مرضیه افخم: ” سفارت انگلیس بازگشائی می شود!”

0
156

 سخنگوی وزارت امور خارجه مرضیه افخم گفته است، سفارت انگلیس در ایران، در هفت روز آینده بازگشائی می شود. این سفارتخانه که در پائیز 1390 به درخواست شماری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، از جمله احمد توکلی بسته شدن آن را الزامی اعلام نموده بودند؛ مورد حمله عده ای از افراد خشمگین قرار گرفت؛ و ضمن وارد آوردن خسارات فراوان به ساختمان سفارتخانه عملا بسته شد و تعطیل گردید!

دلیل ذکر شده از سوی متقاضیان بسته شدن سفارتخانه بریتانیا در ایران، محوطه ملک ساختمان آن بود که این سفارتخانه در آن قرار دارد. درخواست کنندگان بسته شدن دفتر نمایندگی بریتانیا در ایران، این ملک را متعلق به ایران برشمردند و آنها را اشغالگر آن محوطه معرفی کرده بودند. بدیهی است که این ملک در ایران است و از اراضی سرزمین ما محسوب می گردد؛ اما این واقعیت نیز کتمان ناکردنی است، که طبق مقررات بین المللی مربوط به حضور نمایندگان رسمی اتباع بیگانه در یک مملکت، کشور نیازمند به تأسیس دفتر نمایندگی خودش در یک سرزمین، قطعه زمین کوچکی از آن دیار را می خرد؛ پس از آماده نمودن ساختمان مناسب این کار، آن را مورد اسکان سفیرکبیر، سفرای فرعی، و کاردار نظامی کشورش و خانواده های ایشان قرار می دهد. به همین دلیل آن ملک براساس سندی که به نام کشور میهمان به ثبت رسیده باشد، متعلق به آنها خواهد بود؛ و مملکت میزبان اجازه اشغال و تصرف آن را ندارد. حتی بدون مجوز رسمی ساکنان آن سفارتخانه، نمی تواند وارد محوطه آنجا نیز بشود!

اما دیدیم که آقایان قانونگزار رژیم آخوندی، چگونه همه مقررات بین المللی را زیر پا گذاشتند، و به ایادی چماق به دست خودشان، دستور حمله به سفارتخانه بریتانیا را دادند. البته ناگفته آشکار است، که این حرکت نامتعارف، به هیچوجه بستگی به دلیل بیان شده از سوی نمایندگان مجلس ندارد و هیچگاه نیز نخواهد داشت. سالیان سال این مکان متعلق به انگلیسی ها بوده، و سفرای آنها در آن سکونت و فعالیت داشته اند؛ چگونه است که یکباره آقایان فیل شان یاد هندوستان نموده و به فکر بازستاندن آن محوطه سیاسی از انگلیسی ها افتاده اند؟!

در اینکه نقش سیاست انتقامجویانه ای در این تصمیم گیری، برای حمله به آن سفارتخانه وجود داشته و دارد هیچ تردیدی نیست؛ در این هم که بالاخره یک روز دوباره این مکان بازسازی شده و مورد استفاده اتباع سیاسی بریتانیا قرار می گرفت هم شکی وجود ندارد؛ آنچه که تردید برانگیز است و آدمی را به شک نمودن وا می دارد؛ این قضیه است که چرا بازگشائی سفارت بریتانیا، باید در این برهه زمانی، و در شرایطی باشد که جمهوری اسلامی، جهت رهائی خودش از گرفتاری های سیاسی و اقتصادی فراوانی که با آنها مواجه است؛ و به همین سبب هم ناگزیر به ایجاد روابط دوستانه دیپلماتیک با کشورهای قدرتمند جهان می باشد صورت بگیرد؟!

همچنین شایان پرسش است، که چرا فقط چند روزی پس از برگزاری دو جریان مهم در دنیا( تشکیل مجمع سالیانه سازمان ملل متحد، و انجام پذیرفتن مذاکرات اخیر نمایندگان حکومت اسلامی با 1+5 در باب فعالیات های هسته ای ایشان) بازگشائی سفارتخانه بریتانیا مورد توجه سیاستگزاران جمهوری اسلامی واقع شده است؟ آیا حضور حسن روحانی در پایگاه ریاست جمهوری دولت یازدهم رژیم، به عنوان کسی که دو دکترای خودش را از دو دانشگاه کشورهای انگلیس و اسکاتلند دریافت نموده؛ و دوستی صمیمانه ای با دولتمردان آنها دارد؛ نقشی در زمینه بازگشائی این سفارتخانه دارد یا خیر؟!

مرضیه افخم گفته است، ایران و انگلیس هر دو، کاردار غیر مقیم تعیین خواهند کرد. از این سخن می توان نتیجه گرفت، که دو نمایندگی بریتانیا و جمهوری اسلامی در ایران و انگلیس، اینبار در سطح سفیر بازگشائی نخواهند شد؛ بلکه ابتدا با حضور کاردارهای سیاسی و نظامی، آنهم فقط به صورت غیر مقیم در کشورهای میزبان شروع به کار خواهند کرد. روشن شدن این نکته حائز اهمیت است، که چنین تصمیمی از سوی کدامیک از این دو کشور گرفته شده است؟ چنانچه این امر از سوی وزارت امور خارجه انگلیس باشد؛ نخستین مفهومی که از آن به ذهن خواهد رسید، فشار و درخواست ایالات متحده آمریکا بر بریتانیای کبیر است؛ که جهت بازگشائی دفتر نمایندگی شان در ایران پا پیش بگذارند؛ تا راهی برای افتتاح مجدد سفارتخانه آمریکا در ایران گشوده بشود. ولی اگر این تصمیم از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی گرفته شده باشد؟ نمایانگر استیصال و درماندگی رژیم در سطح بین المللی است!

چنانچه سران رژیم ملاها، بتوانند مالیده شدن پیه ابراز تأسف از رخ دادن اشتباهات مربوط به حمله به دو نمایندگی آمریکا و انگلیس بر تن شان ر تحمل بکنند؟ به دو دلیل امکان بازگشائی سفارتخانه آمریکا بعد از گشایش دفتر نمایندگی بریتانیا نیز وجود دارد. این خواسته غیر ملحوظ هر دو کشور است، که همواره مترصد پیش آمدن یک دلیل بارز برای تحقق بخشیدن به آرمان شان بوده اند. نخستین دلیل این می تواند باشد، که طرح پیشنهادی جمهوری اسلامی به 1+5 ، که قرار بوده فاش نشود؛ بازگشائی دفتر نمایندگی بریتانیا بوده، که در این رهگذر بتوانند به تبع آن راهی نیز برای گشایش سفارتخانه آمریکا به وجود بیاورند. مضافا به اینکه دولتمردان آمریکا، به خاطر برخی از ملاحظات سیاسی، توسط دولت اسرائیل تحت فشار قرار دارند. اما از آنجائی که هیچ کاری را نمی توان بدون مقدمه چینی آغاز نمود و فی البداهه به آن پرداخت؛ بهترین شکل ایجاد روابط دیپلماسی سابق با ایران، که به رفع خطر از کشور اسرائیل منتج بشود؛ منوط می گردد به حضور دفتر نمایندگی رسمی و فعال آمریکا در ایران. بدین لحاظ موجود بودن روابط دوجانبه جمهوری اسلامی با دیگر کشورهای گیتی، به ویژه با قدرتهای بزرگ، سرنخی خواهد بود که حجم سنگین فشارهای بین المللی را از پیکر این حکومت بر خواهد داشت!

دومین دلیل نیاز مبرم رژیم آخوندی به گشایش دوباره نمایندگی های آمریکا و بریتانیا در ایران، تنها راهی است که می تواند بسیار مسالمت آمیزتر از آنچه که به ذهن برسد؛ مشکل اتمی شدن جمهوری اسلامی و نارضایتی های مخالفان را با آن برطرف نمود؛ چنانچه این امر رخ بدهد، آنوقت قول حسن روحانی که در سخنرانی های تبلیغاتی اش گفته بود: ” در طول دو سه ماه بعد از رئیس جمهور شدنم مشکل هسته ای را حل خواهم نمود. ” نیز شکل شدن به خودش خواهد گرفت!

بیهوده نبوده است، که هم حسن روحانی و هم محمدجواد ظریف، در نیویورک به خودشان اجازه داده بوده اند؛ به کارهای ” نابجا “( نظر خامنه ای ) دست بزنند؛ و با جان کری و باراک اوباما، دیدار و مکالمه تلفنی داشته باشند. بعد از آن هم هیأت مذاکره کننده جمهوری اسلامی، با دستی پر از پیشنهادی سازنده و یاری رسان به حکومت دیکتاتوری اسلامی شان، وارد نشست مذاکرات هسته ای با مخالفان فعالیت های خودشان بشوند؛ و احتمالا در مواردی که شاید هنوز اعلام نکرده باشند؛ به توافق هائی نیز رسیده اند!

اگر جز این بود؟ چطور شده که با این عجله و در طول و عرض هفت روز آینده، سفارتخانه انگلیس در ایران بازگشائی خواهد شد؟ بهتر است کارمندان وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا نیز، هر چه زودتر به خیاط شان سفارش دوختن یک دست ” فراک اسموکینگ ” مناسب را بدهند؛ چه بسا به زودی گروهی از ایشان جهت حضور در دفتر جدید نمایندگی کشورشان در ایران، مأموریت حضور در آنجا را به دست بیاورند!

خزان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلیفارس: دولت حسن روحانی مدیران را «اتوبوسی» تغییر می دهد
مقاله بعدیاولین عکس بازیگر بریتانیایی در نقش نقاش جنجالی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.