین باراک اوباما، چوب حراج را بر تن مهم ترین سرمایه طبیعی مردم ایران بزنند. تا که آن را به طور پنهانی و قاچاقی، به خریداران فرصت طلبی، که از شرایط به وجود آمدن چنین ننگ آشکاری برای جمهوری رو به زوال اسلامی، نفت ایران را « بز خری » بکنند؛ و فضاحت های بیشتری را نصیب این اشغالگران جنایتکار و دزد و ریاکار بنمایند!

اما آنچه که مسلم است؛ از آنجائی که تار و پود این رژیم جهنمی به گونه ای تنیده شده است؛ که با هر چه که منفی و ضد موازین و مقررات بین المللی است رابطه بهتر و بیشتری دارد. بدیهی است که سران این حکومت استبدادی، پیوستن به گروه ویژه اقدام مالی « اف ای تی اف » زیرمجموعه کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم « پالرمو » را نخواهند پذیرفت. یک افتضاح تاریخی تردید ناپذیر دیگری، در انتظار تمامی دست اندرکاران و مقامات قدرت پرست و جاه طلب و سودجوی جمهوری منفور آخوندی تان، به ویژه رهبر دیکتاتور و یاوه سرای این رژیم اهریمنی است. که سرنوشت حتمی نابودی جمهوری ضد ایرانی تان را، برای کلیه دست اندرکاران این حکومت اشغالگر و ضد بشری رقم زده است. بهتر است که به جای نامه نگاری با مجمع تشخیص مصلحت نظام (کدام نظام؟؟) ، و شورای نگهبان ( که با حضور رئیسی مانند احمد جنتی، به همه چیز شباهت دارد مگر یک شورا) ، و یا مجلس خبرگان رهبری ( آخوندهای آشغال دیگری، که در انتظار مرگ و به درک واصل شدن خامنه ای لحظه شماری می کنند. تا پس از او به مقام رهبری جنایتکارترین حاکمیت دنیا برسند) ؛ بگردید و جستجو کنید. تا در میان رمالان رژیم، متبحر ترین شان را پیدا کنید!!

شاید که او بتواند؛ محلی که قابل دیدن غیر خودی ها نباشد. را برای مخفی شدن سید علی تدارک ببیند. چون که او نیز ناگزیر است؛ در روز حادثه ( سرنگونی جمهوری ننگین اسلامی ) ، مانند صدام حسین تکریتی، در بیغوله ای پنهان شود؛ و در همانجا هم بیتوته کند. که تا به دست مهاجمانی، که باید پس از پیروزی شان بر شما اشغالگران زیاده خواه ، امام چهاردهم مذهب شیعه دوازده امامی تان را!!!، از داخل یک سوراخ که سگ ها هم درون آن نمی خوابند پیدا کرده و مجازات نمایند. حکومتی که محتوای یک مذهب پذیرفته شده را، تغییر می دهد؛ مذهبی که می بایست طبق قوانین شریعت بی محتوا و آئین از بیخ و بن دروغ اسلامی تان، فقط دوازده امام داشته باشد. ولی در چهل سال اخیر، با حضور ولایت های سیزدهم و چهاردهم ( خمینی و خامنه ای ) چنان گندی به کلیت اسلام ناب محمدی تان زده شده است؛ که حتی بی سوادترین مسلمان ها هم، ماهیت پلید تان را تشخیص داده اند. جوانان برومند ایرانزمین آماده می شوند؛ تا در کوتاه ترین زمان ممکن، ریشه درخت خبیث حاکمیت پوچ و رسوای تان را، از عمق زمین های گرانقدر میهن شان بیرون بی آورند؛ و شاخ و برگ و ساقه ی نکبت اثر آن را نیز، درون شعله های خشم خویش بسوزانند و نابود نمایند. تا پس از این « نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان » !

محترم مومنی

مقاله قبلیدرخواست استعلاجی نرگس محمدی روی میز دادستان
مقاله بعدیبهزاد نبوی: فقر عامل انقلاب نبود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.