مردم عزیز ایران، چرا سرتان را به ارز و سکه و طلا… گرم کرده اند؟! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
223

مسؤلان بی اعتبار رژیم خونخوار آخوندی در ایران، اگر هیچ امری را به کمال نیآموخته باشند. در ارتباط با به کارگیری ترفندهائی، که ایشان را به آرمان های پلید و ضد ایرانی شان یاری برسانند. بسیار کارکشته و زرنگ و استاد می باشند !

با نقطه ضعف هائی که شما ملت ایران، از خودتان به این راهزنان و چپاولگران نشان داده اید؛ به آسانی و با رندی خاص خودشان دریافته اند؛ که با به کار بردن کدام ترفند ایران ویران کننده ای می توانند. هم شما را بر سر جای خودتان بنشانند؛ و هم خودشان در سرزمین اهورائی شما، کنگر بخورند و لنگر بیندازند؟!

مال اندوزی و دارا بودن بد نیست. بلکه در مواردی مفید نیز هست. اما به چه قیمتی؟ شما را به بهانه خرید و فروش ارزهای گران خارجی، از جمله دلار و یورو و پوند، و نیز خریدن و فروختن انواع سکه ها و دیگر اشیاء و زیور آلات طلا، و به دست آوردن سود فراوان، و در نهایت سرگرم نمودن تان به بدترین نوع بی قیدی و بی تفاوتی نسبت به ملک و ملت نموده اند. تا که هیچگاه متوجه چگونگی این بلائی که می خواهند بر سرتان بیاورند نگردید!

همکاری های ظالمانه بد ذات ترین و ناانسان ترین کسانی، که جهت به ثمر رساندن ایده های کهن خودشان، با همدیگر تبانی کرده اند. تا که برای جدا سازی و تکه تکه نمودن مملکت باستانی شما، از بدترین نوع سیاست در تاریخ ایران و سایر نقاط جهان بهره ببرند. که به مدد اهورای ایرانزمین آشکار گشته، و دست همواره پلید و ننگین و نجس سردمداران جمهوری ستمگر آخوندی در ایران را رو نموده، و کلک و پنهانکاری شان را فاش کرده است!

دولتمردان زیاده طلب و قدرت پرست سه کشوری، که پیوسته دشمنی شان به شما و میهن بزرگ تان، نزد بیش ترین مردم دنیا شهرت داشته و دارد. مانند بریتانیای کبیر، چینی های سودجو، و روسهای کثیف و دزد و بری از انسانیت، به اتفاق منفورترین حاکمیت استبدادی که در کشورمان به اقتدار رسیده است. بر آن می باشند، که به طور پنهانی و در خفا، زمینه امضا شدن یک پیمان ننگین تری از ترکمانچای را فراهم بیاورند؛ و میان رژیم منحط آخوندی و حکومت چین کمونیست، فضای بستن قرارداد بیست و پنج ساله ای را ایجاد کنند؛ که در طول ربع قرن آینده، جزیره زیبای کیش یا همان منطقه آزاد کیش، تحت قیمومیت چینی ها قرار بگیرد. تا آخوند سید علی خامنه ای و شیخ حسن روحانی و بقیه ملاهای نادرست و تازه به دوران رسیده جمهوری اهریمنی اسلامی، از یاری های دولت های این سه کشور سود پرست بهره ببرند؛ و اینها از حکومت فاسد و بی خرد و دزد و جانی اسلامی، در برابر قدرت عظیم ایالات متحده حمایت بکنند؛ و اجازه ندهند که آمریکا حکومت آخوندها در ایران را سرنگون سازد!

آنگاه ملاهای شپشو و بی کیاست و ناانسان رژیم واپسگرای آخوندی در ایران، با پشت گرمی به آنها و پشتیبانی این سه کشور، همچنان در ایران باقی بماند؛ و همه ماهه یا همه ساله با گرفتن میلیاردها دلار از چینی های چشم بادامی، درصد بسیار کمی از آن را، به مصرف داخل کشور برساند؛ و بقیه آن مبلغ مال الاجاره که از چینی ها خواهند گرفت. را هم جهت ادامه دادن به عیش و عشرت خودشان مورد استفاده خویش قرار بدهند؛ و هم به سرمایه هائی که از طریق دزدیدن دارائی های شما مردم بی پناه ایران به دست آورده و ذخیره کرده اند. به موجودی خود بیفزایند!

به درستی می دانم و واقفم؛ که کنار گود نشستن و فرمان « لنگ اش کن » صادر نمودن به کشتی گیر قهرمان، کار پسندیده ای نیست. اما شرایط کنونی کشور و خود شما هم میهنان عزیز، در چنان موقعیت تامل برانگیزی است. که با علم به این حقیقت، دور از تشک کشتی نشسته و به شما می گویم؛ که دشمنان خود و میهن تان را بشناسید. تا با آنچه که از دانائی و رشادت شما هم میهنان درونمرزی سراغ داریم. کاری بکنید که فرجی فراهم بیاورید؛ و به این دشمنان حقیر اجازه ندهید. تا که بیش از این در سرزمین آباء و اجدادی شما، بر اریکه قدرت باقی بمانند؛ و با بخشیدن استان به استان ایرانزمین به دشمنان تان، همگی شما را از مملکت اهورائی تان بیرون بیندازند!

سردمداران رژیم منفور ملاها در کشورمان، نه تنها خطرناک ترین عامل، جهت سرکوب کردن تلاش های شما و به اسارت کشاندن فعالان حقوق بشر در ایران هستند. بلکه با محاسبه تعداد اندکی که هستند؛ که بدون تردید به سختی به دو میلیون تن برسند. همان یک شهر قم و حومه آن برای شان کافی است. از اینرو، وقتی که حسابی پولدار باشند. به هیچ نعمت دیگر ایران نیاز نخواهند داشت. زیرا می توانند با سودی که از سپرده های نقدی شان از بانک های کشورهای دیگر دریافت می کنند. زندگی خود و اهالی زیر نفوذشان را اداره کنند!

بنابراین، کوچک ترین مجالی به این شاگردان ابلیس ندهید. بی محابا ولی با جمعیتی بیشتر از آنچه تا کنون به خیابان های ایران آمده و به ضایع کردن آخوندهای اشغالگر پرداخته اید. فقط به حضور در خیابان های میهن تان بسنده نکنید. بلکه جلوی تمامی سازمان ها و مؤسسات دولتی و هر جائی که خود بهتر می دانید بروید. تا با عیان ساختن ترفندهای ننگین و ایران بر باد ده آنها، همگی شان را نزد تمامی مردمان گیتی رسوا، و زبانزد خاص و عام کنید!

« من این دو حرف نوشتم ،، چنان که غیر ندانست *** تو هم به رسم امانت ،، چنان بخوان که تو دانی » !!

محترم مومنی

مقاله قبلیجزئیات نخستین دادگاه ایرانی متهم به جاسوسی برای جمهوری اسلامی و درخواست ۷۵ سال زندان برای او
مقاله بعدیراز و رمز تابوت سیاه اسکندریه فاش شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.