توضیح : شاید برخی از دوستان، در باره نگارش و انتشار این پست در ایام « نوروز » به نگارنده خرده گیری بکنند: که « چرا در آغاز نو شدن سال، و برپائی جشن هزاران ساله آریائیان، به خصوص ما ایرانی هائی که میهن بزرگ مان ، زادگاه برگزاری چنین مراسم افتخار آمیزی بوده و هست. باید در شروع جشن خجسته نوروزی مان، به مسائلی در رابطه با مشکلات مردمان سایر ممالک گیتی به آن بپردازیم ؟ » !
پیشنهادم به هم میهنان، یا دیگر پارسی زبانان معترض این است: بروید تاریخ افتخار برانگیز کهندیار ما، از دوران « پیشدادیان » و « کیانیان » و « هخامنشیان » را مطالعه بفرمائید. تا دریابید، که آن ایرانیان نیکو اندیش و نیک سرشت و انسان های کامل، پیش از برپا نمودن جشن اجدادی نوروزی شان، ابتدا جهت برداشتن رنگ حسرت و غم و ماتم از چهره هر فردی( چه ایرانی و چه بیگانگانی که کشورشان تحت حمایت پادشاهان قدرتمند ایران باستان بودند؛ و چه در جوار سرزمین ما می زیستند. ) ؛ جهت تقسیم نمودن شادمانی خود با آنها، چه تلاش های انسان مآبانه و بشردوستانه ای می نمودند؟ !
به زبانی دیگر، برگزاری هر جشن و سرور و پای کوبی و ابراز شعف و شادمانی، به هر دلیلی و با هر عنوان و اندیشه ای که باشد؟ زمانی شایسته انجام دادن و لذت بخش خواهد بود؛ که در پیرامون مجریان آن، کسی در اندوه از دست دادن عزیزش در یک نبرد نابرابر زار نزند. یا پدر و مادری از غم عدم توانائی شان، جهت تهیه وسائل ضروری برای فرزندان خویش اندوهگین نباشند !
اما به هر تقدیر، هر کسی مجاز است به هر نحوی که می خواهد زندگی بکند؛ ولی به هیچوجه مخل آسایش دیگران نباشد !
گاهی از اوقات ، برخی از مواردی که در گوشه هائی از این جهان بزرگ اتفاق افتاده و می افتند. به نوعی، از طریق افراد یا رویدادهائی که به وقوع می پیوندند؛ در زمان و مکان دیگری هم، در شکلی مشابه با معنای آن( نه با جلوه ظاهری آن ) تکرار می شوند. البته این موضوع به معنای آن نیست، که به کار گیرندگان چنین اهدافی، جهت تحقق بخشیدن به ایده های خودشان، دارای آرمان های مشترک و مساوی یا مشابهی با همدیگر بوده و باشند. و یا وجوه مطالب مندرج در فهرست عملی مطرح کنندگان چنین مسائلی، از عقایدی دارای تشابهات فکری یکسان با هم سخن بگویند !
اما زمانی که بعضی از رخدادهای اجتماعی و تاریخی، و آنچه که در این دنیای بی انتها به وقوع می پیوندند. به لحاظ به وجود آمدن یک امر واضح و غیر قابل پنهانکاری، با آنکه مکان و زمان رخ دادن شان فاصله زیادی با هم دارند. در شرایط تقریبا یکسانی با یکدیگر هستند؛ که امکان قرار دادن خواسته های آنان در مسیری مشترک با یکدیگر نیز فراهم باشند؛ و در این رابطه، نتیجه یکسانی را نیز به دست بی آورند. تا آنانی که این اقدامات برای بهبود یافتن زندگی آنها به انجام رسیده و می رسند. بتوانند آن را در شرایط زندگانی خودشان ملاحظه کنند؛ و با رهبری فرد یا کسانی که به چنین امر مهمی مبادرت ورزیده اند. نتایج مطلوب و مورد نظرشان از آن حرکت ملی را حاصل نمایند !
در این رابطه چنانچه رویدادهای پدید آمده مورد نظر، که ظاهری متفاوت هم با یکدیگر دارند. در معنا و در جهتی که پیگیری می شوند؛ تا به سوی آن هدف های مشابه خودشان پیش بروند. با آنکه در ظاهر هیچ شباهتی به هم ندارند و متفاوت می باشند. ولی از طرف رهروان آن مسیرهای به ظاهر مختلف، اما در سمت و سوئی تقریبا مترادف با همدیگر، به طرف مقصدی پیش بروند؛ که در معنا آرزوئي همانند نزد ایشان است. با آن که چنین اتفاقاتی در فاصله زمانی و مکانی واحدی هم روی نداده اند. از یک مفهوم دارای زوایای مشترک با یکدیگر سخن می گویند. تا به هر طریق ممکن، پیروان خویش را به جائی که در نظر دارند سوق بدهند !
« مارتین لوتر کینگ جونیور » ( با مارتین لوتر اشتباه نشود ) ؛ کشیش سیاه پوست نامدار و فعال مدنی آمریکائی، در ۱۵ ژانویه ۱۹۲۹ در ایالات متحده به دنیا آمد؛ و در چهارم ۱۹۶۸ ترور شد و از دنیا رفت. وی دارای ویژگی های برجسته و خاص خودش بود؛ که از سال ۱۹۵۵ تا زمان ترورش در ۱۹۶۸ میلادی، شناخته شده ترین رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکائی های آفریقائی تبار بود !
وی با نافرمانی های مدنی خود، و پرهیز از خشونت، که از باورهای مسیحی او، و الهام گرفتنش از شیوه مبارزه مدنی « مهاتما گاندی » برگزیده بود. با فعالیت های مستمر خویش توانست؛ حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکائی را ارتقاء ببخشد؛ و دریچه ای از یک هدف مشترک و منطقی را، برای رهروان مسیر آزادیخواهی های استحقاقی، نزد دیگر نژادهای مختلف را به روی آنان بگشاید !
لوتر کینگ در تظاهرات « حق رای » سیاهپوستان ، « الغای تفکیک نژادی » ، « حقوق کارگران » و سایر حقوق مدنی اساسی شرکت، و آنها را رهبری می کرد. وی به گونه ای بسیار مسؤلانه، رهبری کارزار تحریم اتوبوس های « مونتگمری » در سال ۱۹۵۵ را بر عهده داشت؛ و مدتی بعد اولین رئیس کنفرانس رهبران مسیحی جنوب کشورش گردید !
کینگ در این مقام، « جنبش آلبانی » در آلبانی جورجیا در آمریکا را رهبری کرد؛ و به سازماندهی بعضی تظاهرات های مسالمت آمیز ۱۹۶۳ در « بیرمنگام آلاباما » پرداخت. او همواره سخنرانی های معترضانه خودش در چنین مسیرهای حق طلبانه، برای دیگر رنگین پوست های آمریکائی را، با این عبارت معروف آغاز می کرد و چندین بار آن را تکرار می نمود: « من رؤیائی دارم. » !
اکنون پس از گذشتن بیش از نیم قرن از دوران قیام لوترکینگ، برای به ثمر رساندن رفع تبیعض نژادی در سراسر ایالات متحده، مدت نسبتا کوتاهی، از رخ دادن حرکتی به ظاهر مشابه با خیزش سیاهپوستان در آمریکا، ولی در شرق اروپا در کشور اوکراین آغاز گشته است؛ که رهبر جوان این سرزمین( ولودیمیر زلنسکی )، با آن که تا به حال هیچ خواسته و کمکی از سایر ممالک جهان، یا نهادها و سازمان های بین المللی نطلبیده بود. پس از حملات اخیر روسیه به کشورش، در سخنرانی های ویدئوئی اخیرش برای نهاد « شورای امنیت » سازمان ملل متحد، و مورد خطاب قرار دادن رؤسای کشورهای عضو در این سازمان، در بیشتر مواقع با بیان عبارت « من نیازی دارم »، به رساندن پیامش به دیگران می پردازد !
رئیس جمهور جوان اوکراین، از آغاز حملات هوائی روس ها و بمباران های شدید کشورش توسط نیروی هوائی ارتش روسیه، و به وجود آمدن خسارات جانی و مالی بسیار به کشو و هم میهنانش، تا کنون چند بار، به ولادیمیر پوتین جلاد و جنگ افروز اولتیماتوم داده است: که از این جاه طلبی های ضد بشری اش دست بردارد؛ و نظامیان روسی را به مسکو برگرداند !
ولودیمیر زلنسکی رئیس جمهور چهل و چهار ساله اوکراین، در چند فیلم کوتاه ویدئوئی، که از چند روز پیش منتشر کرده، بدون نام بردن از فرد خاصی یا مقامی مشهور، خطاب به بینندگان و شنوندگان پیام خود گفته و می گوید: « من نیازی دارم » !
پوتین جلاد با یورش به اوکراین، اقدام به کارگردانی سناریوئی بسیار خطرناک نموده، که اگر مارتین لوترکینگ هم اکنون به جای ولودیمیر زلنسکی بود؟ به جای بیان « من رؤیائی دارم » ، گفته رئیس جمهور اوکراین را سر داده و می گفت: « من نیازی دارم » !
آنچه که مسلم است ، زلنسکی برای خودش هیچ نیازی جهت گفتن جمله مورد نظر ندارد؛ اگر به بیان عبارت مربوطه می پردازد؟ به دلیل مشاهده وضعیت اسفباری است؛ که پوتین قاتل در موقعیت فعلی برای شهروندان دیار او به وجود آورده است !
بمباران چند کارخانه توسط نظامیان پوتین در چند شهر بزرگ اوکراین، حمله های بی رحمانه خانه به خانه مردم این کشور به وسیله نیروهای نظامی وحشی روسیه، حمله موشک های فرا صوتی ارتش پوتین به انبارهای سوخت و مهمات اوکراین، تمرکز تانک ها و زره پوش های روسیه در چند شهر اوکراین، و حمله و کشتار وحشیانه آنها حتی به مردم بی دفاع این سرزمین، حمله به تاسیسات نظامی اوکراین با موشک های کروز و فرا صوتی و ایجاد لطمات جانی و مالی به مراکز مورد نظر و کارکنان آنجا، جا به جائی مکرر تانک ها و زره پوش های روسی در جای جای این سرزمین، جهت حمله به شهرهای مختلف اوکراین و کشتن شهروندان مبارز و معترض این مناطق، که قصد دفاع از سرزمین خود را دارند. فرستادن صدها تن از مردم اوکراین به روسیه، غارت شدن فروشگاه های رها شده شهروندهای مورد حمله روس ها توسط نظامیان پوتین جنایتکار، حملات هوائی به کارخاته ها و تاسیسات و مراکز نظامی اوکراین با موشک های با برد دو هزار کیلومتری، که دارای سرعت ده برابر سرعت صوت می باشند به انجام رسیده اند. مدرسه ای که صدها تن از ساکنان شهر « ماریو پل » به آنجا پناه برده بودند؛ با همان موشک های مرگ آسا بمباران گشته و بدیهی است که تلفات زیادی هم به بار آورده باشد. و این به معنای آن است، که پوتین با چنین عملیات وحشیانه ای، می خواهد که زلنسکی و ارتش کشور اوکراین را وادار به تسلیم شدن نماید !
ولی شکل گرفتن این امر و هدف ظالمانه پوتین، که با رؤیای فانتزی او پیوند دارد؛ با این امید واهی آغاز گردید؛ که هم پالکی چینی او، با پشتیبانی از تهاجم وحشیانه ارتش پوتین به اوکراین، فضائی را جهت پیروزی او در این حرکت جنگ طلبانه و مذبوحانه اش بگشاید. تا این جاسوس سابق که نزدیک به بیست سال در مرکز اطلاعاتی روسیه به چنین خدمات ضد بشری و بی رحمانه ای مشغول بوده است. درب موفقیت های بین المللی را برای وی بگشاید؛ تا او و کشورش را، بزرگ ترین و قوی ترین قطب مطلق جهان سازد !
اما یک کارشناس سیاسی بریتانیا در این باره می گوید: « تهاجم نادرست روسیه به اوکراین نشان می دهد؛ که وضعیت دستگاه اطلاعاتی روسیه خوب نیست و همان رویه اشتباه قبلی وجود دارد !
« بوریس ولودارسکی » مورخ روس تبار ساکن بریتانیا، و عضو انجمن تاریخ سلطنتی در انگلیس می گوید: « پوتین مردی است که هیچ مخالفتی را بر نمی تابد؛ و نتیجه این است که او در محاصره پادوهائی با رفتار خوب مانند « سرگئی شویگو » وزیر دفاع و « ویکتور زولوتوف » فرمانده گارد ملی روسیه قرار گرفته است. » !
با آنکه پوتین از مشاوره با همکاران دولت خود برخورداری زیادی هم دارد. اما تا کنون به نصایح آنان که معتقدند: چین پشت پوتین را خالی می کند؛ هیچ توجهی نکرده است. بر این اساس و با خودمحوری هائی که پوتین به خصوص در حمله سراسر اشتباهش به اوکراین نموده است. و نیز با پشتیبانی هائی که جامعه بین المللی از زلنسکی و اوکراین نموده اند. آشکارا مشخص است، که وی در این مقطع زمانی هیچ نفع قابل توجهی نصیب خود و کشورش ننموده و نخواهد نمود. و آرمان پوچ او در زمینه « غدر قدرت » شدن او و روسیه در جهان، هرگز رنگ تحقق یافتن به چهره وحشیانه و خودکامگی های وی نخواهد داد !