مسلمان های کاتولیک تر از پاپ، چه بر سر اسلام می آورند؟!

0
180

در ابتدای امر مایلم یک پرسشی از شما خواننده گرامی این متن داشته باشم. اگر کسی بر روی شما خاکستر بریزد، یا آنکه کاریکاتوری تمسخرآمیز از شما بکشد؛ کدامیک از این دو کار را ناپسندتر تشخیص خواهید داد؟ به پندار من، بیشترین پاسخ های مثبت، متعلق به بخش اول این پرسش(ریخته شدن خاکستر) است. چون به هر حال، کم یا زیاد، یک مقدار آلودگی و کثافت بر چهره و اندام فرد ریخته می شود؛ و او را از شرایطی که می یابد مشمئز می نماید!

اما چنانچه کاریکاتوری که جنبه تمسخر نمودن داشته باشد؛ از چهره و اندام کسی ترسیم گردد؛ هیچ زیان ظاهری به وی نمی زند. اگر آدمی منطقی هم باشد، متحمل ضربه روحی و ضرر روانی هم نخواهد شد. زیرا از دو حال خارج نیست، یا ما انسان شریف و خوبی هستیم؛ و یا برعکس، آدمی برخوردار از خصوصیات غیر انسانی می باشیم؛ و همه اعمال و کردارمان، از هر چه که خوبی است بری و بی بهره است. چنانچه انسانی واقعی و شریف و سوشیال باشیم؛ و به دلیل اخلاق و رفتار خوب مان، مورد احترام همه کسانی که در کنار و در نزدیکی ما هستند قرار بگیریم؛ از هیچ کار و واکنش منفی دیگران، حتی اگر توهین آمیز هم باشد ناراحت نمی شویم. ولی اگر عکس موارد فوق در وجود ما حضور داشته باشند؛ یعنی با کسانی که واقعا از انسانیت مملو هستند؛ و در تمامی مراحل زندگی شان، شرافتمندانه ترین رفتارهای انسانی را نسبت به دیگران اعمال می کنند نباشیم؛ و تفاوت های زیادی با آنان داشته باشیم؛ در چنین صورتی، چون نقطه ضعف های عمیقی در خویشتن خویش داریم؛ از همه رفتارهای خوب و بد دیگران نسبت به خودمان، دچار رفلکس های عصبی و واهمه آمیز گشته، و ناگزیر می گردیم، که بازتاب های روانی ناخوشآیندی نسبت به آنها و کارهای شان از خود نشان بدهیم!

در ماجرای تأسف بار تروریستی اخیر در شهر پاریس، گناه کسانی که مورد شلیک گلوله های کلاشینکوف های تروریست ها واقع شدند چه بوده است؟ گناه آنها فقط استفاده کردن منطقی ایشان از جنبه ارزشمند ” آزادی بیان ” خودشان بوده است. آنهم در کشوری که سالیان سال مهد دموکراسی در جهان به شمار می آمده؛ و رهبران و رؤسای بسیاری از ممالک دیگر در دنیا، قانون اساسی کشورهای شان را، از روی قانون اساسی کشور فرانسه کپی می کرده اند. و حالا شهروندان همین کشور دموکرات و آزادی پسند فرانسه، طعمه گلوله های سلاح کسانی گشته اند؛ که موارد دو پاراگراف نخست این نوشتار در مورد ایشان ارائه گشته است!

مهمترین دلیلی که تروریست ها بدان تکیه نموده اند؛ ترسیم شدن یک کاریکاتور توهین آمیز، از محمد پیامبر مسلمانان توسط طراحان و کاریکاتوریست های نشریه ” شارل ابدو ” در پاریس فرانسه بوده است. رهبران دینی مذهب های تسنّن و تشیّع در دین اسلام، داستان جالبی از برخورد بردبارانه و مسالمت آمیز و انسانی پیامبرشان، نسبت به یک زن به گفته آخوندها یهودی است. که همه روزه، موقع رفتن و برگشتن محمد به مسجد جهت اقامه نماز و ارائه اندرز به پیروان خود، بر سر وی خاکستر می ریخته می باشد. آنهائی که این ماجرا را تا به امروز، بر سر هر منبری تکرار نموده اند؛ در این ارتباط می گویند: ” همه روزه آن زن یهودی، هنگام رفت و برگشت پیامبر شان به خانه خدا! بر سر پیامبر ختمی مرتبت! خاکستر می پاشیده، و با این رفتار بی ادبانه، به تحقیر نمودن او می پرداخته است. “!

به گفته این مسلمانان، محمد هیچگاه واکنش تند و غیرمحترمانه ای نسبت به این زن یهودی از خویش نشان نمی داده است. تا آنکه چند روزی از آن زن خبری نبوده، و خاکستری هم بر سر محمد افشانده نمی شده است! چون غیبت آن زن کاملا غیرمنتظرانه بوده؛ محمد از اطرافیان می پرسد: ” چه بر سر این زن آمده است؟ ” می گویند که او بیمار شده و در خانه اش بستری می باشد. محمد از شنیدن خبر بیماری زن یهودی ناراحت می شود؛ و از همانجا به عیادت وی می رود!

روجلد یکی از شماره های اخیر شارلی ابدو که در آن پیامبر اسلام به زمان حاضر بازگشته اما توسط یکی از اعضای داعش به جرم کفر در حال سر بریده شدن است
روجلد یکی از شماره های اخیر شارلی ابدو که در آن پیامبر اسلام به زمان حاضر بازگشته اما توسط یکی از اعضای داعش به جرم کفر در حال سر بریده شدن است

پرسش آخر: ” اگر خود محمد الان زنده بود، چنانچه کاریکاتور خودش را در نشریه فرانسوی می دید؛ با ذهنیتی که از داستان خاکستر پاشی آن زن بر سر او داریم؛ چه واکنشی نسبت به ترسیم کنندگان آن کاریکاتورها از خویش نشان می داد؟ آیا فورا دستور کشتن آنها را صادر می کرد؟ آیا همگی شان را به زندانهای مخوف می انداخت؛ و ایشان را مورد شکنجه های مرگبار قرار می داد؟!

اگر داستان واکنش مهرورزانه و انسانی محمد، نسبت به رفتار تحقیرآمیز آن زن یهودی، واقعا رخ داده باشد؛ و نتیجه اغراق گوئی مسلمان های دو آتشه، جهت بیان نمودن دروغین میزان حلم و صبوری پیامبرشان، و مراتب اشاعه اخلاق نیکو توسط وی در میان پیروان دین اسلام نبوده باشد؟ بنابراین، هیچ تردیدی وجود ندارد، که او طراحان این کاریکاتورها را، نه تنها می بخشیده؛ بلکه برای جذب ایشان به آئین خودش، از آنها برای ارائه کار هنرمندانه شان سپاسگزاری نیز می کرده است!

اینها مسلمان هائی کاتولیک تر از پاپ هستند. می خواهند با کشتن دیگران، غریزه های درنده خوئی و حیوانی خود را ارضاء کنند؛ می خواهند برای دریافت مزدشان از اربابان خویش برای جنایت هائی که انجام می دهند؛ به نوکری برای مشتی عرب سوسمار خوار تازی تبار مباهات داشته، و با افتخار به مزدوری برای آنها در خدمت شان باشند. و با این کارهای ددمنشانه، سیاهی دل شان را با پوشش لباسهای یکسره سیاهرنگ در معرض دید و قضاوت دیگران می گذارند!

آیا به درستی نمی دانند، که مردمان گیتی به آنها به چشم آدمکشان حرفه ای می نگرند؟ که با به قتل رساندن دیگران، نه فقط آبروی نداشته خودشان را، بلکه همین یک ارزن آبروئی که هنوز برای این دین باقی مانده را نیز بر باد می دهند. عباراتی مانند ” اسلام تروریست پرور” ، ” اسلامی که در کتاب آسمانی اش، حکم و دستور غیر انسانی : ” قتلوا فی سبیل الله ” به فراوانی به کار رفته است؛ نمی تواند یک دین آسمانی و برخاسته از هدفی باشد؛ که پیامبرشان بر ان تأکید می نموده : ” من برای به تکامل رساندن اخلاق نیک به رسالت شما آمده ام. “!

محترم مومنی

مقاله قبلیاعلام انزجار آقای کاظمینی بروجردی از عملیات تروریستی مذهبی
مقاله بعدیاسیدپاشی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.