سی و شش سال از رخداد فاجعه 1357 می گذرد زنانی كه پا به پاى مردان واغلب نااگاهانه دروقوع و پیشبرد اهداف آن شورش سهیم بودند دانسته و ندانسته وارد جريانى شدند كه آنها را به سمت پسرفت و نابودی برد. با تصويب قانون اساسى جمهورى اسلامى در سال 1358 زنان دچار شوك شدند. همان شوكى كه مادران آنها در زمان مشروطه و علی رغم هزینه های بسیارپرداخت شده ،متحمل شده بودند،آن زمان هم وقتى قانون مشروطيت بيرون آمد، زنان ديدند كه حق راى به آنها داده نشده است. پس از شورش 1357حكومت اسلامى به نام اسلام يك ايدئولوژى فاشیستی و يك مدل رفتارى مبتنی بر آپارتايد جنسى را برجامعه تحمیل کرد. يك ماه بعد ازوقوع شورش 1357، تظاهرات زنان عليه حجاب اسلامى روى داد.زنان آگاه جامعه در همان ابتدا با خلف وعده سران شورش متوجه عمق فاجعه شدند اما به دلایل متعدد از جمله ناآگاهی قشر عظیمی از زنان ،استفاده ابزاری از دین برای ممانعت از اعاده حق زنان ،اراده جهانی برای حمایت از شورشیان ،قراردادهای پشت پرده سران احزاب و گروههای سیاسی فعال ان دوره با خمینی و همدست شدن با وی جهت ایجاد فضای خفقان برای زنان و جهل جامعه روشنفكرى ايران و دگرانديشان آن دوره نسبت به مسايل زنان…….همه و همه دست به دست هم دادند تا در طول این 36 سال زنان از عرصه های مختلف حذف شده و یا حضوری خنثی و بی تاثیرو گاهی مترسک وار در جهت اهداف حکومت داشته باشندو مسئله زنان که در مركز مسئله دموكراسى قرار دارد همیشه در حاشیه بماند و حکومت در این 36 سال با تمام قوا زنان را بکوبد و مانع از حضور موثر آنان شود.
از جمله عرصه هایی که به سرعت و به شدت تمام زنان از حیطه آن حذف شدند ،عرصه هنر موسیقی بود.ایدئولوژی که هر گونه فعالیت در زمینه هنر موسیقی را لهو و لعب و ان را جزو محرمات می شمارد در رویارویی با این هنر موضع خود را بارها با فتواهای دلالان این حوزه ،مشخص نموده است. انان با استناد به دلایل بی منطق و پوسیده ای نظیر اینکه موسیقی انسان را به فساد و فحشا گرایش می دهد،(در حدیثی ازمحمد پیامبر مسلمانان آمده: غنا نردبان زنا است و مجلس غنا معمولا مرکز انواع مفاسد است. ) یا غنا انسان را از یاد خدا غافل می سازد و تاثیر سوء موسیقی و غنا بر روان و اعصاب و اینکه موسیقی یکی از عوامل تخدیر اعصاب است سعی در محدود کردن این حوزه نمودند.هرچند در طول این 36 سال گاهی خط قرمزها پر رنگتر یا کم رنگ تر شده و گاهی اختلاف نظر بین مدعیان این حوزه وجود داشته ،اما ماهمیشه شاهد جدال ایدئولوژی حاکم با این حیطه از هنر که برخاسته از متن جامعه و دستاورد هزاران سال تاریخ این سرزمین است،بوده ایم.خصوصا جبهه گیری کاملا دگم و مشخص در برابرفعالیت زنان در عرصه موسیقی.
در سالهای اول پس از انقلاب به دلیل هرج و مرج و مشکلات عدیده کشورو پس از ان رخداد جنگ هشت ساله، موسیقی از جمله حوزه هایی بود که به شدت مورد بی توجهی قرار گرفت و زنان حذف و فعالیت مردان به سرودهای انقلابی یا عربده کشی های مداحانی نظیر کویتی پورها ،آهنگران ها و……ختم شد که تنها برای تحریک روحیه جوانان و مغز شویی مقدس جهت فریفتن جامعه و مبدل کردن انها به گوسپندانی که به رغبت به سلاخی تن بدهند.
پس از اتمام جنگ جامعه ای ویران برجای ماند که در مقابل کوه عظیم فجایع و دردهای حاکم بر ان موسیقی خصوصا فعالیت زنان در عرصه موسیقی کم اهمیت ترین چیزی بود که می شد توقع داشت به ان پرداخته شود.
هاشمی رفسنجانی، چهارمین رئیس جمهور ایران در دو دوره پیاپی بین سالهای 1368 تا 1376 بود که به دلیل برخوردی نسبتا منطقی با مسایل ، در کنار آن با دیدگاههای کمتر سنتی و مترقیای که نسبت به همپالکی هایش در حوزه فرهنگ داشت ، در سالهای حکمرانی اش پرونده قابل قبول تری از خود ارائه داد و دولت او دولت سازندگی لقب گرفت.در این دوره برخی حرکتها در حوزه موسیقی صورت گرفته بود که به نوعی آن را می توان پایه گذارتمامی حرکتهای بعدی در حوزه موسیقی به شمار آورد. رشد تولیدات موسیقی (به صورت آلبوم) در سالهای 71تا 74 به گونه ای بود که حتی در طلایی ترین دوره حکومت خاتمی نیز تکرار نشد. برابر آمار ی که از تولیدات موسیقی در دوره یاد شده موجود است، سالانه 300 تا 400 مجوز تولید آلبوم موسیقی از سوی مرکز موسیقی صادر و همین تعداد اثر به بازار موسیقی عرضه شده است.
در دوره خاتمی در سالهای 1376 تا 1384 ما شاهد تغییرات بسیاری در عرصه برخورد با هنرموسیقی واعطای ازادی هایی که تا ان زمان کاملا ممنوعه بود، هستیم که به همین جهت از ان می توان به عنوان دوران طلایی نام برد. هنگامی که عطاء الله مهاجرانی تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت خاتمی را بر عهده گرفت، تقاضای بازار برای موسیقی سنتی بسیار بالا بود،در ان دوره برای نخستین بار در پس از انقلاب ،آثار موسیقی پاپ مورد توجه قرار گرفت و عرصه مناسب برای فعالیت های فعالان ان فراهم شد. شکل گیری و نضج موسیقی بانوان دراین سالها رخ داد. ممنوعیت خوانندگی بانوان در مجامع عمومی، مرکز موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد را به این صرافت انداخت تا جشنواره ای ویژه بانوان تدارک بیند. این جشنواره هر سال و در سالروز تولد فاطمه دختر پیامبر مسلمانان برگزار می شود.ضمن آنکه در ایام جشنواره موسیقی فجر نیز برخی گروههای موسیقی بانوان نیز اجراهایی ویژه بانوان داشته اند. در این جشنواره ها عمدتا خوانندگان قدیمی سکاندار کار بودندو اجراهای آنها نیز عمدتا ترانه ها و تصانیفی بود که در دوره های گذشته، و به خصوص پیش از انقلاب، خوانده شده بود. نگاهی به این اجراها نشان می دهد که به جز در عرصه آهنگسازی موسیقی سنتی، در خوانندگی و آهنگسازی موسیقی پاپ اتفاق تازه ای رخ نداده است و نسل تازه ای از خوانندگان زن نتوانسته اند بروز و ظهور کنند. البته در سالهای اخیر با استفاده از بانوان در کنسرتهای موسیقی سنتی به عنوان همخوان، رنگ آمیزی تازه ای به موسیقی سنتی ایران اضافه شده است که نمونه آن را در آلبوم راز نو، اثر حسین علیزاده، شاهد هستیم.در این سالها و به دلیل برخی فشارهای وارده بر مرکز موسیقی، از طرف گروه های فشار و قدرت های در سایه ،دادن مجوز به این گونه آثار نیز در پرده ای از ابهام قرار گرفت. ندادن مجوز به آلبوم مشترک علیزاده – گاسپاریان، با این توجیه که صدای همخوان زن در آن بیش از اندازه بالاست و نیز اعلام گروه کامکارها مبنی بر ندادن کنسرت درایران، درصورتی که نتوانند از همخوان زن استفاده کنند، نمونه ای از عقب نشینی های وزارت ارشاد در سالهای پایانی دولت خاتمی است در مقایسه با سالهایی که با قدرت و شدت از موسیقی بانوان و اجراهای همخوانی آنها حمایت می کردند.
سیما بینا نخستین زنی است که پس از انقلاب 1357 کلاس تعلیم آواز دایر کرد ، مهدیه محمدخانی اولین بانوی ایرانی که پس از شورش 1357 در کنسرت آواز خواند ،پری ملکی از سال 1373 با تشکیل گروه موسیقی «خنیا» به اجرای کنسرتهایی برای بانوان و سپس با تغییرات جامعه، به صورت همخوانی برای عموم پرداخته است،ارکیده حاجی وندی سرپرست گروه ارکیده، سهیلا پورگرامی سرپرست و خواننده ی گروه موسیقی آوای مهربانی…………………
دوره احمدی نژاد درمورد مسئله زنان خصوصا عرصه موسیقی زنان ،دوره ای ارتجاعی بود و با اعمال بیشترقوانین زن ستیز در این دوره ،خصوصا پیدایش گونه جدیدی از ستیزه کنندگان تحت پوشش نام دلواپسان ، عرصه برای حضور زنان تنگتر گردید.
با وجود این که زنان نوازنده و خواننده در ایران تاکنون به موجب محدودیت ها ی بسیارنتوانسته اند انگیزه یی برای حضور فعال در این عرصه بیابند، اما این به معنی تسلیم کامل آنها نبوده است. تلاش جسته و گریخته ی زنان برای ادامه ی حیات موسیقیایی خود ، نشان می دهد که زنان را به عنوان نیمی از بدنه ی استعدادهای موسیقی کشور نمی توان به طور کامل از عرصه خارج کرد.
امروز پس از گذشت سی وشش سال از شورش سال 1357 علی رغم تلاشهای بسیار فعالان این حوزه ، شاهد موج تازه ای از محدودیت ها درباره کنسرت های موسیقی زنان در ایران می باشیم که نشان از عزم جدی منتقدان و مخالفان این گونه فعالیت ها در این زمینه دارد.بنا بر گزارش خبرگزاریهای ایران از کنسرت دوشنبه شب سالار عقیلی در شهر شاندیز مشهد ،که حریر شریعت زاده، نوازنده دف، “پس از اجرای یک قطعه از سن پایین آورده شد و دیگر اجازه حضور در صحنه را پیدا نکرد وهمزمان کنسرت عالم قاسموف هنرمند آذری که با دعوت رسمی و برنامه ریزی و موافقت و مجوز وزارت ارشاد صورت گرفته بود، در تالار وحدت نیز با مشکل روبرو شد. این خواننده جمهوری آذربایجان که شب های 21 و 22 دی ماه در کنار دخترش (فرغانه قاسمووا ) به اجرای کنسرت پرداخته بود، در شب سوم و با تاخیر بسیاریعنی یک و نیم ساعته ، بدون همراهی دخترش به دلیل ممانعت نیروهای ارزشی و تهدید به لغو کنسرت مجبور به اجرای انفرادی بدون گروه وتنها با همراهی نوازنده تارش شد. هفته قبلتر نیز “کنسرت گروه کامکار در اصفهان بدون حضور نوازندگان و اعضای زن این گروه برگزار شد،” در حالی که با اجرای جشنواره موسیقی شهناز در اصفهان که نوازندگان زن در آن حضور داشتند، پیش بینی می شد مسئله کنسرت زنان تا حدودی حل شده باشد.
اما چرا؟چرا حکومت فاشیستی ایران اصرار بر ممانعت از هرگونه فعالیت موسیقیایی زنان دارد؟چرا حکومت ایران از زنان و توسعه یافتگی انان می هراسد؟ ایا مسئله زنان که در مركز مسئله دموكراسى قرار دارد و حکومت در این 36 سال با تمام قوا زنان را کوبیده و مانع از حضور موثر آنان در تمامی عرصه ها شده است کابوس لاینحل این سیستم فاشیستی نیست؟ایا زنان به عنوان یک نیروی بالقوه عامل اصلی براندازی این نظام دیکتاتوری خواهند بود؟