سوابق موجودیت هر پدیده ای در چرخه هستی، از هر منشأ و مبدأ که سربگیرد؛ و در هر موضوع و موردی که باشد؛ در یکی از زیر مجموعه های تاریخ پیدایش آفرینش، و عملکردهای آدم های مختلف در سراسر عمر این روزگار است. ولی نباید فراموش کرد، که وقتی از پیدایش آفرینش هستی سخن می گوئیم؛ مراد فقط مربوط به ایده های آفریدگار در خلقت سیستم همه جهان نمی باشد. بلکه موجودات آفریده شده در این عالم هم، با چگونگی زیست خویش در محیطی که به دنیا می آیند و رشد می کنند؛ به طرق گوناگون تأثیرات به سزائی در تغییر و تحولات موارد جزئی دنیا دارند. چون موارد کلی هستی، همان چارچوبی است که زمین و زمان و آنچه که در همه کهکشانها وجود دارند؛ را ایده های یک انرژی بسیار قوی، که هستی را شکل بخشیده و پرورده است به وجود آورده؛ اما جزئیات آن را، موجوداتی که در این چرخه حیات فیزیکی دارند متغیر و متحول می نمایند!
تاریخ قصه نیست، چون برای بیان قصه ها نیاز به داستان سرائی هائی است، که بسیاری شان کوچکترین ریشه ای در حقیقت ندارند. اما تاریخ برخاسته شده و شکل گرفته از رویدادها و واقعیاتی است؛ که توسط همه موجودات هستی به وجود می آیند و شکل می گیرند( توجه: میان حقیقت و واقعیت تفاوت های بسیاری است؛ ملموس ترین آن درک این مورد است که حقیقت همیشه وجود دارد؛ اما واقعیت ها را ما و سایر آفریده های دنیا به وجود می آوریم. به طور مثال داشتن چهار فصل سال یک حقیقت محض در سیستم گردش کره زمین به دور ستاره خورشید است. اما چگونگی میزان حرارت و سایر نمودارهای موجود در هر فصلی، به واقع شدن مواردی از کنش های ساکنان این سیاره خاکی مربوط می شوند؛ که با ندانم کاری ها و افراط و تفریط هائی که در نوع برخوردشان با طبیعت وجود دارد؛ و نیز چگونگی استفاده هائی که از مواهب آن به عمل می آورند؛ بدتر یا خوب تر شدن هر فصلی به لحاظ آب و هوا، و سرما و گرما، خشک یا رطوبتی شدن آن هستند؛ که موجب پدید آمدن تغییرات فیزیکی یک فصل، و کیفیت های مربوط به آن می شوند. اما واقعیت، هیچگاه وجود ندارد؛ و با روی دادن امری توسط موجودات زنده تحقق می یابد؛ در حالی که حقیقت به خودی خود همیشه وجود دارد؛ ولی واقعیت با انجام شدن یک کار فردی یا گروهی به وجود می آمده و واقعیت می یابد.) تاریخ هم چون از شکل گیری عواملی که به وسیله آدمها و عملکردهای ایشان به وقوع پیوسته است؛ باید بدون هیچگونه تحریف و اضافه نمودن شاخه و برگهای غیرواقعی به آن، در نهایت راستی و صداقت برای دیگران بیان گردد!
از واقعیت هائی که متأسفانه در چندین ماه اخیر، توسط مردم به وجود آمده؛ و موجب به خطر افتادن امنیت کشورهای سوریه و عراق و همسایگان آنها گردیده؛ شکل گیری گروه وحشی دولت خلافت اسلامی داعش است. بسیاری از مردم گیتی، خیلی از رویدادها را سرسری می گیرند؛ و فقط به صورت مسأله توجه می کنند. اما عده ای نیز هستند، که نمی توانند به سادگی از تئوری های دیگران، در باره پیدایش این گروه را بپذیرند؛ و به دنبال تاریخچه آن می گردند. آلیستر کروک جامعه شناس و مورخ غربی، در پاسخ به پرسشی بدین مضمون: ” چه کسانی داعش را به وجود آوردند و هدف اصلی اینها چیست؟ ” تعریف و پاسخ مبسوطی دارد؛ که در این مختصر، به نگارش سرفصل های مهم آن اکتفا می کنم!
هدف اصلی داعش، تبدیل نمودن خاندان سعودی ها، به حاکمان اصلی دنیای عرب است. آلیستر کروک در تحلیلی جامع، ریشه های به وجود آمدن این گروه و ایدئولوژی بنیانگزاران آن، به تشریح اهداف گروه تروریستی داعش، از دست زدن به چنین اقدامات جنون آمیز در سوریه و عراق پرداخته است!
گروه داعش در حقیقت یک بمب ساعتی است؛ که در بطن خاورمیانه قرار گرفته، اما قدرت تخریبی آن، بیشتر از آن چیزی است که درک شده باشد. انفجار واقعی بمب ساعتی داعش، در سر بریدن ها، قتل عامها، تصرف شهرها و روستاها، و سخت گیرانه ترین قوانین قضائی نیست. قدرت اصلی آنها، بیشتر از زرادخانه این گروه، و صدها میلیون دلار سرمایه آن است. پتانسیل تخریبی واقعی داعش در جائی دیگر نهفته است؛ این پتانسیل، در انفجار درونی عربستان سعودی به عنوان سنگ بنای خاورمیانه مدرن قرار دارد. کروک می گوید: ” ما باید درک کنیم، که غرب واقعا نمی تواند کاری انجام بدهد؛ فقط باید بنشیند وتماشا کند.”!
فؤآد ابراهیم، کارشناس برجسته عربستانی می گوید: ” پتانسیل تخریبگر واقعی این گروه، در استفاده عمدی آنها از ادبیات عبدالوهاب، بنیانگزار وهابیت در قرن شانزدهم همراه با ابن سعود است؛ که اقدام به اجرای پروژه عربستان سعودی کردند. ابوعمر ابوبکر البغدادی، نخستین امیرالمؤمنین گروه داعش، به عنوان مثال در سال 2006 میلادی، اصول این دولت مربوط به این گروه را بیان کرده است. این ادبیات دقیقا مطابق ادبیات عبدالوهاب است؛ جای تعجبی نیست که این نوشته ها و تفسیرهای وهابی، به طور گسترده در مناطقی که در اختیار داعش داعش است به طور گسترده توزیع شده؛ و برای آموزش آنها کلاس درس نیز برگزار شده است!
البغدادی خاطرنشان می سازد: ” نسلی از جوانان(مراد وی افراد گروه داعش است)، بر پایه دکترین ” ولاء و براء ” تعلیم دیده اند. ” سنت فراموش شده ” ولاء و براء ” چیست؟ آیا در دکترین عبدالوهاب، اعتقاد به یک خدای واحد، که تنها شایسته پرستش شدن است؛ برای مسلمان شدن یک زن یا یک مرد کافی است؟ بر این اساس این زن یا مرد یک مؤمن واقعی نیست؛ مگر آنکه از هر عامل پرستشی جز خدا دوری کنند!
از نخستین روزهای شکل گیری انقلاب سیاه اسلامی، بخشی از کارمندان وزارت آموزش و پرورش کشورمان، که به نام ” امور تربیتی ” ضمن جاسوسی کردن و تفتیش عقاید کادر مدارس به مراکز آموزشی می رفتند؛ مسؤلیت آموختن دروس دینی دانش آموزان را هم به عهده داشتند. یکی از شگردهای متداول آنها، زدن انگ ” وهابی ” بودن به مخالفان جمهوری اسلامی بود. البته با به وجود آمدن حکومت خبیث اسلامی در میهن ما، وهابی های عربستان نیز به اقدامات پیشین خودشان با شدت و همت بیشتری ادامه دادند. که نتیجه حاصله از آن، با توجه به مطالب بیان شده در بالا، ایستادن در برابر شیعیان، به ویژه حکومت و دولت شیعه مذهب جمهوری اسلامی است. چون آنها همواره شیعیان را مشرک می نامند؛ و در مناسک حج شیعیان، هرگاه ملاحظه می کنند که یک شیعه در حال خواندن نماز سر بر مهر می گذارد؛ با خشونت زیادی با آنها برخورد می نمایند. بنابراین، ریشه تکوین یافتن ” داعش ” سرمایه گذاری کشورهای سنی نشین، به ویژه عربستان سعودی و کویت و قطر، برای مقابله با پیشی گرفتن شیعیان، مخصوصا حکومت اسلامی در ایران است!
محترم مومنی