در ابتدای امر مایلم یک پرسشی از شما خواننده گرامی این متن داشته باشم. اگر کسی بر روی شما خاکستر بریزد، یا آنکه کاریکاتوری تمسخرآمیز از شما بکشد؛ کدامیک از این دو کار را ناپسندتر تشخیص خواهید داد؟ به پندار من، بیشترین پاسخ های مثبت، متعلق به بخش اول این پرسش(ریخته شدن خاکستر) است. چون به هر حال، کم یا زیاد، یک مقدار آلودگی و کثافت بر چهره و اندام فرد ریخته می شود؛ و او را از شرایطی که می یابد مشمئز می نماید!
اما چنانچه کاریکاتوری که جنبه تمسخر نمودن داشته باشد؛ از چهره و اندام کسی ترسیم گردد؛ هیچ زیان ظاهری به وی نمی زند. اگر آدمی منطقی هم باشد، متحمل ضربه روحی و ضرر روانی هم نخواهد شد. زیرا از دو حال خارج نیست، یا ما انسان شریف و خوبی هستیم؛ و یا برعکس، آدمی برخوردار از خصوصیات غیر انسانی می باشیم؛ و همه اعمال و کردارمان، از هر چه که خوبی است بری و بی بهره است. چنانچه انسانی واقعی و شریف و سوشیال باشیم؛ و به دلیل اخلاق و رفتار خوب مان، مورد احترام همه کسانی که در کنار و در نزدیکی ما هستند قرار بگیریم؛ از هیچ کار و واکنش منفی دیگران، حتی اگر توهین آمیز هم باشد ناراحت نمی شویم. ولی اگر عکس موارد فوق در وجود ما حضور داشته باشند؛ یعنی با کسانی که واقعا از انسانیت مملو هستند؛ و در تمامی مراحل زندگی شان، شرافتمندانه ترین رفتارهای انسانی را نسبت به دیگران اعمال می کنند نباشیم؛ و تفاوت های زیادی با آنان داشته باشیم؛ در چنین صورتی، چون نقطه ضعف های عمیقی در خویشتن خویش داریم؛ از همه رفتارهای خوب و بد دیگران نسبت به خودمان، دچار رفلکس های عصبی و واهمه آمیز گشته، و ناگزیر می گردیم، که بازتاب های روانی ناخوشآیندی نسبت به آنها و کارهای شان از خود نشان بدهیم!
در ماجرای تأسف بار تروریستی اخیر در شهر پاریس، گناه کسانی که مورد شلیک گلوله های کلاشینکوف های تروریست ها واقع شدند چه بوده است؟ گناه آنها فقط استفاده کردن منطقی ایشان از جنبه ارزشمند ” آزادی بیان ” خودشان بوده است. آنهم در کشوری که سالیان سال مهد دموکراسی در جهان به شمار می آمده؛ و رهبران و رؤسای بسیاری از ممالک دیگر در دنیا، قانون اساسی کشورهای شان را، از روی قانون اساسی کشور فرانسه کپی می کرده اند. و حالا شهروندان همین کشور دموکرات و آزادی پسند فرانسه، طعمه گلوله های سلاح کسانی گشته اند؛ که موارد دو پاراگراف نخست این نوشتار در مورد ایشان ارائه گشته است!
مهمترین دلیلی که تروریست ها بدان تکیه نموده اند؛ ترسیم شدن یک کاریکاتور توهین آمیز، از محمد پیامبر مسلمانان توسط طراحان و کاریکاتوریست های نشریه ” شارل ابدو ” در پاریس فرانسه بوده است. رهبران دینی مذهب های تسنّن و تشیّع در دین اسلام، داستان جالبی از برخورد بردبارانه و مسالمت آمیز و انسانی پیامبرشان، نسبت به یک زن به گفته آخوندها یهودی است. که همه روزه، موقع رفتن و برگشتن محمد به مسجد جهت اقامه نماز و ارائه اندرز به پیروان خود، بر سر وی خاکستر می ریخته می باشد. آنهائی که این ماجرا را تا به امروز، بر سر هر منبری تکرار نموده اند؛ در این ارتباط می گویند: ” همه روزه آن زن یهودی، هنگام رفت و برگشت پیامبر شان به خانه خدا! بر سر پیامبر ختمی مرتبت! خاکستر می پاشیده، و با این رفتار بی ادبانه، به تحقیر نمودن او می پرداخته است. “!
به گفته این مسلمانان، محمد هیچگاه واکنش تند و غیرمحترمانه ای نسبت به این زن یهودی از خویش نشان نمی داده است. تا آنکه چند روزی از آن زن خبری نبوده، و خاکستری هم بر سر محمد افشانده نمی شده است! چون غیبت آن زن کاملا غیرمنتظرانه بوده؛ محمد از اطرافیان می پرسد: ” چه بر سر این زن آمده است؟ ” می گویند که او بیمار شده و در خانه اش بستری می باشد. محمد از شنیدن خبر بیماری زن یهودی ناراحت می شود؛ و از همانجا به عیادت وی می رود!
پرسش آخر: ” اگر خود محمد الان زنده بود، چنانچه کاریکاتور خودش را در نشریه فرانسوی می دید؛ با ذهنیتی که از داستان خاکستر پاشی آن زن بر سر او داریم؛ چه واکنشی نسبت به ترسیم کنندگان آن کاریکاتورها از خویش نشان می داد؟ آیا فورا دستور کشتن آنها را صادر می کرد؟ آیا همگی شان را به زندانهای مخوف می انداخت؛ و ایشان را مورد شکنجه های مرگبار قرار می داد؟!
اگر داستان واکنش مهرورزانه و انسانی محمد، نسبت به رفتار تحقیرآمیز آن زن یهودی، واقعا رخ داده باشد؛ و نتیجه اغراق گوئی مسلمان های دو آتشه، جهت بیان نمودن دروغین میزان حلم و صبوری پیامبرشان، و مراتب اشاعه اخلاق نیکو توسط وی در میان پیروان دین اسلام نبوده باشد؟ بنابراین، هیچ تردیدی وجود ندارد، که او طراحان این کاریکاتورها را، نه تنها می بخشیده؛ بلکه برای جذب ایشان به آئین خودش، از آنها برای ارائه کار هنرمندانه شان سپاسگزاری نیز می کرده است!
اینها مسلمان هائی کاتولیک تر از پاپ هستند. می خواهند با کشتن دیگران، غریزه های درنده خوئی و حیوانی خود را ارضاء کنند؛ می خواهند برای دریافت مزدشان از اربابان خویش برای جنایت هائی که انجام می دهند؛ به نوکری برای مشتی عرب سوسمار خوار تازی تبار مباهات داشته، و با افتخار به مزدوری برای آنها در خدمت شان باشند. و با این کارهای ددمنشانه، سیاهی دل شان را با پوشش لباسهای یکسره سیاهرنگ در معرض دید و قضاوت دیگران می گذارند!
آیا به درستی نمی دانند، که مردمان گیتی به آنها به چشم آدمکشان حرفه ای می نگرند؟ که با به قتل رساندن دیگران، نه فقط آبروی نداشته خودشان را، بلکه همین یک ارزن آبروئی که هنوز برای این دین باقی مانده را نیز بر باد می دهند. عباراتی مانند ” اسلام تروریست پرور” ، ” اسلامی که در کتاب آسمانی اش، حکم و دستور غیر انسانی : ” قتلوا فی سبیل الله ” به فراوانی به کار رفته است؛ نمی تواند یک دین آسمانی و برخاسته از هدفی باشد؛ که پیامبرشان بر ان تأکید می نموده : ” من برای به تکامل رساندن اخلاق نیک به رسالت شما آمده ام. “!
محترم مومنی