مسابقه جنایتکاران جمهوری آخوندی جهت اعلام چپاولگری!

0
307

همه چیز در این جهان بزرگ و آشفته دیده بودیم؛ مگر سرعت دادن جانیان، به اعلام کردن جنایاتی که در حق بشریت در یک سرزمین انجام می دهند. در همین چند روز پیش بود که، جانشین ریاست سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بی خردان در ایران، اعلام کرد که جهت آزاد نمودن یک زندانی آمریکائی ایرانی تبار از زندان رژیم اشغالگرشان، دولت وقت حکومت ایالات متحده را وادار کرده بوده اند(اطلاعات سپاه چنین کرده بود.)، که مبلغ هنگفتی به عبارت یک میلیارد و چهارصد میلیون دلار به زندانبانان وی بدهند؛ تا وی را از اسارتگاه او آزاد نمایند. اما امروز یکشنبه هشتم اسفند 1395 خورشیدی، یکی از مقامات وزارت اطلاعات رژیم ملاها در ایران، در واکنش به سخنان حسین نجات جانشین رئیس سازمان اطلاعات سپاه، به خبرگزاری های داخلی گفته است؛ مذاکرات در باره آزادی جیسون رضائیان، و دریافت کردن دارائی های بلوکه شده بوده ایران نزد آمریکائی ها، به وسیله وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به انجام رسیده بود. نه توسط سازمان اطلاعات سپاه پاسداران!

برای ملت دربند و زیان نموده ایران، بخصوص هم میهنان درون کشورمان، چه تفاوتی می کند که این مبلغ هنگفت، که متعلق به خودشان بوده و هست؛ به وسیله کدامیک از دو گروه جنایاتکار و دزد وزارت اطلاعات دولت، یا سپاه پاسداران ” ملاخور ” شده باشد. آنچه که برای ایشان قابل اهمیت است؛ نجات یافتن شان از اسارت نزد این قوم فاسد ضد بشری و دشمنان ایران و ایرانی است. ویژه آنکه عوامل قاچاقچی سپاه، مبلغ دریافت شده از آمریکا را، یک میلیارد و چهارصد میلیون دلار اعلام نموده بود؛ در حالی که مقام وزارت اطلاعات حکومت آخوندی، به خبرگزاری ایسنا گفته، که این مبلغ یک میلیارد و هفتصد و ده میلیون دلار بوده است!

درست است که میان دو مبلغ اعلام شده از سوی این دو فرد، سیصد میلیون دلار با هم اختلاف دارند؛ ولی اگر این پول(مبلغ داده شده به سران رژیم آخوندی)، حتی چندین میلیون دلار بیشتر از آنچه که ایشان می گویند با یکدیگر تفاوت داشته باشند؛ تغییر زیادی در اصل قضیه به وجود نخواهد آورد. از کم ترین مبلغ تا بیشترین هر تملک مالی که متعلق به مردم ایران است؛ چه دارائی نقدی باشد و چه ثروت غیر نقدی و هر مورد غیرمنقول دیگر، به طور کامل به ملت ایران تعلق دارند؛ نه به جنایتکاران رژیم فرومایه ای، که نه از کم آن می گذرند و نه از بسیارش!

این مقام وزارت اطلاعات اضافه نموده است، هنگام آزاد کردن آقای جیسون رضائیان از زندان، مبلغ یک میلیارد و هفتصد و ده میلیون دلار، توسط دولت وقت آمریکا به ایران داده شده، سپس شورای عالی امنیت ملی جمهوری اختلاس یشه اسلامی، این مبلغ را به نماینده وزارت اطلاعات سپرده، و تمامی مراحل آن با همکاری بانک مرکزی، و دفتر حقوقی ریاست جمهوری به انجام رسیده بوده است!

جالب است آنچه را که سردار سپاه در باره موضوع داد و ستد ننگین بالا، و نیز جریان دستگیر نمودن عبدالمالک ریگی به وسیله سپاه بیان کرده بوده است؛ را مقام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی رد نموده، و گفته آنچه را که توسط حسین نجات سردار سپاه در سخنرانی او در بوشهر مطرح گردیده، از مرحله شناسائی تا دستگیری عوامل مربوطه، به وسیله وزارت اطلاعات دولت اسلامی به انجام رسیده بوده اند نه سپاه پاسداران رژیم خونخوارشان!

 هرچند که این تقریبا برای اولین بار نیست؛ که نام وزارت اطلاعات رژیم، در انجام پذیرفتن چنین اموری از سوی آخوندها به میان می آید؛ اما بخش بسیار مهم این قضیه آن است؛ که چرا تا کنون چنین رقابت هائی، میان سپاهیان و دولت حکومت اسلامی دست کم به این آشکاری، به این صورت علنی مطرح نگشته بوده است؟!

انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم، در حکومت ننگین آخوندی، در سال آتی(1396 خورشیدی) در پیش رو می باشد. بدیهی است که میان مقامات دولت اصلاحات کنونی به ریاست حسن روحانی، با عوامل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که به خاطر حفظ کردن منافع خود سپاه و اصولگرایان تیم خامنه ای، از هیچ کوششی فروگذاری نمی کنند؛ از همین حالا، و پیش از زمان گزینش رئیس جمهور آینده رژیم، اینگونه جریاناتی پیش بیایند. اما از منظر منطق و خردگرائی، هیچگاه در هیچ حکومت هر سرزمینی چنین نبوده است؛ که دزدان و جنایت پیشگان حاکمیت یک رژیم، در هر لباس و مقام و عنوانی که درون مدیریت و سرکردگی یک رژیم حاکم در هر کشوری که باشند؛ جهت اعلام کردن پیش تر بودن خطاها و اعمال ننگین و بی خردانه خودشان، در به عمل رساندن چنین جنایات و مفاسد حکومتی در یک سرزمین، به این درجه از بلاهت رسیده باشند؛ که یک گروه، در مالیدن پوزه آن دسته دیگر به خاک مذلت و رسوائی از وی پیشی بگیرد؛ و آن دیگری نیز به همین منوال ابلهانه به این امر بپردازد!

اما در حاکمیتی که همه اساس و بنیان آن، بر محور دزدی و چپاول و غارت دارائی های اهالی یک سرزمین استوار گشته است؛ رخ دادن چنین اموری، و به کار گرفتن چنین شیوه های پرسش برانگیزی، هیچ جای اعجاب و بدون پاسخ ماندن را ندارد. چون از بدو تشکیل شدن این حکومت اهریمنی در میهن ما، به طور مستمر شاهد همه گونه اختلاس های میلیاردی و بالاکشیدن ثروت های ملی مردم ایران بوده و هستیم!

امید که هرچه زودتر، شاهد سست تر شدن پایه های کاخ استبداد آخوندی در ایران، و سرنگونی این رژیم جهنمی و جنایتکار در کشورمان باشیم. که ملت بزرگ و آبرومند و ستمدیده ای را، که نزدیک به چهار دهه متوالی در اسارت بدترین حکومت های تاریخ کشورشان قرار گرفته اند؛ و توسط همین گروه های ناجوانمرد و جانی، که با انجام دادن تمامی رذائل ذاتی خود نسبت به این مردم، ایشان را به بدترین سرنوشت های موجود در دنیا محکوم نموده اند باشیم!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیگاف کیهان در مچ‌گیری اسکار
مقاله بعدیپیام ابراهیم گلستان به اصغر فرهادی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.