دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
جشن و سرور كردهاي نه تنها مناطق كردنشين، كه كردهاي اقصاء نقاط جهان كه پس از اعلام خودمختاري كردهاي سوريه با تشكيل مجالس و دولت هاي كانتون سه منطقه كردنشين سوريه، آن هم با شيوه اي دموكرات و با حضور پررنگ زنان و اقليت ها در ساختار قدرت، مايه خرسندي است و بي شك دستاوردي بزرگ در تاريخ مطالبات و مبارزات كردها و ملل و اقوام مظلوم خاورميانه است.
با اين همه، اگر كردها تنها دچار ذوق زدگي از بابت اين فرصت تاريخي كه در اختيارشان قرار گرفته شوند و با درايت و طي شطرنجي حساب شده عمل نكنند، آن مي تواند به يك تهديد براي كردها بدل شود و چه بسا درگيري هاي قومي و جنگي داخلي را سبب شود كه نتيجه اش –خداي ناكرده، تنها ار كف رفتن يك فرصت تاريخي ديگر براي كردها، آن هم با تلفات بسيار باشد. از اين سبب، ضروري است كردها نكاتي را كه نقشي كليدي در اين شطرنج حساب شده براي اجتناب از تهديدها و تاوان ها به منظور كسب اهداف با كمترين هزينه ها دارند، مدنظر قرار دهند.
اولين نكته به دولت هاي محلي كردهاي سوريه مربوط مي شود. كردهاي سوريه همان گونه كه تاكنون به كمك هم و گام به گام با اجتناب از ورود به جنگ داخلي، تأمين امنيت مناطق كردنشين، دادن خدمات به مردم و رساندن كمك هاي انسان دوستانه به آنان و در نهايت تشكيل مجالس و دولت هاي محلي كرد بدون تلفات و بدون اين كه يك قطره خون از دماغ كسي بريزد، پيش رفتيم، باز بايد حساب شده با هم پيش رويم. دولت هاي محلي كردهاي سوريه به درستي بدنبال ارتباط و تعامل و همكاري با دولت هاي عراق، ايران، تركيه و اقليم كردستان عراق بودند كه بايد بدان ادامه دهند. توافق اربيل كه به همت كردهاي تركيه و رايزني برخي از آنان با سران كردهاي عراق و سوريه بين كردهاي سوريه و عراق در قالب شوراي عالي كردها صورت گرفته بود، متأسفانه عملي نشد و اين تهديد است. كردها بايد نسبت به پيمان ها و تعهدات حتي شفاهي شان پايبند بمانند و گرنه اعتبارشان را نزد طرف مقابل از دست مي دهند. كار قشنگ كردهاي تركيه بايد تكرار شود و دوباره جلساتي براي فعال سازي تصميمات در قالب شوراي عالي كردها عملياتي شود. نخست بارزاني و صالح مسلم بايد با هم گفتگو كرده و اختلافات را برطرف كنند. اين كاري بود كه در توافق اخير اربيل صورت نگرفت و گفتگوها در سطحي پايين تر از آنان انجام شد كه در نتيجه عملي نيز نشد. اگر رهبران بدون توافق با يكديگر، كار را به سطوح پايين تر حزبي محول كنند، چه بسا سر لنگ كفش نيز با هم اختلاف پيدا كنند و بر عليه هم اعلاميه صادر كنند و موضع بگيرند! پس از توافق در بالاترين سطوح، سطوح مياني فرايندها، چارچوب ها و برنامه هاي مشترك را با همديگر و به شكلي مكمل كليد زنند. سپس نوبت بخش هاي اجرايي و عملياتي است كه آنان را پياده كنند. كردهاي مناطق مختلف هنوز با هم اتحاد ندارند و در همين اعلام خودمختاري كه مطالبه تاريخي كردها بود، كاملاً موضع گيري هاي جناحي و حتي كودكانه هويدا شد. كردها همواره از ظلم تاريخي نسبت به ايشان توسط ساير اقوام و ملل گله مند بوده اند. اما هيچ مي دانيد كه همين اعراب در ژنو 2 بر سر عدم پذيرش خودمختاري كردها كاملاً با هم توافق داشتند، اما شما كردها با وجود اين خواست تاريخي برخورداري از حكومتي كرد در مناطق كردنشين، با هم اختلاف داشتيد! پس معلوم شد كه چرا آنان به استقلال رسيده اند و كردها هنوز نه!؟ هيچ حزب و طيفي از كردها نبايد اجازه دهند كه دولت هاي كشورهاي ديگر در ازاي مشروع شناختن شان انتظار داشته باشند كه به جان كردهاي ديگر افتند. اين چيزي است كه مدتي است در منطقه راه افتاده است و اگر كردها بدان وقوف نداشته باشند، باز قرباني مي شوند. بايد همه احزاب و طيف ها كرد چون بازوان متعدد يك پيكر باشند و ضمن دريافت كمك در راه اهداف كردها از طرف كشورهاي حامي، منافع كردها را با چيزي معاوضه نكنند. نمونه بارزش در همين كنفرانس ژنو 2 بود. با فشار برخي از كشورها، كردهاي سوري مناطق خودمختار براي ژنو 2 دعوت نشدند، اما كردهاي طيف راست دعوت و پذيرفته شدند. تا اينجا هيچ مشكلي نيست و حتي مي توانم بگويم كه بيشتر به نفع كردها شد تا سايرين. چون اگر كردهاي مناطق خودمختار به كنفرانس ژنو 2 دعوت مي شدند، در ازاي آن بايد برخي از خواسته هاي شركت كنندگان را تأمين مي كردند كه در رأس شان عدم اعلام خودمختاري بود. در حالي كه آنان با دوري از ژنو توانستند گام هاي بزرگ و حتي جهشي به سوي تشكيلات خودمختار بردارند كه اگر دولت آينده سوريه، سيستم فدرال را پذيرفت، همين تشكيلات كردها در سه كانتون به سه دولت فردال بدل مي شوند و اگر فدراليسم بر سوريه حاكم نشد، كردهاي سوريه آن را به رسميت نمي شناسند و دولت هاي موقت شان را رسمي و دائمي اعلام مي نمايند. همين فشار خودمختاري كردها سبب مي شود كه دولت آتي سوريه نيز به سيستم فدرالي كشيده شود كه عامل دولت هايي غيرمتمركز براي ساير اقوام و اقليت هاي سوريه نيز خواهد شد. از طرفي، كردهاي دست راستي كه در ژنو 2 پذيرفته شدند، هم موجب شدند كه خلاء حضور كردها پديد نيايد و هم نمايندگاني براي كردهاي ساير مناطق سوريه شدند كه كردها در آن مناطق در اقليت اند. بنابراين، هر دو طيف دست چپي و دست راستي كردها در عمل مكمل هم شدند و تنها اشتباه شان آن بود كه به شكل ناپخته اي يكديگر را محكوم كردند و به رسميت نشناختند!؟ اگر كردها يكديگر را به رسميت نمي شناسند، پس چه انتظاري از ديگران هست كه آنان و حقوق شان را به رسميت بشناسند؟ پس كردهاي هر دو طيف بايد در هماهنگي با يكديگر كارها را تقسيم كنند و نياز نيست كه توافقات شان را براي ساير كشورهايي كه نسبت به كردها حساسيت دارند، جار بزنند. كمك هاي لازمه را از آنان دريافت كنند و در راه منافع مردم كرد به كار گيرند و يكديگر را براي منافع شخصي و حزبي نفروشند. درضمن، اين احتمال هست كه به نوعي درگيري هاي خارج از منطقه كردستان سوريه به داخل آن كشيده شود و كردها بايد قبلاً از نظر نفرات پيشمرگه، تسليحات و آمادگي براي عمليات كاملاً از قبل آماده باشند. با توجه به اين كه تركيه مرزهايش را به روي كردهاي سوريه بسته، كردهاي عراق بايد اين نقصان را جبران كنند و بايد از نظر تسليحات و تجهيزات مدام به كدرستان سوريه كمك كنند، چه رسد كمك هاي انسان دوستانه و كالا و مايحتاج زندگي. اصلاً قابل قبول و قابل تصور نيست كه در اين موقعيت خطير تاريخي، كردهاي عراق مرزهاي شان را بر روي كردهاي سوريه ببندند؛ كاري كه حتي كشورهاي بيگانه نمي كنند!
نكته دوم به مسأله كردها وراي سوريه مربوط مي شود. كردهاي تركيه امروز شاهد انعطاف دولت تركيه و حركت در جهت قانوني نمودن برخي از حقوق و مطالبات تاريخي كردهاي تركيه هستند و با انتخابات شهرداري هايي كه در پيش است مي توانند سيستمي مشابه خودگرداني اداري تأسيس كنند، اما در خواست براي خودمختاري يا اقليم كردستان تركيه، بلندپروازي است كه هم عملي نمي شود و هم حركت دولت تركيه را به سوي كردها مي تواند در نطفه خفه كند. شما بايد براي كسب حقوق تان با حسابگري حركت كنيد و دولتي را نيز كه آماده دادن برخي از اختيارتان و مطالبات تان است، نااميد نسازيد و انعطاف متقابل داشته باشيد. اقليم كردستان عراق و خودمختاري كردهاي سوريه برحسب چند واقعه تاريخ مهم در آن دو كشور به وقع پيوستند كه تركيه هرگز امروز در آن شرايط قرار ندارد.
نكته سوم به كردستان عراق برمي گردد. كردهاي عراق و بارزاني اخيراً زمزمه هاي اعلام كشور مستقل كرد را سر داده اند! مي دانيد معني و تبعات چنين چيزي براي كردها چيست؟ حتي اگر با فرض محال كه جامعه جهاني استقلال كردهاي عراق را مي پذيرفت؟ يعني اين فضايي كه اينك براي مطالبات حقوق معوقه كردها در ساير كشورها پديد آمده به هم مي خورد و دولت هايي كه اقليت هاي كرد را در چارچوب ارضي شان دارند، نه تنها تأمين مطالبات آنان را مسكوت مي گذاشتند، بلكه مدعي مي شدند كه كردها در نهايت مي خواهند مستقل شده و كشورشان را تجزيه كنند، بنابراين به شدت ايشان را سركوب مي كردند و حتي كار به مبارزه مسلحانه و چه بسا جنگ داخلي مي كشيد. علاوه بر آن، ساير استان هاي كردنشين عراق كه محل اختلاف و گفتگوي اقليم كردستان با دولت عراق هستند، عملاً ديگر از دولتي فدرال از خودشان محروم مي شدند و براي هميشه از الحاق به كردستان محروم مي گشتند. اينك در سيستم اقليم كردستان عراق، كردها همه حقوق لازمه شان را دارند و اعلام آن به عنوان كشور، تنها موجب محروميت از حقوق شان مي شود و در ازاي آن تنها احساسي كور را ارضاء مي كند با توان هاي بسيار. چون كردها مي توانند با تشكيل كنفدراسيون، هم كليه منافع و حقوقي را كه اگر نام كشور بر ايشان اطلاق مي شد، از آن برخوردار مي گشتند، داشته باشند و هم مانع از تجزيه كشورهايي شوند كه در آن زندگي مي كندد. از آن طريق هم مانع از جنگ داخلي با دولت هاي مركزي شوند و هم همزمان در سرنوشت دو ملت موثر باشند. كردهاي عراق در قالب يك كنفدراسيون هم جزو ملت كرد خواهند بود و هم جزو ملت عراق و هيچ يك از اين دو هويت تاريخي را قرباني ديگري نمي كنند و همزمان از منافع هر دويشان بهره مي برند و كشورهاي ديگر نيز وقتي ببينند كه كردهاي ساير مناطق موجب تجزيه كشورشان نشدند، از نگاه امنيتي نسبت به كردها دور مي شوند و به سوي مطالبات مردم كردشان متمايل مي گردند. در حالي كه اعلام كشور كردستان، يعني شروع جنگ داخلي بين دولت عراق با كردهاي عراق و قرباني شدن مطالبات كردها در ساير كشورها و در نهايت از دست دادن يك فرصت بزرگ تاريخي ديگر براي كردها و تبديل فرصت به تهديد و حتي فاجعه! چنان كه كردها در گذشته نيز شاهد خودمختاري هايي بودند كه دوامي نياورد؛ منطقه خودمختار كردستان طبق مصوبات جامعه ملل در سال 1925 و جمهوري كردستان (مهاباد) دوفاكتو از آن جمله اند و نشان مي دهد كه اگر خودمختاري ها با درايت و برحسب شرايط واقعي موجود حركت نكنند، به نتيجه نمي رسند.
شايد لازم باشد كه اين سيستم كنفدراسيون را كه در خاورميانه در حال شكل گيري است و با كردها كليد خورده و آنان اگر حساب شده عمل كنند، مي توانند پيشگام و الگويي مناسب براي ساير ملت ها شوند، بيشتر توضيح دهم؛ به خصوص كه اخيراً در برخي از مقالات طيف چپ كردها ديدم كه از فروپاشي نظام دولت-ملت ها در خاورميانه سخن رفته بود. سيستم كنفدراسيون اگر به فروپاشي نظام دولت – ملت ها منتهي شود، موجب آغاز جنگ هاي بي پايان در خاورميانه خواهد شد و همان فاجعه اي را رقم خواهد زد كه همه از آن بيم داريم و فرار مي كنيم. سيستم كنفدراسيون اگر با حفظ سيستم دولت-ملت ها و بر روي آنان شكل گيرد، يك فرصت تاريخي خواهد بود. يعني كردستان عراق بدون اين كه از كشور عراق جدا شود و آن را تجزيه كند، با كانتون هاي كردهاي سوريه تشكيل يك كنفدراسيون دهد. آن هم هر دو كشور عراق و سوريه را بدون تجزيه حفظ مي كند و هم به كردها اين امكان را مي دهد كه هم هويت مستقل كردشان را حفظ كنند و هم هويت هاي عراقي و سوري و غيره و در منافع هر چند كشور نيز سهيم باشند. مورد بودجه عراق اينك بهترين نمونه است كه اگر اقليم عراق بخواهد مستقل شود، از بودجه سالانه دولت عراق محروم مي شود. كنفدراسيون كردها و ساير ملل و اقوام خاورميانه مشابه اتحاديه اروپا خواهد كه بدون آن كه كشورهاي اروپايي مبتني بر دولت-ملت فرو بپاشند، به روي همين نظام دولت- ملت ها، يك لايه از اتحاد در سطحي بالاتر شكل گرفته كه هويت اتحاديه اروپا را شكل داده است. تنها تفاوت آن است كه در يك كنفدراسيون نياز نيست تا حتماً چند كشور به هم بپيوندند، كه علاوه بر آن مي توانند خودمختاري ها و ايالات فدرال –و چه بسا استان هاي كشورها- نيز با هم تشكيل كنفدراسيون دهند، بدون اين كه از كشورهاي سابق شان جدا شوند. خوب به اين ظرافت گزينش سيستم كنفدراسيون در تأمين حقوق كردها، كسب حقوق و حفظ هويت مستقل شان بدون تجزيه كشورها و دوري از جنگ با دول ديگر منطقه و دستاوردهايش توجه كنيد كه اعلام كشور كردستان يا فروپاشي سيستم دولت-ملت ها موجب از دست رفتن همه شان مي شود.
بارزاني بايد به جاي افتادن در اين تله، رايزني با دولت عراق براي استان شدن منطقه كردهاي ايزدي در سينجار و همين طور شمال استان ديالي و خانقين را در دستور كار بگذارد. جلسات شوراي عالي كرد و كنگره كردها را نيز بيش از اين به تأخير نياندازيد. كردهاي چپ سوريه نيز بايد با دوري از بدبيني و با انعطاف متقابل با كردهاي دست راستي طي جلساتي با آنان به مذاكره بپردازند. اگر امروز كه هدف بزرگي چون خودگرداني كردها پيش روي تان است، نتوانيد با هم به توافق برسيد، بي شك فردا كه به آن هدف رسيديد، ديگر هرگز نخواهيد توانست با هم كار كنيد و سر هر چيزي با هم درگير خواهيد شد. اما فراموش نكنيد، كردستان كيكي نيست كه بخواهيد بين احزاب و طيف هاي مختلف تقسيم شود كه هر كسي از آن سهم خواهي كند، بلكه كردستان داراي مردمي است كه به سبب فقر تاريخي نياز به مسئولان و كارگزاراني دارد كه به مردم خدمت كنند و در آن راه با هم به رقابت بپردازند و قاعده بازي را نيز رعايت كنند.