سی و پنج سال پس از لو رفتن قیام پایگاه شاهرخی (نوژه) توسط گروهی از افسران نیروی هوایی برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و بازگرداندن شاپور بختیار به قدرت در ۱۸ تیر ۱۳۵۹ می گذرد، محمدعلی عمویی، از اعضای برجسته حزب توده تائید کرده که خبر قیام را هوشنگ اسدی به خامنهای اطلاع داده بود. وی پیشتر گفته بود حزب توده اطلاعاتی درباره قیام پایگاه شاهرخی (نوژه) را در اختیار مسئولان جمهوری اسلامی گذاشته بود و او با نام مستعار دکتر تبریزی به جماران میرفت و با حمید انصاری، «محافظ شخص خمینی» دیدار میکرد.
به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان؛ قیامی که قرار بود در هفتههای منتهی به ۱۸ تیر، با «حرکت های منظمی که طوایف بختیاری، بویراحمدیها، بلوچها و قشقاییها» به منظور کشیدن واحدهای سپاه از تهران به بخشهای دور از مرکز آغاز شود. پس از آن قرار بود در «شب ۱۸ تیر، گروهی حدوداً سیصد نفره از چتربازهای مشغول به خدمت و بازنشسته که در تهران مستقر بودند و سرگرد آذرتاش فرماندهیشان میکرد، در دستههایی کوچک به سمت محلهای تعیین شده نزدیک پایگاه هوایی شاهرخی در همدان بروند. همزمان حدود بیست خلبان نیروی هوایی به فرماندهی سرتیپ محققی و ستوان رکنی، در پارک لاله تهران به همدیگر ملحق میشدند و میرفتند به سمت شاهرخی و میپیوستند به حدود سی خلبان دیگر که آنجا مستقر بودند. بعد خلبانها مهار جنگندههای بمبافکن اف۴ و اف۵ موجود شاهرخ را به دست میگرفتند و سحرگاه به مجموعهای از اهداف حمله میکردند، از جملۀ آنها خانۀ خمینی در تهران، مدرسه فیضیه در قم، مقر اصلی دادگاه انقلاب، دفتر نخستوزیر، واحد اطلاعات سپاه، دو پایگاه دیگر سپاه در تهران، چند پایگاه کمیتهها در تهران و باندهای فرودگاههای نیروی هوایی در تهران و چند شهر دیگر….»
در انتهای این سرداران ایران زمین بر آن بودند که بعد از تسخیر مراکز رادیو و تلویزیون، اعضای شاخه غیرنظامی نقاب آنها را تحویل بگیرند و بیانیههایی پخش کنند که حکومت نظامی اعلام شده است. پیامی برای لشکر زرهی اهواز و یگانهایی از نیروی دریایی برای تصرف «تاسیسات نفت، پایگاه هوایی دزفول» و همچنین یگانهایی از ارتش برای تسخیر شهرهای اصفهان، مشهد و زاهدان…
عمویی در گفتوگو با «تاریخ ایرانی» چگونگی اطلاع حزب توده از قیام و نحوه انتقال خبر را به مقامات نظام از زبان خود شرح داده است که در زیر می آید:
پس از انقلاب بسیاری از نیروهای نظامی و امنیتی از مشاغل خود یا اخراج شدند و یا خود انصراف داده و خارج شدند. به نظر شما این نیروها در روزهای بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ به چه فعالیتهایی مشغول بودند و این افراد در اتفاقات سالهای پس از انقلاب تا چه حد دخیل بوده و نقش داشتند؟
پیش از انقلاب، تهران و بیروت به پایتخت جاسوسها در دنیا معروف بودند و افراد زیادی از سازمانهای اطلاعاتی غربی در تهران فعالیت داشتند اما من شخصا نفهمیدم که این جاسوسها بعد از انقلاب به یکباره چه شدند و کجا رفتند و چرا خبری از دستگیری آنها نشد اما همین افراد در وقایعی همانند کودتای نوژه و ترورهای سال ۱۳۶۰ نقش وسیعی داشتند. حزب توده همیشه در سالهای بعد از انقلاب مورد تهمت قرار گرفت که خیانت کرده و به نفع کشورهای خارجی جاسوسی کرده است در صورتی که بسیاری میدانند حزب توده چه نقشی در آشکارسازی کودتای نوژه داشت و توانست خطر بزرگی را از سر ایران و جمهوری اسلامی دفع کند. همچنین حزب توده در سالهای اول انقلاب ارتباط خوب و موثری با سازمانهای اطلاعاتی و قضایی ایران داشت و اطلاعات خائنین را در داخل کشور به آنها میداد. نمونهاش در جریان ترورهای فرقان بود که من شخصا چند باری به اوین رفتم و به آقای لاجوردی این اطلاعات را در مورد چند نفر از اعضای فرقان دادم اما در کمال تعجب نه تنها برخوردی با آنها نشد بلکه با اعضای گروه و حزب ما برخورد میشد و این واقعا برای ما سؤال بود که چرا باید این برخوردها صورت بگیرد و افرادی که ما معرفی میکردیم و با سند و مدرک هم آنها را به حکومت معرفی میکردیم با آنها برخوردی نمیشد.
شما در مصاحبهای گفتهاید با نام مستعار با جماران و بیت امام در ارتباط بودید و اطلاعات خودتان را به آنها میدادید.
بله ما از طریق برخی از روحانیون که قبل از انقلاب با آنها همبند و در ارتباط بودیم با امام ارتباط برقرار میکردیم و اطلاعات خودمان را به بیت امام میدادیم. مثلا آقای سید هادی خسروشاهی در خاطراتشان آوردهاند که از طریق ما کودتای نوژه را به امام اطلاع داده بودند اما داماد امام آقای اشراقی در دفتر امام بودند و گفته بودند حرف این تودهایها را باور نکنید و اینها قابل اعتماد نیستند. اما بعد از اینکه کودتا کشف و مشخص شد که حرف ما درست بوده است عذرخواهی کردند و مشخص شد که حرفهای ما درست و دقیق بوده است.
ظاهرا شما از طریق یکی از اعضای زن حزب توده از ماجرای کودتای نوژه خبردار شده بودید.
بله، همینطور است. یکی از بانوان حزب که از کودتا خبردار شده بود ما را در جریان قرار داد و ما هم از طریق کانالهای خود کودتا را به رهبران جمهوری اسلامی ایران اطلاع دادیم.
شهید قدوسی هم از شما برای همین موضوع توضیح خواسته و خواهان بازجویی از این خانم درباره کودتای نوژه بود اما حزب حاضر به معرفی ایشان نشد.
بله. طبق همان سابقهای که گفتم افراد و عملیاتهایی را گزارش داده بودیم و بعد دیده بودیم به جای برخورد با آن افراد با اعضای حزب ما برخورد شده بود. نمیتوانستیم اطمینان بکنیم و بانویی که این کودتا را افشا کرده بود تحویل بدهیم چون معلوم نبود در صورت تحویل ایشان چه سرنوشتی برای او رقم بخورد. ایشان البته در همان زمان از ایران خارج شدند و سالها بعد مجددا به ایران بازگشتند.
آیتالله خامنهای که در آن زمان از رهبران حزب جمهوری اسلامی بودند و امامت جمعه تهران و نمایندگی مجلس را بر عهده داشتند از کودتا خبردار شده بودند و همین باعث شده بود که در افشای کودتا نقش داشته باشند. آیا حزب توده در انتقال اطلاعات کودتای نوژه به ایشان نقش داشت؟
من همین جا باید اعتراف کنم که آقای خامنهای از طریق هوشنگ اسدی که از اعضای حزب توده بود و با ایشان هم رابطه خوبی داشتند از کودتا باخبر شده بودند. ما بعدها متوجه شدیم که بنیصدر هم از کودتا اطلاع داشته است. حالا از چه طریقی نمیدانم اما احتمالا مجاهدین خلق این را به او اطلاع داده بودند.
بعد از دستگیری محمدرضا سعادتی، آقای طالقانی در مصاحبهای گفته بود چرا جاسوسهایی که دستگیر میشوند همگی چپ هستند و مگر آمریکا و اسرائیل در ایران جاسوس ندارند و به نوعی به روند دستگیری چپها بعد از انقلاب اعتراض کرده بودند. نظر شما در این باره چیست؟
این نقل قول درست است و بنده این را به خاطر دارم. روان آیتالله طالقانی شاد که همیشه مردی منصف بودند. این سخن را ایشان زمانی گفتند که من هم در خدمتشان بودم و ایشان به روند برخی از دستگیریها اعتراض داشتند.
آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود به نقل از شما در شهریورماه سال ۱۳۶۰ و بعد از انفجار دفتر نخستوزیری نوشتهاند که شما به دفتر ایشان رفته و نقل کرده بودید که انفجار دفتر نخستوزیری کار سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و آقای بهزاد نبوی است. آیا این درست است؟
من الان این موضوع را دقیق به خاطر ندارم اما ما در آن زمان اطلاعات زیادی به دفتر آقای هاشمی میدادیم که متاسفانه برخی از آنها هیچگاه مورد توجه قرار نگرفت.
چرا این موضوع را در مورد بهزاد نبوی نقل کرده بودید؟
در مورد آقای نبوی از شوروی به ما اطلاعاتی داده بودند که ایشان تحرکات مشکوک و خاصی دارد و به همین دلیل ما به ایشان نظر مثبتی نداشتیم. در مورد سازمان مجاهدین انقلاب هم باید بگویم که این سازمان ترکیب نامتجانسی از افراد و تفکرات مختلف و متضاد بود. در همان زمانی که بخشی از اعضای این سازمان در سپاه بودند و یکی از اعضای آن فرمانده سپاه بود بخش دیگری از آنها منتقد حاکمیت بود و مجموعا یک سازمان متضاد بود!
شما فکر میکنید این پروژه نفوذ حساب شده و با برنامههای کاملا قبلی به اجرا درآمده است و یا هر گروه سیاسی سعی داشت برنامهها و اهداف خود را صرفا پیش ببرد؟
به گمان من بحث داخل کردن افراد در انقلاب با برنامههای قبلی و کاملا حساب شده بود و صرفا بر حسب تصادف و یا یک برنامه ساده نبود. اینها برنامهریزی کرده بودند که چطور در طی سالهای بعد از انقلاب بتوانند اهداف خود را در داخل ایران به پیش ببرند و قدرت را تصاحب کنند.