مادر پویا بختیاری: فکر می کردم گلوله ها مشقی است

0
532

ناهید شیرپیشه، مادر پویا بختیاری که ، جوان ۲۷ ساله ای که با شلیک مستقیم گلوله در روز شنبه، ۲۵ آبان ماه در مهرشهر کرج جان باخت گفت که خانواده او شکایت شان را به دادگاهها و دستگاه قضایی جمهوری اسلامی و مجامع بین الملل اعلام خواهند کرد و خواستار معرفی و مجازات قاتل و قاتلان فرزندشان هستند.

خانم شیرپیشه که همراه با پویا بختیاری، فرزندش در اعتراضات روز شنبه حضور داشت گفت که “من سرهایی دیدم که باندپیچی شده بود, پاهایی را دیدم که تیر خورده بود و فکر می کردم تیر مشقی است و باعث کشته شدن نمی شود اما گلوله ها واقعی بود و سر پسر من را هدف گرفتند و عامدانه او را کشتند. با گاز اشک آور با تیرهای هوایی می توانستند اگر که مخالف بودند و با این اعتراضات مشکل داشتند پراکنده کنند. حداقل می زدند به پایش. چرا زدند به سر پسر من؟ چرا سرش را هدف گرفتند؟ آیا برای پراکنده کردن آن جمعیت حق داشتند که جان یک انسان را به این شکل فجیع بگیرند؟ کی به اینها این حق را داده؟”

پویا بختیاری، جوان ۲۷ ساله‌ای بود که در روز شنبه، ۲۵ آبان و در جریان اعتراضات مردمی که یک روز پیشتر و با افزایش ناگهانی قیمت بنزین شروع شده بود بر اثر اصابت مستقیم گلوله جان باخت. منوچهر بختیاری، پدر او  گفته بود که که “فرزندش معترض بوده، خواسته اش آرامش مردم و زندگی بهتر برای مردم بود و بر اثر اصابت گلوله مستقیم بر سر جان باخته است.”

ناهید شیرپیشه، مادر پویا بختیاری از روز شنبه، ۲۵ آبان و حضورش به همراه فرزندش در اعتراضات در مهرشهر کرج گفت: “پسر من خسته و گرسنه از کار روزانه به منزل رسید و بدون اینکه خستگی در کند به من اطلاع داد که بیرون شلوغ است. خیلی خوشحال و خندان این خبر را به من داد و من به عنوان مادر پویا که هم آرمان با پسرم هستم خوشحال شدم. پویا گفت شما هم می آیید با هم برویم. لباس گرم پوشیدم، دست پسرم را در دستم حلقه زدم و با هم از منزل خارج شدیم. گفتم به شرطی که دستمان را از هم جدا نکنیم. می رویم شلوغی و اعتراضات می دانستم تبعات اش چی است. از خانه رفتیم بیرون گفتم از همدیگر جدا نشویم و ما شعار می دادیم و با مردم جلو می رفتیم گاز اشک آور زدند چشم من سوخت و توی شلوغی پویا از من جدا شد و آنجا بود که پویا را تقریبا گم کردم. با من تماس گرفت که کجا هستی گفتم نگران نباش من اینجا هستم. من رفتم پیش خواهر پویا و با هم در اعتراضات بودیم و من با صدای بلند و رسا شعار می دادم بر ضد نظام استبدادی و زورگو و خیانت پیشه جمهوری اسلامی که به اسم جمهوری اسلامی و به اسم دین اسلام، سوار بر این مردم از خون ملت مکیدند. ثروت ملت و ثروت کشور را به غارت بردند و تا جایی که توانستند و می توانند به ملت خیانت کردند به کشور ما خیانت کردند. من و پسرم خسته از این استبداد ۴۰ ساله، اعتراض کردیم. صدای مان را بلند کردیم و فریاد برآوردیم مرگ بر دیکتاتور.”

مادر پویا بختیاری معلم است گفت که هنگام شعار دادن “اصلا از موقعیت ام، موقعیت شغلی و فرهنگی ام هیچ ترسی نداشتم. فقط خوشحال بودم که من هم دارم نقش خودم را آنچنان که شایسته یک انسان آزاده است در حد توانم ایفا می کنم.  من یک مقدار عقب تر از پویا فقط می توانستم شعار بدهم و کار دیگری از من بر نمی آمد و ۵۰ تا صد متر جلوتر از من، پسرم به عنوان یک آزادمرد با بستن اتوبان باعث می شدند که نیروهای امنیتی عقب نشینی کنند.”

خانم شیر پیشه گفت که پسر او دیگر مردم معترض با “دستان خالی” جلو می رفتند: “دست خالی بودند البته می دیدم که مردم با پرتاب سنگ، نیروهای امنیتی و یگان های ویژه و مسلح را سعی می کردند عقب بنشانند.  دقیقا ده دقیقه تا یک ربع در این فاصله من اینقدر آن شب را قشنگ دیدم چون احساس می کردم که بالاخره باید این اتفاق مثبت بیفتد و فضای جامعه ما عوض شود به دخترم گفتم که باور می کنی امشب بهترین شب زندگی من است و ده دقیقه بعد پسرم را دیدم که روی دستان مردم است. پسرم را به بیمارستان رساندیم و همان جا فوت کرد و به شهادت رسید و خونش را نثار کشور و میهن اش کرد در صورتی که پسر من از نظر معیشتی مشکلی نداشت و با افزایش قیمت بنزین هیچ خدشه ای به زندگی ما و زندگی پسرم وارد نمی شود. پسر من فقط برای دفاع از حقوق مردم و میهن اش این چنین آگاهانه هدف و آرمانش را پی گیری کرد و به آرزویش رسید و نقش اش را به نحو احسن برای مملکت اش و برای مردم کشورش ایفا کرد.”

مادر پویا بختیاری گفت: “پسر من در همان شلوغی و ازدحام جمعیت که خیلی شلوغ بود واقعا ریسک بزرگی کرده بود، جانش را در دست اش گرفته بود از هیچ چیزی ابایی نداشت با شهامت و شجاعت کامل جلو رفته بود و می دانست دارد خطر می کند و این خطر را پذیرفته بود و احتمال هر چیزی می رفت. یکبار در همان بحبوحه من و پسرم همدیگر را ملاقات کردیم گفت کفش ام پاره شده سوئیچ اش را از کیف من برداشت رفت سمت ماشین کفش اش را عوض کرد کفش زاپاس که در ماشین داشت را پوشید و دوباره برگشت جایی که باید فعالیت اش را ادامه می داد. جایی که من بودم و داشتم شعار می دادم پویا ۵۰ تا صد متر جلوتر از من بود و یکباره  دیدم که سیل جمعیت مردم می آید با شعار “می کشم می کشم آنکه برادرم کشت” من همین طور جمعیت را نگاه می کردم ناگهان دیدم که یک پسر جوانی روی دست های مردم می آید نگاه کردم توی صورت او دیدم پسرم است برای اطمینان بیشتر به کفش و لباس اش نگاه کردم و پسرم را شناختم و اطمینان حاصل کردم که من مادر این قهرمان هستم.”

خانم شیرپیشه از زخمی های دیگری گفت که در هنگام اعتراضات در روز شنبه در مهرشهر کرج دیده بود: “من سر هایی دیدم که باندپیچی شده بود پاهایی را دیدم که تیر خورده بود من البته فکر می کردم تیر مشقی است خیلی نگران این نبودم که برای پویا این اتفاق بیفتد فکر می کردم تیر مشقی است و باعث کشته شدن نمی شود حالا باعث زخمی شدن اگر بشود من هستم پسرم هم هست تا این حد برای خودم تجزیه تحلیل کرده بودم که اگر به زخمی شدن ما منجر شود به زخمی شدن پسرم منجر شود اشکالی ندارد. تا این حد توی دلم با خودم کنار آمده بودم اما برخلاف تصور من گلوله ها واقعی بودند و سر پسر مرا هدف گرفتند. وقتی به سر سر می زنند و سر را هدف می گیرند مطمئنا با قصد و عمد و اراده بوده. چیزی جز این نمی تواند باشد و اینها از بالا دستور گرفتند حکم تیر در صورتی که مجوز نداشتند و من این را بگویم که ۹۰ درصد کشته های اعتراضات اخیر با اصابت گلوله به سرشان کشته شده اند و این نشانگر این است که عامدانه کشته شده اند در حالیکه  با گاز اشک آور و با تیرهای هوایی می توانستند اگر که مخالف بودند و با این اعتراضات مشکل داشتند پراکنده کنند. نهایتا این اجازه را هم ندارند اما می زدند به پایش. چرا زدند به سر پسر من؟ چرا سرش را هدف گرفتند؟ آیا برای پراکنده کردن آن جمعیت اینها حق داشتند که جان یک انسان را به این شکل فجیع بگیرند؟ کی به اینها این حق را داده؟”

پویا بختیاری بعد از انتقال به بیمارستان جان باخته است. مادر او توضیح داد: “پسر من را بردند توی اتاق که دکتر به او رسیدگی کند و مانع از این شدند که من وارد اتاق شوم. دلم می خواست در آن وضعیت پیش او باشم ولی با شرایط پزشکی به ما اجازه ورود به اتاق را ندادند گفتند دکتر بالای سرش است. من منتظر بودم که پسرم از اتاق عمل بیرون بیاید و در این انتظار داشتم به سر می بردم که خبر فوت اش به من رسید و آن موقع به قدری عصبانی بودم از قاتلین پسرم که پسر من را بی گناه به قتل رساندند و هدف شلیک گلوله قرار دادند که در بیمارستان هم با صدای بلند شعار دادم. هیچ کس نتوانست بیاید جلو و هیچ کسی جلوی شعار دادن مرا نگرفت چون یک مادر داغدار بودم و آن لحظه هر چه که در توانم بود به آن شخصی که خودش را رهبر و حامی این ملت می داند مرگ فرستادم. باور کردن اش مشکل بود پسر من، پسری که من دستم را توی دست اش حلقه کردم به این فاصله و سرعت شاید سه ساعت و چهار ساعت پسر من در این مبارزات و اعتراضات داشت نقش اش را ایفا می کرد و فیلم می گرفت و فیلم هایی که فرستاده نشانگر شخصیت پویا است که نه اشوب گر بود نه اغتشاشگر بود فقط نتوانست ظلم ۴۰ ساله را تحمل کند.”

مادر پویا بختیاری درباره شب کشته شدن فرزندش به گفت: “اصلا فکر نمی کردم بعد از پویا من دیگر بتوانم زنده بمانم و این داغ را تحمل کنم. ولی شبی که فردا قرار بود مراسم خاکسپاری اش انجام شود, اتاق پویا رفتم روی تخت پویا خوابیدم, پتوی پویا را لمس کردم و با خودش شروع کردم به صحبت کردن. به خودش گفتم پویا جان, فردا مراسم سختی است من روز سخت و تلخی می خواهم نظاره گر باشم می توانی کمکم کنی من بتوانم از پس این مصیبت بزرگ این فاجعه تلخ بربیایم؟ حتی فکر میکردم که در منزل بمانم و شاهد آن صحنه خاکسپاری نباشم. وقتی با خود پویا صحبت کردم و از خودش کمک خواستم که کمک کند من بتوانم در مراسم باشم و صحنه تلخ خاکسپاری پویا را بتوانم ببینم واقعا معجزه ای رخ داد و خداوند این توان را به من داد که در آن مراسم با متانت و با افتخار شرکت کنم و به وجود پسرم که جسم خاکی اش به خاک سپرده شد ولی روحش به آسمان ها رفت این مراسم را نظاره گر باشم و تحمل کنم و تاب بیاورم و حالا من، هم آرمان با پویا، دست در دست پویا این کار را شروع کردم اگر او جانش را از دست داد و در این راه خونش ریخته شد من که مادرش هستم و الان زنده ام و به این زندگی ادامه می دهم باید که برای شادی روح پسرم به آرمانش احترام بگذارم و هدف اش را دنبال کنم چون اگر جز این عمل کنم فکر می کنم که مادر خوبی نیستم به خون پسرم خیانت کرده ام.”

خانم شیرپیشه گفت: “من هر شب روی تخت پسرم می خوابم. هر شب پتوی پسرم را روی خودم می کشم با او حرف می زنم تا آرام بگیرم و خوشبختانه با یاری خدا و کمک خواستن از خود پویا تا این لحظه که دارم با شما صحبت می کنم به آرامش زیادی رسیدم و از اینکه پسرم بیهوده خونش ریخته نشده و در راه آرمان و هدف اش به این شکل از دنیا رفته این غم سنگین را می توانم تحمل کنم. اگر واقعه ای به جز این می توانست پسرم را از من جدا کند من بعد از پویا اصلا قادر به نفس کشیدن و زنده ماندن نبودم. تنها چیزی که تا امروز مرا زنده نگه داشته این است که پویا در راه آرمان اش با خواست و اراده خودش آگاهانه و روشنفکرانه قدم در این راه گذاشته و خواست خودش این بوده و با شهامت و شجاعت و جان بر کف خونش را نثار میهن و مردم میهن اش کرده. اگر مرگ یک روز پسرم را از من جدا می کرد من تاب نمی آوردم و الان زنده نبودم که با شما صحبت کنم.”

مدار پویا بختیاری خواستار شناسایی و معرفی قاتلان فرزندش است: “من انگیزه ام برای زنده ماندن این است که قاتلین پسرم شناسایی شوند و در وهله بعد اینکه کسی که دستور داده که این قتل به این شکل فجیعی برای پویا و پویاها اتفاق بیفتد به سزای اعمالش برسد و ما مردم ایران شاهد آزادی ایران باشیم و آن روز را همه در کنار هم جشن بگیریم. البته ما شکایت خودمان را به دادگاهها و دستگاه قضایی هم کشور خودمان و هم مجامع بین الملل حتما ابلاغ می کنیم تا به این پرونده رسیدگی کنند و در مورد کشته شدن و بیگناهی پسرم که به این شکل, من را به عزای پسرم نشاندند و این مصیبت و فاجعه را برای من و خانواده ام بار آوردند به سزای عملشان برسند و به گوش دنیا برسانم که پسر من بی گناه توسط این حکومت فاسد و جلاد و تبهکار و خیانت پیشه و هرچی صفات ناپسند که شما سراغ دارید کشته شد و ما متاسفانه تحت این حکومت در این شرایط داریم زندگی می کنیم. پویای من از این بسیار زجر می کشید نه برای اینکه خودش زندگی راحتی نداشت خودش رفاه داشت از نظر معیشتی مشکلی نداشت خودش کارگاه داشت. پسر من رفت تا مردم اش را از این استبداد و این ظلم که به ما روا داشته شده نجات دهد و اگر مردم من در مقابل ریخته شدن خون پویا سکوت کنند من آنها را نمی بخشم. سکوت در برابر ریخته شدن خون پویا و پویاها خیانت است. دلم می خواهد صدای من به گوش تک تک مردم ایران برسد که پویای من و پویاهای دیگر برای چی رفتند جان شان را از دست دادند و از زندگی شان گذشتند دیگر عزیزتر از جان که وجود ندارد. پسر من از جانش در ۲۷ سالگی که می توانست اوج لذت های دنیوی باشد گذشت حالا اگر مردم قدر این خون ریخته شده را نبینند و به پا نخیزند و آرمان ها و اهداف پویا را دنبال نکنند و اگر مردم ما بخواهند به زندگی عادی شان به این شکلی که است با این حکومت ادامه بدهند خیانت به پویا و خانواده اش و همه پویاهای دیگر کرده اند و شرایط عوض نمی شود.”

خانم شیرپیشه از همراهی مردم با خانواده اش بعد از کشته شدن فرزندش به کمپین گفت: “مردم ما خیلی غیورند. من به مردم سرزمین ام افتخار می کنم از روزی که این اتفاق افتاده من و خانواده ام را تنها نگذاشته اند و برای همدردی و دلجویی از ما, خانه ما خلوت نشده تا به این تاریخ ما مهمان داشتیم و در ما به روی همه باز بوده و لطف شان را نثار من و خانواده ام کرده اند. امیدوارم که خون به ناحق ریخته شده پویا و فرزندان دیگر این مرز و بوم و آه من مادر پای این حکومت جلاد را بگیرد و اینها را به خاک سیاه بنشاند. ایا خودشان با فرزندان شان اگر چنین رفتاری بشود چکار می کنند؟ خودشان که برای فرزندان شان بهترین زندگی را می خواهند بهترین رفاه، بهترین ماشین ها را زیر پای فرزندان شان می اندازند. آیا پسر من حق اش این بود که در این سن و به این شکل از دنیا برود؟ بچه های خودشان را می فرستند کانادا و کشورهای خارجی بهترین امکانات و بهترین رفاه و اسایش را برای بچه های خودشان فراهم می کنند بچه مرا می فرستند زیر خاک چون اعتراض کرده به ظلم اینها؟”

بی بی سی فارسی ویدئوهایی منتشر کرده با صدای پویا بختیاری و روایت او از اعتراضات روز ۲۵ آبان، تصاویری که او پیش از جان باختن گرفته. پویا بختیاری در این ویدئو از مردم می‌خواهد که این فرصت را از دست ندهند و همه برای اعتراض بیایند و آروزی «طلوعی بهتر برای مردم ایران» می‌کند. «توپ تانک فشفشه آخوند باید گم بشه» شعاری است که در این تصاویر از سوی پویا بختیاری سر داده می‌شود. او می‌گوید که «من هم پسر کسی هستم آمدم اینجا جان خودم را به خطر انداختم، مادرها، پدرها شما هم بگویید بچه‌هایتان بیایند بیرون» و «دم همگی گرم» آخرین جمله ‌ی است که در این تصاویر از پویا بختیاری شنیده می‌شود.

به گزارش خبرنامه ملی ایرانیان به نقل از کمپین حقوق بشر در ایران؛ مادر پویا بختیاری گفت: “پسر من در کلیپ اش گفته من هم پسر کسی هستم خیلی واضح پیام اش را رسانده. پسر من خانواده داشته ما زندگی خوبی کنار هم داشتیم از زندگی لذت می بردیم و روزها و شب های بسیار خوبی سپری می کردیم با هم رابطه بسیار صمیمانه ای ما با هم داشتیم که کمتر مادری با فرزندش چنین رابطه ای می توانست داشته باشد. ما با هم نفس کشیدیم با هم زندگی کردیم بارها در طول روز همدیگر را می بوسیدیم به قدری پسر من مهربان بود و هست و همیشه مواظب من خواهد بود و من دانش آموزانم را، بچه های این مرز و بوم را مثل پویا تربیت می کنم که زیر بار ظلم نروند. از حق شان دفاع کنند حتی به آنها یاد می دهم که اگر من معلم احساس کردید که زور می گویم اگر احساس کردید که ناظم و معاون و مدیر مدسه حق تان را اجحاف می کنند از حق تان دفاع کنند. باید یاد بدهیم از کودکی که چطور از حق شان دفاع کنند و زیر بار ظلم نروند و من رسالت ام را به عنوان مادر پویا باید انجام دهم و رسالت بزرگی است بر دوش من. وفتی فکر میکنم می بینم پویا رفت و رسالت بزرگی بر دوش من گذاشت. من باید خودم را هر روز قوی تر کنم تا بتوانم از عهده این رسالت بربیایم و به گوش دنیا باید برسد فریاد پویا و فریاد دادخواهی پویا باید جهانگیر شود باید عالمگیر شود و بفهمند که پویا آگاهانه در این راه قدم برداشته و عده ای در جهل و نادانی هنوز هم دارند به سر می برند که باید با شناخت شخصیت و خصوصیات اخلاقی پویا از این جهل و نادانی و از این خواب غفلت بیدار شوند.”