روز ننگین بیست و ششم دیماه ۱۳۵۷خورشیدی، که پادشاه تا به ابد جاویدمان، اعلاحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی، برای همیشه ایران را ترک نمود. همه خوبی های ایران و حتی سایر نقاط جهان را هم با خویش برد!
بر همین اساس است، که از آن موقع تا کنون، نه فقط در ایران ما، بلکه در سراسر این کره خاکی نیز، دیگر اثر جندانی از جلوه های خوب و مثبت زندگی، در میان مردم دنیا باقی نمانده است. آنچه که در این روز نامیمون اتفاق افتاد؛ را می توانیم به عنوان بدترین رویداد تاریخ ایرانزمین در کهندیارمان، به ثبت دفتر دل های عزیز گم کرده مان بسپاریم!
قطرات اشکی که در آن روز شوم در فرودگاه مهرآباد تهران، از دیدگان اش جاری گشت؛ برای همیشه، حتی لبخند واقعی را هم، از لبان مردم میهن پرست ایران محو نمود. چه رسد به سر دادن خنده های قهقه آسا، گه از آن هنگام تا کنون، دیگر هیچگاه به آن توفیق نیافته و نخواهیم یافت.!!
ایرانپدر اعلا حضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی، سکان کشتی صلح و ثبات در جهان هستی بود. ننگ و نفرین بر دهان هائی که فریاد « مرگ بر شاه » سر می دادند؛ محنت دائمی نصیب آنانی، که بر بام خانه هائی که با وام های همان پادشاه مهربان خریده بودند. فریاد « الله و اکبر » سر می دادند؛ تا او را از تنفر بی جائی که نسبت به وی داشتند آگاه نمایند!
خفتی بی انتها نصیب رانندگانی، که در روز منحوس بیست و ششم دیماه پنجاه و هفت، از شوق خروج آن پادشاه بزرگ از ایران، بوق های اتومبیل های شان را یه طور ممتد به صدا در آوردند!
(انقلابیون) ، بلاهت پیشگان فریبخورده ای که نمی دانستند؛ که با این کردار آکنده از ناسپاسی خویش، آژیرهای آغاز گشتن دوران بدبختی های خود و عزیزان شان را به صدا در می آورند؟!
و ….. دهها و صدها خفت و بی اعتباری نصیب کسانی باد؛ که در کمال وقاحت فریاد: « ای شاه خائن آواره گردی » را سر می دادند، بدون آن که بتوانند درک کنند؛ که این خود بدبخت شان خواهند بود؛ که پس از نبودن آن « پادشه خوبان » در دیارشان، ناگزیر به ترک نمودن خانه پدری و مام میهن شان خواهند گردید!
با این تفاوت بزرگ، که او سربلندتر از همیشه راهی دیار بیگانه شد. اما بدخواهان آن فرشته خو، یا با عنوان های خفت بارشان( مجاهدین خلق، چریک های فدائی<اقلیت و اکثریت> ، و …….. ) اکنون آواره و نانخور همان دشمنان همیشگی ایران و ایرانی هستند!
محترم مومنی