چرا ما و مردمانِ میهن ما به چنین روزِ سیاهی دچار شده‌ایم؟ چاره‌ی رهاییِ میهنِ ما از چنین بن‌بستی چیست؟

0
200

این پرسش‌ها و چراهای فراوانی ازاین‌دست همه‌ی روزها و شب‌ها، اندیشه‌ی مرا به خود مشغول می‌دارد و چرایی و چاره‌ی آن را ندانسته‌ام و نمی‌دانم. این پرسش‌ها را دانشمند گران‌قدر ایرانی؛ فردوسی بزرگ بیش از هزار سال پیش در برابر خود دید و درراه پاسخ به آن‌ها “کاخی پی افکند ” که توانسته در درازای هزار سال گذشته میهن ما را از نابودی رهایی بخشد:

که گیتی به آغاز چون داشتند؟

که ایدون به ما خوار بگذاشتند؟

اگرچه پاره هائی از میهن ما با زور و نیرنگ از یکدیگر جداشده است، اما همچنان به یاریِ زنجیرِ مهرِ میهن دوستانه‌ی فردوسی باهم پیوند فرهنگی دارند.

من از روزی که خود را شناخته‌ام و تیره‌روزی‌های مردمان میهنم را دریافته‌ام درراه چاره‌اندیشی هر چه از دستم برمی‌آمده کرده‌ام، اما امروز ناچارم گفته‌ی حافظ؛ اندیشمند و سخنور بزرگ شیراز را گواه بیاورم و بگویم:

چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست؟

که خدمتی به سزا بر نیامد از دستم

چاره را آن دیدم که از خرد جمعی هم‌میهنانم کمک بخواهم و این پرسش‌ها را در برابر همگان بگذارم تا شاید هر کس در خور توان و خردِ خود در اندیشه‌ی چاره، به پژوهش بپردازد تا به کمک همگان بتوانیم راه رهایی مردم میهنمان را بیابیم. من از همه‌ی هم‌میهنانم خواهش دارم در پی چاره بی اندیشند و دیگران را هم به اندیشیدن برانگیزند. پاسخ دانشورانه و سنجیده‌ی خود را بر پایه‌ی دانش و دلیل‌های خردمندانه و مستند، به همگان پیشنهاد کنند، باشد که تا راه رهایی را بیابیم.

 راستی چرا؟

چرا ما و مردمانِ میهن ما به چنین روزِ سیاهی دچار شده‌ایم؟

چاره‌ی رهاییِ میهنِ ما از چنین بن‌بستی چیست؟

هم‌میهن آواره‌ی شما

منوچهر تقوی بیات