قبل از انتخابات، بعد از انتخابات!

0
262

خیلی از جریاناتی که در این جهان رخ می دهند قبل و بعد دارند. بستگی به هر جریانی و محیطی که این مورد در آنجا اتفاق می افتد؛ قبل و بعد از آن در چند رابطه تغییرات مشخصی می کنند؛ و تفاوت های آشکاری با همدیگر دارند. به طور مثال تفاوت های قبل و بعد از دو جنگ جهانی اول و دوم خیلی زیاد نیستند؛ چون همانطوری که از اسم شان هم می توان فهمید؛ یک درگیری نظامی همه جانبه، میان بسیاری از سرزمین های دنیا بوده اند. اما در ارتباط با علل و عوامل روی دادن آنها اختلافاتی چند با یکدیگر دارند!

ولی اگر یک جریان واحد و مشخص مانند انتخابات ریاست جمهوری در ممالک گیتی را در نظر بگیریم؛ با توجه به تفاوت جهت های جغرافیائی آنها، و نیز شرایط فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی میان ایشان، می توانیم اختلافات میان برگزاری دو یا چند انتخابات ریاست جمهوری، یکی در مملکتی در قاره آسیا، و یکی هم در سرزمینی در قاره اروپا، و دیگری در قاره آمریکا را، بدون وارسی و کنجکاوی زیاد بررسی نمائیم. در سال میلادی جاری، هم در ایالات متحده آمریکا، و هم در کشور فرانسه در اروپا، شاهد برگزاری مراسم انتخابات ریاست جمهوری در این کشورها بوده ایم. همین چند هفته پیش هم، یک انتخابات پر سر و صدای ریاست جمهوری، در قاره آسیای جنوب شرقی و در سرزمین خودمان ایران به انجام رسید. یک نگاه اجمالی به این سه برگزاری مراسم انتخابات ریاست جمهوری، و بررسی مختصر موارد آنها می توانند؛ ما را در گرفتن نتیجه ای که نگارنده این مطلب در نظر دارد یاری برساند!

آقای امانوئل ماکرون رئیس جمهوری کنونی در کشور فرانسه، جوان ترین رئیس جمهور این کشور تا حالا است. اما با همین جوانی طرفداران زیادی در آنجا دارد؛ و به گفته صاحبنظران، دیدگاه های وی مورد تأیید تعدادی از سیاستمداران کهنه کار فرانسوی می باشد. شاید اگر به بدشانسی اعمال تروریستی داعشی ها در کشورش مواجه نمی گشت؛ در همین مدت کوتاهی که در این مقام قرار گرفته است؛ می توانست تعداد زیادی از قول های پیش از انتخابات که داده بود را عملی نماید!

در ایالات متحده آمریکا نیز، با تمام درگیری های لفظی که دونالد ترامپ رئیس جمهور فعلی این کشور با چند مملکت دیگر، از جمله با کره شمالی و با روسیه و با جمهوری اسلامی دارد؛ و نیز با اتهاماتی که اعضای حزب مخالف وی دموکرات ها در باره کمک های سایبری روسها به او، در جریان برگزاری رقابت های انتخاباتی دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون می زنند. اما بیش از هر کار دیگری، چون که به ملت آمریکا قول داده بود، که همه کوشش خودش را برای راحت تر زیستن ایشان به کار بگیرد؛ تا به حال چند برنامه از این وعده و وعیدها را عملی نموده است!

اما در سرزمین ما که در اشغال قومی فاسد و دزد و جانی می باشد؛ از موقعی که از نعمت حاکمیت پادشاهی محروم گشته ایم؛ و به ذلت و ضلالت حکومت فاجر جمهوری پلید اسلامی گرفتار گشته ایم. هر آشغال بی خرد و بی سواد و بری از صفات انسانی و رذل و پست و ضد ایرانی، که تا کنون به ریاست جمهوری در کشور ما دست یافته است. میزان تفاوت های گفتاری و کرداری او، بین قبل و بعد از انتخابات، بیش از صد و هشتاد درجه است و از زمین تا آسمان با هم اختلاف دارند!

نه فقط آخوند حسن روحانی در هر دو دوره انتخابات یازدهم و دوازدهم اینچنین عمل نموده است. بلکه آن شش رئیس جمهور پیش از او نیز، گفتار و کردار قبل و بعد از انتخاب شان، اختلاف زیادی با هم داشته اند. البته در مورد ابوالحسن بنی صدر و محمد علی رجائی، به خاطر کوتاه بودن مدت ریاست شان، نمی توان در این مورد با قاطعیت سخن گفت. اما از این دو گذشته، از خود خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد تا شیخ حسن روحانی، که همگی شان هم هر یک دو نوبت به این مقام دست یافتند؛ یکی از یکی بدتر، و این از آن دیگری دروغگوتر، و آن از این یکی بدون صداقت تر بوده اند!

به هر جهتی از این موضوع که توجه نمائیم؛ نمی توانیم همه تقصیرات را، فقط بر گردن این افراد بیندازیم. چرا که مگر این مردمی که از کله سحر در صف های حوزه های رأی گیری حاضر شده بوده اند؛ تا برای دومین بار این افعی یا آن گرگ را دوباره بر مسند ریاست در مملکت شان قرار بدهند؛ آیا طفلی بی خرد و یا مهجوری نادان هستند؟ که به خودشان اجازه داده اند، تا برای دومین بار، احمدی نژاد موذی و دغلکار و دزد را، بر ریاست قوه مجریه کشورشان بگمارند؛ که بیش از 47 میلیارد تومان از دارائی های همین رأی دهندگان نادان را، بدزدد و ببخشد و دانشگاه ” ایرانیان ” را تأسیس بکند. و همچنان بدون آنکه جهت پاسخگوئی به مقامات ضائی در کشور احضار گردد؛ راست راست راه برود و نشست های خبری تشکیل بدهد و اظهار فضل نماید؟!

فکر می کنیم که او پشت اش به رهبر انقلاب گرم است؛ و هر کاری که دلش بخواهد را انجام می دهد، و کسی به او هیچ اعتراضی نمی تواند بکند. اما در باره همین حسن روحانی چطور؟ شما که می دانستید هیچیک از وعده های دوره پیشین ریاست اش را عملی ننمود؛ پس چرا دوباره این آخوند روباه بنفش را بر سر این پست مهم گذاشته اید(حتی اگر با تقلب و با فرمان سید علی دوباره به ریاست رسیده باشد؛ باز نیز مردم ایران می توانستند؛ که هم در انتخابات شرکت نکنند. تا بیست و چهار میلیون رأی نصیب او نگردد. هم می توانستند بعد از انتخاب شدن او اعتراض نمایند و به وی بگویند؛ که اگر دوباره می خواهی قول های پیش از انتخابات که داده ای را عمل نکنی؟ از همین حالا ما با قدرت ملی خودمان، تو را از این مقام عزل می کنیم!) ؛ مگر این روباه مکار در باره حقوق انسانی مردم ایران داد سخن نمی داد؟ مگر در سخنرانی های انتخاباتی اش و مناظره های مربوط به آن، از دادن اولویت به مردم دم نمی زد؟ بروید خبرها را بخوانید و پیگیری بکنید. از دیروز تا کنون(از روز پنج شنبه 19 امرداد 1396 تا غروب امروز جمعه 20 امرداد )، یک زندانی در عادل آباد شیراز(جوان بیست ساله علیرضا تاجیکی، که در پانزده سالگی به طور غیر عمد موجب مرگ پسری هم سن خودش شده بود؛ و از همان سال هم در زندان شیراز بود.) اعدام شد؛ دوازده تن زندانی در شهر بیرجند، یک زندانی هم در شهر بابل اعدام شده اند. هم اکنون به گفته خودشان، تعداد 5300 تن از مردم ایران درون زندان های کشور اسیرند؛ تا که چه وقت نوبت اعدام شدن آنها برسد؟!

ای مردم مگر شما در خواب به سر می برید؟ دزدانی مانند احمدی نژادها، حسین فریدون ها، مجتبی خامنه ای ها، سیف ها، خاوری ها و بقیه شان، با آنهمه سرقت های کلان رها و آزاد می باشند؛ از میان بقیه نیز فقط بابک زنجانی است که در زندان به سر می برد؛ که صد البته با پولی که او دارد و خرج می کند؛ آن سلولی که وی در آن زندانی است؛ یک سوئیت مجهز به همه امکانات است. آنوقت بی نوایانی مانند چند معتاد به مواد مخدر، که به علت بیماری شان نیاز به معالجه و ترمیم جسمی و روانی دارند؛ در سر تا سر کشور به دار آویخته می شوند. زن و فرزندشان پای برهنه و بدون آب و نان در حال مرگ تدریجی به سر می برند؛ فرزندان شان به جای مدرسه، درون طویله درس می خوانند. آنگاه وقتی که همین زندانیان آس و پاس، برای اجرای حکم اعدام به دار آویخته می شوند؛ شما مردم مسخ شده در خرافه های اسلامی، دو هزار تا دو هزارتا به دیدن این صحنه های غیر انسانی و فجیع و مشمئز کننده می روید!

 برخی از شما که بیشتر از بقیه می فهمند، به دلیل حضور جنایتکاری مانند مصطفی پورمحمدی بر مسند وزارت دادگستری دولت یازدهم، بارها به حسن روحانی معترض می شدند؛ حالا بیایند و ببینند، که روحانی حیله گر، به جای این جلاد قتل های زندانیان سیاسی در سال 67 ، جنایتکار دیگری از همین قماش را، که با آن جلاد در آن سال همدستی و همکاری قاتلانه داشته را، برای وزارت دادگستری کابینه اش برگزیده است. علیرضا آوائی در ارتباط با جنایات مورد نظر در سال 67، چنان وحشیانه عمل کرده است؛ که بسیاری از نهادهای بین المللی حقوق بشری در جهان، به این انتخاب حسن روحانی، آنهم در جایگاه وزیر دادگستری اعتراض نموده اند. تا جائی که انتظار دارند، ریاست قوه مجریه در دولت دوازدهم رژیم سفاکان در ایران، اندرز ایشان را تحویل بگیرد؛ و فرد مناسب دیگری را برای تصدی این پست بگمارد!

ای کاش اگر شما به عنوان مردم ایران، به ویژه ساکنان درون مرزهای کشورمان، اگر برای آزادی و رفاه هم میهنان خود اهمیتی قائل نمی شوید؛ دست کم، برای خود و فرزندان و فامیل تان ارج بنهید؛ تا دیر نشده و این جانیان از مجلس رژیم جنایتکار پرور رأی اعتماد نگرفته اند. از جای برخیزید و نا لایقان این کابینه بی لیاقت ها را، از آن پاکسازی نمائید؛ تا که  حق مسلم خودتان، به عنوان ملت ایران را که رأی داده اید؛ از این شارلاتان دروغگو بستانید. باور داشته باشید، این حق شماست که اجازه ندهید؛ تا بدنامان و دزدان و جانیان، در سرزمین پاک شما بر سر قدرت باشند؛ و همه روزه تعدادی از شما بی گناهان را، به جوخه های اعدام بسپارند؛ تا بقیه تان حساب کار خود را بکنید. چیزی نمانده که نوبت خودتان هم برسد. اگر باور ندارید، به این جملات تکان دهنده کشیش آلمانی ” مارتین لمونر ” توجه کنید: ” هنگامی که هیتلر به سراغ کمونیست ها رفت و آنها را کشت؛ سکوت کردم، چون که من کمونیست نبودم. وقتی که سوسیالیت ها را کشت، باز هم سکوت کردم؛ چون سوسیالیست نبودم. یهودیان را که می کشت، باز هم سکوت کردم؛ زیرا من یهودی نبودم. زمانی که نوبت کشته شدن خودم فرا رسید؛ دیگر کسی نبود که از من حمایت کند.” !!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیانتقاد دوباره «کیهان» از «خندوانه»
مقاله بعدیگزارش کامل طرح مقابله با اقدامات ماجراجویانه آمریکا در منطقه
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.