قاتل کیست، بشار اسد یا مخالفانش؟!

0
223

کشتار 3600 نفر با سلاح شیمیائی در سوریه، به هر دلیلی و به دست هر گروهی که به انجام رسیده باشد؛ باز هم خود بشار اسد مقصر اصلی و مسؤل رخ دادن چنین فاجعه دهشتناکی است. اگر چه رئیس جمهور سوریه و جمهوری اسلامی به کار بردن سلاحهای شیمیائی را به مخالفان اسد نسبت می دهند؛ اما با یک نتیجه گیری منطقی، تردیدی باقی نمی ماند که چون این بلواهای کشنده خیابانی، به خاطر پای فشاری اسد، برای ماندن در قدرت موجب تشدید اغتشاشات بیشتر در سوریه گشته؛ و در نتیجه آن، چنین کشتار وحشیانه ای به وقوع پیوسته، که موجب قتل فجیع 3600 نفر انسان بی گناه شده است را می توان فقط به خود بشار اسد نسبت داد!

طبق پیشگوئی ها در گذشته نه چندان دور، می گفتند که جنگ سوم جهانی از منطقه خاور میانه آغاز می شود؛ و برپا کننده آتش جنگ را هم حکومت اسلامی نامیده اند. با آنکه از آینده جز خود آفریدگار هستی هیچ کس دیگری باخبر نیست؛ اما شواهد موجود نشان می دهند، که این پیشگوئی زیاد هم دور از واقعیت نیست. اگر سران رژیم منفور آخوندی در ایران اشغال شده، جهت حفظ منافع خودشان در لبنان و در میان حزب الله، و به کار گرفتن محوطه ی وسیع ” دره بقاء ” در سوریه، که می خواستند برای دادن آموزشهای نظامی و تروریستی به اعضای حزب الله از آن استفاده کنند نبود؟ کاری به کار اسد و مصالح وی نداشتند. ولی از آن جهت که او را برای خودشان نگاه بدارند، تا از طریق مرزهای سوریه راحت تر بتوانند ثروت ملی ملت ایران را، برای مردم حزب الله در لبنان ارسال بکنند؛ انقدر از اسد پشتیبانی نمی نمودند!

از سوئی دیگر، برای نگاه داشتن مردم دین زده ایران در سیاهچال خرافات مذهبی، نیازمندند که با شائبه های دینی بیش از پیش در مغز ایشان موریانه بلاهت را نفوذ بدهند؛ تا با داشتن چنین حامیانی، به بقای حکومت ننگین خویش توفیق بیابند. با این منظور در طول سال به طور دائمی گروههای متعددی از ایرانیان ذوب شده در آتش مذهب را، برای زیارت مزار زینب در سوریه راهی آنجا می کنند؛ تا هم خودشان به مقصود پلیدشان نائل بشوند، و هم بشار است و کشورش از ارزهائی که مسافران زوار در سوریه هزینه می کنند به نان و نوائی برسانند!

داشتن یک ارزن عقل عجب نعمت پرمنفعتی است. از ایران راهی سوریه می شوند، تا در آنجا به پای بوس زینب بروند، و از جنازه او که در میان آن مزار می باشد، و معلوم هم نیست که هنوز چیزی از جسد وی باقی مانده باشد؛ روا شدن حاجت های خودشان را درخواست بکنند. اگر جنازه زینب هنری داشت؟ چرا آن را برای نجات دادن مردم ستمدیده سوریه، از رنج حاکمیت دیکتاتوری اسد مورد استفاده قرار نمی داد؟!

 Getty_081012_SyriaFlagIranHandprint

حامی دیگر اسد و حکومت او، دولتمردان کشور روسیه تزاری هستند؛ ایشان نیز در ارتباط با ماندن اسد در مقام ریاست جمهوری سوریه، برای خودشان منافعی را در نظر گرفته اند؛ که هم آوائی با جمهوری اسلامی برای پشتیبانی کردن از اسد، شاه کلید قفل خزانه بی نظیر امکانات مالی ایران است؛ که فقط به این وسیله می توانند از آن بهره مند بشوند. دوستی با جمهوری اسلامی برای روسها، و حمایت روسیه از سوگلی آخوندها در سوریه، فقط به این معنا نیست که آنها به دنبال منافع اقتصادی خود می باشند؛ بلکه مسابقه دیرینه ابرقدرتی در جهان میان روسیه و آمریکا هم، یکی دیگر از مواردی است که برای کشور روسیه دارای اهمیت فراوانی است!

در موقعیتی که ایالات متحده آمریکا، و حاکمان رژیم آخوندی در ایران، به وضوح و بسیار علنی دشمنی با همدیگر را ابراز می دارند؛ و در شرایطی که جمهوری اسلامی، با اقدام نمودن به فعالیات های اتمی خویش، دمادم بر روی آتش اختلافات بنزین می پاشد؛ احتمال بروز حادثه حمله نظامی آمریکا و هم پیمان های آن به ایران، زیاد هم دور از واقعیت به ذهن نمی رسد. اما آخوندها دلشان به پشتیبانی روسها خوش است، و به خاطر مصونیت از چنین حادثه ای، در پنهان و آشکار باجهای کلانی را به روسها می دهند!

حال اگر پیش بینی رونالد ریگان رئیس جمهور اسبق آمریکا، که به کنایه از جنگ ستارگان سخن می گفت، درست از آب در بیاید، و تمهیدات آمریکا برای بیشتر جنگ افروزی در منطقه کارساز بشود؛ دو کشور چین و روسیه به پشتیبانی از گنج باد آورده شان در ایران، و از حکومت خودکامه آخوندی، به هیچوجه این قضیه را زیر سبیلی رد نخواهند کرد؛ و کارستان جنگ را به وجود خواهند آورد!

ولی آمریکائیان عاقل تر از آنند که باری دیگر خودشان را در مهلکه یک کشور دیگر در خاورمیانه اسیر بکنند؛ و اجازه بدهند که نظامیان شان همچنان که در افغانستان و عراق به هلاکت رسیده اند؛ در ایران و سوریه نیز به دام مرگ بیفتند. سخنگوی دولت جمهوری اسلامی، برای حمله نظامی آمریکا و متحدانش به سوریه، به آنها اولتیماتوم داده؛ و ایشان را از بروز عواقب سخت این کار برحذر داشته است. این اتمام حجت نمودن بسیار محکم و بدون تردید به ابرقدرتی مانند آمریکا را، کسانی می توانند با طرف مقابل داشته باشند؛ که پشت شان به جای محکمی گرم باشد و از چیزی واهمه ای به خودشان راه ندهند. در این رابطه استحکام دیوارهای دو کشور چین و روسیه، در حدی هست که آقای جزایری به خودش اجازه بدهد، تا با خیال آسوده، هم به فعالیت های هسته ای شان ادامه بدهند، هم از طریق سوریه برای ارسال مهمات جنگی به لبنان استفاده بکنند؛ و هم در امور کشورهای دیگر تداخل بنمایند!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلیآقای پرستویی! به روستای خودتان برگردید
مقاله بعدیجان کری: در استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه شکی نیست
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.