معنای اصلی « وعده سر خرمن » با تلاش دروغپردازان رژیم آخوندی مشخص شد! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
349

هرچند که سران جمهوری اشغالگر اسلامی، در چهار دهه اخیر که بر سرزمین ما استیلا یافته و به آن یورش معنوی آورده اند؛ ولی از ابتدای اشغال شان تا کنون نتوانسته اند؛ باری از روی شانه های مردم ایران بردارند. و تا به حال و در طول این مدت، هیچ تلاشی برای به وجود آوردن زندگی بهتر برای مردم ایران، و نیز ایجاد رفاه و آسایش نسبی در زندگانی مادی و معنوی ایشان، کوشش زیادی که خیر، بلکه اندک تلاشی هم در این باره به کار برده نشده است!

اما در این اواخر، دست اندرکاران حاکمیت استبدادی آخوندی در ایران، از حدود یازده ماه پیش تا حالا، تمامی سعی خودشان را به کار گرفته اند. تا سرانجام پس از هزاران سال، که از عمر با عزت سرزمین اهورایی ایران، و ملت آریائی آن می گذرد. یکی از غامض ترین مسایلی را که تا کنون حل در کشورمان حل نشده بود. را برای کلیه شهروندان آریائی تبار میهن مان، از کلاف نامفهومی آن خارج نمایند؛ و معنای اصلی و درک کردنی آن را، برای همگی ما، به ویژه هم میهنان درونمرزی مان، آشکار و قابل درک نمایند. تا از این پس، هرگاه کسی در مورد « وعده سر خرمن » سخن براند؛ همگی شان به آسانی و خوبی آن را درک بکنند؛ و به فراخور شرایط خود و نوع زندگی شان، خود نیز چنین معنائی را مورد استفاده قرار بدهند!

ولی ایشان( حکومت و دولت آخوندی) به دلیل آن که این امر، توسط کلیه هم میهنان به راحتی درک گشته و مورد استفاده شان هم قرار بگیرد. حاکمیت مستبد و دولت بی کفایت ملاها ترجیح داده اند؛ که آن را در عمل به مردم نشان بدهند. تا همگان به این مهم دست بیابند و از این به بعد بتوانند. هر کجا که این موضوع مطرح گردد؛ خودشان هم در این زمینه صاحبنظر باشند!

تمدید وعده ای که می بایست توسط حکومت و دولت اسلامی، شش ماهه عملی می شد. چرا و چگونه و چه موقع تحقق خواهد یافت؟ این امر توسط حکومتی های رند آخوندی، همچنان در لفاف بدقولی های همیشگی سردمداران بی مقدار جمهوری ننگین اسلامی جا خوش کرده است؛ و همه روزه به جای عملی شدن، بر رنج و الم مردم ایران می افزاید؛ و بار مشکلات شان را، سنگین تر می نماید!

یازده ماه پیش، دولتمردان و برخی از مسؤلان جمهوری منفور اسلامی، در ارتباط با مشکلات اقتصادی مردم کشور، به آنها وعده دادند؛ که اگر صبر و تامل کافی داشته باشند. ظرف شش ماه دیگر، این مسایل را برای آنها حل خواهند نمود؛ که اگر به وعده شان عمل می کردند و چنین می گردید. می توانستند امکان به وجود آوردن یک زندگانی عاری از مشکلات اقتصادی را، برای تمامی شهروندان کشورمان مهیا سازند!

در اوایل سال پیش( ۱۳۹۷ خورشیدی) ، فشارهای اقتصادی بر جامعه افزایش بیشتری یافتند؛ و مردم در جریان هزینه های زندگی شان، بیش از پیش مورد فشارهای مادی قرار گرفتند. از اینرو، باری دیگر، دولتمردان رژیم آخوندی و چند تن از هواداران دولت اصلاح طلب شیخ حسن روحانی دو ملیتی(انگلیسی – ایرانی) !! و به زعم ما که صد در صد مخالف ایرانی نامیده شدن همه این دغلان می باشیم؛ تازی تبار و غیر ایرانی، و تعدادی از نمایندگان طرفدار دولت روحانی به خصوص علی مطهری، به مردم اعلام کردند و گفتند: چنانچه صبر و بردباری نمایند؛ فقط در یک دوره شش ماهه و حد اکثر تا پایان همان سال(۱۳۹۷)، همه مشکلات اقتصادی کشور حل می شوند؛ و مردم خواهند توانست؛ از زندگانی بهتری بهره مند گردند!

اما، اکنون که در نیمه سال ۱۳۹۸ می باشیم. یعنی یازده ماه از دادن آن وعده ها گذشته است. هنوز نتوانسته اند؛ به قول خود وفا کنند، و « وعده سر خرمنی » خویش به مردم ایران را، لباس حقیقت یافتن بپوشانند. بلکه وضعیت اقتصادی کشور و مردم، از آنچه که در یازده ماه گذشته، و هنگام ارائه این وعده سر خرمنی بیش تر نیز گشته است. زیرا اخیرا علی ربیعی سخنگوی دولت حسن روحانی، به مردم بشارت!!! داده و گفته است: « تا بیست و چهار ماه دیگر، مشکلات اقتصادی کشور حل می شوند!

ظاهرا آقایان بی خرد و بی کفایت حکومتگر و دولتمدار در این رژیم جهنمی، نه فقط آکنده از بی هنری و بی کفایتی و بی فرهنگی می باشند. بلکه از ذهن سلامت و حافظه قوی نیز بی بهره اند. اگر چنین نبود؛ دست کم قبل از پرداختن به دادن هرگونه وعده ای به مردم، یک بار هم که شده، به آنچه که در طول چهار دهه ی اخیر به مردم ایران گفته اند و بر سرشان آورده اند. یک نگاه اجمالی و توجه سطحی به آنچه که تا کنون گفته و کرده اند می نمودند. تا به درستی در می یافتند؛ که تا کنون از این حکومت ننگین و دولت های بی خاصیت شان، جز بدبختی و ادبار و بی نوائی نصیب مردم ایران نکرده اند. بلکه تمامی آن آرامش و آسایش و خوشبختی و رفاهی را هم که داشتند. از آنها گرفته اند تا جایی که به ملخ خوردن نیز مبتلای شان کرده اند!

لعنت بر دهانی که گفت: « ما شما را به درجه انسانیت می رسانیم؛ آب را مجانی می کنیم، برق و اتوبوس و ….. را مجانی می کنیم. » …… « آقای سرهنگ، شما نمی خواهی آقای خودت باشی؟ » سرهنگ ها را، که به درجه های بهتر وعده داده شده نرساند بماند. بلکه آن تشخص و اعتبار پیشین را هم از آنان گرفت!

موقعی هم که « خرشان از پل گذشت » و انقلاب سیاه و شوم شان را بر ملت ایران تحمیل کردند. همه آن امکانات شایسته و افتخار آمیزی را که داشتند؛ را نیز از آنان گرفتند؛ و آنچه از بی احترامی و بری گشتن از « شایسته سالاری » بود؛ را هم به ایشان عرضه نمودند. همان امیران وفادار به آرتش شاهنشاهی و بزرگ آرتشتاران را نیز، با گذاشتن تعدادی از سپاهیان بی سواد و کثیف و ضد ایرانی و تروریست پرور شان، جهت ریاست و فرماندهی بر تمامی مراکز و اصناف آرتش ایران، اعم از دریائی و زمینی و هوائی، و سایر زیرمجموعه های سیستم نظامی مملکت، به چنان حقارت و ضعفی کشاندند. تا که برای همیشه فراموش کنند. روزی و روزگاری، در مراسم سان و رژه به مناسبت های گوناگون در کشورشان، مخصوصا در پایتخت، با چه عظمتی از محل جایگاه اعلاحضرت محمدرضا شاه پهلوی بزرگ آرتشتاران عبور می کردند. آنگاه که در مقابل جایگاه مخصوص قرار می گرفتند؛ با صدائی رسا و رعد آسا و آمیخته به احترام و سپاسگزاری از شخص اول مملکت، لحظاتی توقف می کردند. سپس با سر دادن عبارت « جاوید شاه » ، مراتب حق شناسی خویش را به پادشاه پر عظمت کشورشان تقدیم می نمودند!

اما اکنون در کمال تاسف و تاثر، در مناسبت هائی که می بایست طبق روال آرتشی و نظامی، در برابر شخص اول مملکت، به انجام دادن برنامه سان و رژه بپردازند؛ همه آن را با عدم شادی و آمیخته به نارضایتی به عمل می آورند. چون که به آشکارا واقف هستند؛ که میان آن یگانه تاریخ کشورشان، که همواره مورد احترام بسیاری از رؤسای ممالک دیگر جهان بود؛ و هم ترازان اش پیوسته برای حل کردن مسائل و مشکلاتی که در کشورشان داشتند. محمدرضا شاه پهلوی را مورد مشاورت خویش قرار می دادند. تا که بتوانند، جهت رهائی از مشکلی که برای شان پیش می آمد. بهترین و صحیح ترین تصمیمات ممکن را بگیرند!

« میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است»!

اینها وعده می دهند و هرگز به آن تحقق نمی بخشند. اما آن پادشاه بزرگ و میهن دوست، نه وعده ای می داد و نه از پیش موردی را عنوان می نمود و مطرح می ساخت. اما یکباره، برنامه های جامع و ایرانسازی را معرفی می نمود و به اجرا می گذاشت؛ که گوئی برخی از آحاد کشور چنین استدعائی را از پادشاه شان کرده بودند؛ و یا بعضی دیگر از دوستان و مشاوران آن شاهنشاه یگانه، چنین توصیه هائی را به ایشان می نمودند!

ایجاد برنامه های افتخار آمیزی، مانند « سپاه دانش » ، « سپاه بهداشت » ، « سپاه ترویج و آبادانی » ، و نیز برگزاری مراسم افتخار برانگیز « انقلاب سفید شاه و ملت »، که در یکی از لوایح شش گاه اش، ارائه آزادی های اجتماعی و حق رای دادن به زنان ایران نیز گنجانده شده بود. مواردی بوده و هستند؛ که به درستی از میزان بالای درایت اجتماعی و اشراف شاهنشاه به مسایل کشور، و نیز آگاهی وی از چگونگی مملکت داری، بر اساس برآورده شدن نیازهای سرزمین باستانی ایران و مردم آن، به جای آن که به دادن وعده های سر خرمنی بپردازد. در نهایت قاطعیت و اراده والا، برنامه های آنچنانی را طرح می نمود و به مرحله اجرا می گذاشت!

محترم مومنی

مقاله قبلیتلاش‌های جمهوری اسلامی برای باز کردن پای روسیه به «جنگ نفتکش‌ها» در خلیج فارس
مقاله بعدیجمهوری اسلامی و روسیه در خلیج فارس رزمایش مشترک برگزار می کنند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.