در سال 1347 خورشیدی، در سرزمین باستانی مان، فقط 15 دشت بیابانی داشتیم. حال آنکه، اکنون برای ما مشخص گشته است؛ طبق پژوهش سال گذشته مرکز پژوهش های مجلس آخوندی، در سال پیش (1393) تعداد دشت های بیابانی کشور، به رقم 319 عدد ارتقاء منفی یافته است. این رشد خفت بار، (تبدیل شدن دو سوم از زمین های کشور، به مناطق کاملا خشک و غیرقابل استفاده)، در اثر خشکسالی که طبیعت به مردم ایران ارمغان نموده است! و نیز به خاطر روند برداشت های بی رویه از آب های زیرزمینی آن مناطق در مملکت، هم توسط مردم عادی، و نیز مسؤلان بی کفایت رژیم، و مدیران بدون تدبیر حکومت پلید اسلامی، رخ داده و به وجود آمده است. چون در حال حاضر، فقط یک سوم از زمین های ایران، در مناطق مرطوب یا نیمه مرطوب قرار دارند؛ و دو سوم بقیه آن، به دشت های بیابانی تبدیل شده اند!
این بخش از بیابانها را، دشت های ممنوعه نامگزاری کرده اند. دشت ممنوعه دشتی است، که به سبب محدودیت آب در آن، کسی حق ندارد از آن زمین ها، آب استخراج نماید. به همین خاطر هم، مرکز پژوهش های مجلس شرورای اسلامی، در گزارش خود گفته است؛ تغییرات جمعیتی از دلائل مهم افزایش یافتن دشت های ممنوعه می باشد. تا جائی که به دلیل افت ذخائر آبی در مملکت، آنها ناچار هستند، که برای شش هزار روستای کشور در مناطق گوناگون ایران، ،انون، داشتیم؛ول های مرد اسلامی با تانکر آب مصرفی ساکنان این روستاها را به دست ایشان برسانند. کاری که موجب ازدیاد یافتن ننگ و خفت بیشتر برای مسؤلان بی خرد کشور، و مدیران بی تدبیر و ناکارآمد جمهوری اهریمنی آخوندی در ایران است!
آیا از زمانی که این بی کفایت ها، با هزاران دوز و کلک و فریبکاری و شیادی، به کمک رهبر اصلی شان آیت الله جیمی کارتر ملعون دموکرات، میهن سربلند ما را اشغال نموده اند؛ ایران در سطح و در پیرامون خویش وسعت یافته است؟ که باید ملت آن با چنین مشکلاتی دست و پنجه دست و پنجه نرم بکنند؟ توضیح واضحات است، که امکان چنین امری هرگز وجود نداشته و ندارد. بنابراین، چرا در سال های پیش از رخ دادن این انقلاب سیاه و شوم، مردم ایران هیچگاه دچار خشکسالی و بی آبی و ازدیاد یافتن دشت های ممنوعه در کشورشان نمی شدند؟!
بدیهی است، که پس از رویداد مصیبت آفرین برقراری حاکمیت خیانتکارانه رژیم آخوندی، مسؤلان بی مسؤلیت و تازه به دوران رسیده جمهوری نابخرد اسلامی، چون می دانستند آنچه را که به آن آسانی به دست آورده اند؛ حق شان نبوده، و ممکن است که آن را، به همان آسانی هم از دست بدهند. بر این اساس، جز به پارو کردن پول های کشور و دارائی های ملت ایران، نمی اندیشیدند و هرگز هم بدان نخواهند پرداخت!
زیرا آخوند، در ایرانی که به علت صدمات ششصد سال حکومت دینی و خرافه پرور امویان و عباسیان، در همه کشور احترام و عزت یافته بودند؛ به همین علت نیز درون جامعه اسلام زده مردم ایران، از اعتبار ویژه ای برخوردار گشته بودند. تقریبا همه چیز داشتند به جز پول و قدرت. پس از برقراری رژیم منفورشان در کشور، مهم ترین هدف شان به دست آوردن این دو عنصری بود؛ که از سالیان پیش در مسیر آن گام بر می داشتند. از اینرو، اگر تمام سرزمین میهن مان به دشت های ممنوعه تبدیل بشوند؛ هیچکدام از این دستاربندان بی مقدار، کمترین تأسفی در این باره نخواهند یافت!
محترم مومنی