مسابقه رهبران مسلمان کشورهای عربی در منطقه خاور میانه، برای همپیمانی با اسرائیل! بانو محترم مومنی روحی

0
221

در صدر اسلام، هنگامی که پیامبر این آئین جدید، در حال بیعت گرفتن از اقوام مختلف ساکن در شهرهای شبه جزیره عربستان، به ویژه در دو شهر مکه و مدینه بود. بزرگ ترین قوم یهودی ساکن در آن مناطق، « قوم بنی حزیمه » نیز در میان شان بود؛ که به هیچوجه برای این درخواست پیامبر اسلام بهائی قائل نمی شدند و آن را نپذیرفتند؛ حتی در مقابل محمد و جنگاوران وی ایستادگی هم نمودند . از آن زمان تا کنون، کینه و دشمنی مسلمان ها از هر فرقه و مذهبی، به خصوص مذهب شیعه دوازده امامی، نسبت به کلیمیان سراسر گیتی در دل شان باقی مانده است؛ و به هر شکلی که توانسته اند با ایشان به دشمنی غیر منطقی پرداخته و می پردازند!

به مرور زمان، و با بیشتر آگاه شدن مسلمان ها به اوضاع شرایط موجود در پیرامون خودشان، و با پیشرفت کردن انتشار خبرها در سراسر جهان، جامعه مسلمانان نیز بر این امر واقف گشتند؛ همانگونه که پیروان سایر ادیان، و مذاهب زیر مجموعه ایشان، کاری به مسلمان ها نداشته و ندارند. بلکه جهت به وجود آمدن دوستی و مودت میان خودشان با مسلمین دنیا کوشا هم بوده و می باشند. دیدگاه شان نسبت به ادیان پیش از ظهور اسلام، مخصوصا یهودیان را تغییر بدهند. تا جائی که کار دوستی متقابل شان به شرایطی رسید؛ که برخی از افرادشان از هر دو دیانت( یهودی و مسلمان) با یکدیگر پیوند ازدواج و همسری نیز می بستند!

در میان آنها، کینه برخی از شیعیان « کاتولیک تر از پاپ » دین اسلام، نسبت به پیروان دین موسی همچنان تازه مانده است؛ که در هر فرصتی می کوشند؛ تا با آنها به دشمنی بسیار جدی و مبارزات غیر ضروری بر خیزند. تا در این رابطه بتوانند، برتری نداشته خویش نسبت به آنان را اثبات کنند!

اما، از آنجائی که در جریان جنگ دوم جهانی، لطمات جبران ناپذیری به پیروان دین یهود وارد آمده بود؛ آنها(یهودیان) ترجیح دادند، که جهت حمایت از همدیگر، بیشتر به یکدیگر نزدیک باشند و در کنار هم زندگی بکنند. در این رابطه رهبران این آئین به ابتکار جالبی دست زدند؛ و در سایه آن توانستند، با همان مسلمان های غیر دوست با خودشان، اما بسیار پول پرست و زیاده طلب، به معامله جانانه ای بپردازند. تا در اثر به انجام رسیدن آن شگرد هوشمندانه، بتوانند برای خودشان سرزمین کوچک اما مطمئنی را به وجود بی آورند!

آنها با تدبیری که اندیشیده بودند؛ به اراضی گسترده واقع در دامنه و پیرامون « کوه صهیون » مهاجرت نمودند؛ و با ثروت زیادی که به همراه داشتند؛ به خریدن خانه های مسلمان های مستقر در آن محل، البته با بهای چند برابر از نرخ اصلی آن خانه ها پرداختند. به طوری که ساکنان مقیم در آن ناحیه، چنان دچار حرص و آز و زیاده طلبی غیر متعارفی گشتند؛ که مصمم شدند، تا هر دو سه خانوار در یک جا ساکن بشوند. تا با فروش خانه های خالی خود به کلیمیان مهاجر، به ثروت بیشتری دسترسی داشته باشند!

آرام آرام، خیل یهودیان مهاجر به درون منطقه مسلمان نشین در کشور لبنان کنونی افزایش یافت؛ و ایشان با خریدن زمین های بایر و خانه های مسلمان های ساکن در آن دیار(اراضی فلسطینی های مسلمان)، بر جمعیت خویش نیز افزودند!

پس از خاتمه جنگ دوم جهانی، و تشکیل شدن « سازمان ملل متحد » ، مهم ترین کاری که یهودیان ساکن در اراضی مسلمان های فلسطینی، در آن زمان انجام دادند این بود؛ که به عنوان یک سرزمین مستقل از سازمان ملل درخواست به رسمیت شناختن کشور کوچک یهودی نشین اسرائیل را نمودند. با به تصویب رسیدن این درخواست توسط اعضای سازمان ملل متحد، کشور نوبنیاد اسرائیل با جمعیت تقریبی یک میلیون تن در آن موقع به وجود آمد؛ و از حدود سال ۱۹۴۵ میلادی تا کنون، همه دولت هائی که در این سرزمین با مدیریت جمهوری، به وجود آمده اند. تلاش کرده و می کنند، که روابط سیاسی – اقتصادی و فرهنگی و….. مناسبی با سایر ملل دنیا داشته باشند!

اما چندی بعد، موقعی که فلسطینیان، که نسبتا انتظار به وقوع پیوستن چنین امری( اعلام استقلال کشوری یهودی نشین به نام اسرائیل ) در کنار خودشان را نداشتند. شروع کردند به دشمنی آشکار با ایشان، و آغاز نمودن جنگی فرسایشی و مخرب و طولانی با ساکنان و دولتمردان اسرائیل. ظاهرا فراموش کرده بودند؛ که خودشان با فروختن خانه ها و زمین های خویش به بهای چند برابر قیمت اصلی آنها به یهودیان مهاجر، عاملان اصلی چنین رویداد مهمی در عرصه بین المللی شده بودند !

کم کم ملت این سرزمین کوچک، در عرصه های مختلف علمی و اقتصادی و فرهنگی به پیشرفت های مهمی نائل گشتند؛ که موجب زیادتر توسعه یافتن روابط ایشان با سایر ملل دنیا شد. که همین امر نیز، جهت تفوق آنان بر همسایگان خودشان، به ویژه بر فلسطینی های ساکن در لبنان گردید. در همین شرایط بود؛ که حاکمان برخی از ممالک قدرتمند غربی درون « قاره ی سبز = اروپای غربی و شمال غربی » این بخش از جهان، و تعداد زیادی از ساکنان قاره آسیا، حتی حکومت و دولت کشور بزرگ همچون ایالات متحده آمریکا نیز با اسرائیلی ها پیمان مودت و دوستی و روابطه دیپلماتیک میان خودشان و اسرائیل را برقرار نمودند!

در میان کشورهای مسلمان نشین، ایران و مصر از نخستین ممالکی بوده اند؛ که با اسرائیل روابط دوستانه داشتند. سپس بقیه سرزمین های دنیا، غیر از ساکنان ممالک عربی به خصوص شیخ نشین های کوچک در منطقه خاوره میان، که بیشترشان درون حوزه ی خلیج پارس و دریای عمان مستقر می باشند؛ سرزمین اسرائیل را به رسمیت شناختند و با آن به توافق رسیدند!

در سال جاری میلادی اما، از سوی رئیس جمهوری کنونی ایالات متحده آمریکا، که کشور اش با اکثریت ممالک گیتی رابطه دوستانه و دیپلماتیک دارد. بر آن شد، تا پیش از به پایان رسیدن دوره ریاست جمهوری اش در آمریکا، در کنار کارهای بزرگ دیگری که به انجام رسانده است. به ترمیم اوضاع میان اسرائیل با ممالک نامبرده بپردازد. در این رابطه شیخ نشین امارات متحده عربی، نخستین پیشگام در این مورد بود. سپس تعداد دیگری از سرزمین های کوچک و بزرگ عرب مسلمان نشین نیز به این امر پرداختند؛ ولی بزرگ ترین و قوی ترین و ثروتمندترین شیخ نشین جهان، عربستان سعودی که مدتها پیش به گونه غیر علنی، دارای روابط دوستانه پنهانی با اسرائیل شده بود. زیر بار نمی رفت که این امر را به آشکارا نیز بپذیرد و به آن تن بدهد!

با گستاخی های دشمنانه زورمداران حاکم بر ایران کنونی، و بیم حملات احتمالی سران قدرت پرست و سودجوی رژیم آخوندی به این ممالک( که به دلیل شیعه بودن شان روابط خصمانه دیرینه با اهل تسنن داشته و دارند؛ و در کنار آن دشمنی هزار و چهارصد ساله شان نسبت به قوم یهود، به ویژه ساکنان کشور اسرائیل، که خطر باالقوه ای برای گروه حزب الله، نوکران تروریست شان در لبنان به شمار می آید. بارها و بارها نیز به تهدید علیه ایشان پرداخته اند. رهبران ممالک عرب نشین مسلمان در منطقه، ترجیح می دهند که به اتفاق اسرائیل موقعیتی را در اطراف ایران آخوندزده به وجود بی آورند؛ که در شرایط استثنائی بتوانند. از یاری های تسلیحاتی خودشان، به زیان جمهوری منفور اسلامی برخیزند؛ و جهت دست یافتن به این آرمان تدافعی علیه دشمن مشترک شان، به هیچوجه مقوله دین را، مبنای و محور پیروزی خویش بر دشمنان بشریت قرار ندهند!

«آن را که حساب پاک است

از محاسبه چه باک است؟ »!

محترم مومنی

مقاله قبلیسناتور آمریکایی: توافق جدید با ایران بدون تصویب در سنا دوام نمی‌آورد
مقاله بعدیپیشنهاد ممنوعیت تردد شبانه در شهرهای نارنجی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.