مردم ایران، طرح ایجاد حکومت نظامی سپاه را خنثی و نابود می کنند! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
163

هیچ نیازی به تخمین زدن صاحبنظران بین المللی در امور ایران، در ارتباط با احتمال ایجاد شدن یک حکومت نظامی توسط سپاه در ایران نیست. بسیاری از مردم میهن مان، به ویژه درونمرزی هائی که بیش از همگی ما « دستی بر آتش دارند » ؛ خیلی واضح تر از ما به این امر واقف می باشند؛ که سرانجام فردی سپاهی اختیارات دولت بعدی رژیم را به دست خواهد گرفت. البته لازم به بیان نیست، که هم اینک نیز همه اختیارات در دست سرکردگان سپاه است؛ و نقش در سایه حکومت کردن ایشان، و در دست داشتن تمامی اختیارات مملکت، از بیت رهبری بگیرید تا کارمندان دونپایه همه ادرات مملکت، در دستان ایشان است. که صدالبته این نیز دارای دلیل و برهان قاطعی است؛ که تا حدود زیادی به حقیقت نزدیک می باشد!

نورچشم و ارباب آقا، سید مجتبی خامنه ای، از بدو رهبر شدن آقاشان، در طول تمامی این سی و دو سال(از شروع رهبری خامنه ای تا کنون)، در کنار سپاهیان جا خوش کرده است؛ و با ایشان مماشات دایمی دارد. از همان موقع تاکنون، ردای رهبری جمهوری اسلامی پس از مرگ پدر جان اش را در بر نموده، و به همین جهت نیز، از خامنه ای خواسته است؛ که دست سپاهیان را، نه فقط در امور لشگری، بلکه در تمامی موارد، حتی مسائل کشوری هم باز بگذارد!

ظاهرا رئیس سپاهی کنونی مجلس شورای اسلامی محمدباقر قالیباف نیز، بر اساس همین اطلاعاتی که دارد. از هم اکنون در حال کاندیدا کردن خودش، برای مقام ریاست جمهوری دوره سیزدهم در انتخابات سال آینده است!

زهی خیال باطل و امیدی واهی و غیر قابل وصول، آنانی که به شرایط کنونی معیشعتی مردم ایران آگاهی دارند. بر این امر واقف می باشند، که با این موقعیت ناهمواری که مردم ایران هم اکنون در شرایط فعلی زندگی خودشان دارند؛ و با توجه به کاستی های زیادی که درون زندگانی ایرانیان درون میهن مان وجود دارد. این موارد به آنان خط می دهند، تا که دیگر فریب هیچیک از دست اندرکاران سیه دل این حاکمیت پلید و خونخوار و جنایت پیشه را نخورند؛ و همدل و یکصدا به پا خیزند. تا یکباره به این ننگ چهل و دو ساله پایان بدهند. ویژه آن که در موقعیت کنونی، جوامع بین المللی نیز با این رژیم بیدادگر سر مخالفت را دارند؛ و مردم ایران می توانند، در جریان یک شورش میلیونی براندازانه، از حمایت های جهانی(مانند اخراج دیپلمات های جمهوری اسلامی از کشور خودشان، و بسته شدن تمامی دفاتر نمایندگی رژیم ملاها در دنیا، و عدم ارائه ویزا به این جانیان جهت فرار کردن به خارج از کشور، و مسدود نمودن تمامی حساب های بانکی سران حکومت آخوندی به نفع ملت ایران، و ……) نیز بهره مند بشوند!

« این گوی و این میدان » ، پیش به سوی سرنگونی جمهوری ننگین اسلامی در میهن اهورائی مان!

محترم مومنی

مقاله قبلیمستقر شدن بمب‌افکن بی ۵۲ نیروی هوایی آمریکا در خاورمیانه
مقاله بعدیاولین گوشی هوشمند ضد باکتری جهان ساخته شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.