فاطی خیلی خوشگل بود، آبله مرغان هم درآورد!

0
646

عنوان بالا ضرب المثلی است، که در رابطه با یک عمل غیر متعارف که از کسی سر بزند به کار برده می شود. می دانیم که آدمی در اثر ابتلای به بیماری ” آبله مرغان ” تاول های کوچک یا بزرگی بر روی پوست بدن وی بخصوص بر روی صورت او ظاهر می شوند. که در برخی از موارد، آثار آن تاول ها تا مدتی طولانی بر روی پوست بدن فرد مبتلا به این بیماری باقی می مانند. از اینرو، ضرب المثل بالا در باره کسی کاربرد دارد؛ که به یک عمل مغایر با شرایط خودش دست می زند؛ و در این رابطه بر مشکلات پیشین خویش می افزاید!

بدیهی است، که به وقوع پیوستن چنین کارهائی، کاملا با مصالح زندگی کسی که آن را به انجام رسانده است؛ و نوع تأثیری که با عملی شدن آن کار، می تواند بر جامعه نیز اثر بگذارد؛ هم شرایط زندگی آن فرد، و هم موقعیت اجتماع را دگرگون نماید. زیرا در جوامع بشری، کنش یک تن از آحاد آن می تواند؛ بر روی بخش های دیگر زندگی وی و اطرافیانش هم آثار مثبت یا نامطلوبی را برجای بگذارد!

کنش های مربوط به مواضع تصمیم گیرنده و مسئولان اداره امور یک مملکت نیز به همین منوال است. اما از آنجائی که میان تأثیرات رفتاری یک فرد عادی، که فقط برای خودش تصمیم می گیرد؛ با اثر تصمیم گیری مسئولان آن جامعه، که برای کلیه اعضای اجتماع تصمیم می گیرند؛ تفاوت های چشمگیری وجود دارند؛ به همین نسبت آثار مثبت یا منفی هر کاری که آنها انجام بدهند؛ بسیار افزون تر از افراد معمولی جامعه خواهد بود. این امر ایجاب می کند، که دست اندرکاران مدیریت یک مملکت، بخصوص در سرزمینی مانند ایران، که اختصاصات ویژه ای نسبت به بسیاری از دیگر ممالک جهان دارد؛ در موارد محوله به مدیریت کشور، آگاهانه تر به کارشان بپردازند. عبثا که این مهم، با حضور حکومت اشغالگران تازی در دیار ما، ناشدنی و دور از واقعیت است!

 در خبرها آمده است، که بر اساس ارائه لایحه غیر منطقی(دست کم به پندار نگارنده این نوشتار)، از سوی دولت جمهوری منفور آخوندی به مجلس شورای اسلامی، نمایندگان مجلس مفاد آن بخش از لایحه مربوطه را به تصویب رسانیده، و به هیأت دولت مجوز به رسمیت شناختن آن ماده قانون را، جهت جای دادن آن در دستور کار دولت به ایشان ابلاغ نموده اند. شاید که این قانون در نظر افراد عادی و بی خرد اجتماع در ایران، خوب و مثبت جلوه بکند؛ ولی آنهائی که بیش از سایر مردم به مسائل جامعه شان موشکافانه تر توجه می کنند؛ تردیدی نخواهند داشت که به رسمیت شناخته شدن و قانونی گردیدن لایحه مورد نظر، مخصوصا با شرایط بسیار بد اقتصادی در کشور، مانند خوراندن یک زهر کاری به یک بیمار مسموم است. که نتیجه اش جز فنا و نیستی فرد بیمار نخواهد بود!

بر اساس گزارش خبرگزاری خانه ملت، ارگان رسمی مجلس شورای اسلامی، لایحه قرار گرفتن روز هشتم ربیع الاول هرسال(که نمی دانم چه تاریخی از روزشمار خورشیدی ما است)، که روز درگذشت امام یازدهم شیعیان(امام حسن عسکری) است؛ در لیست تعطیلات رسمی کشور جای داده شده است. یعنی از این پس، همه ساله روز هشتم ربیع الاول، تعطیل رسمی در نظر گرفته می شود. و همه کارکنان دولت در هر وزارتخانه یا دیگر مراکز دولتی در کشور، سر کار نخواهند رفت و تعطیل خواهند بود. اگر با یک ” چورتکه ” معمولی و ساده، عملکردهای دولت بی کفایت و حکومت نالایق و بی مقدار رژیم آخوندی را، مورد محاسبه قرار بدهیم؛ و نقاط مثبت و منفی کارهای شان را بررسی نمائیم؟ بیش از گذشته به درجه بی لیاقتی ایشان جهت اداره نمودن یک کشور آنهم با مشخصات ویژه ای، مانند بزرگ، تاریخی، ثروتمند، چهار فصلی در تمام روزهای همه فصل های سال(به خاطر بزرگ بودن ایران، شهروندان آن می توانند؛ همواره بهار را در استان های غربی، تابستان را در جنوب کشور، پائیز را در شرق ایران، و زمستان را در شمال کشور تجربه بکنند.) پی می بریم!

در سرزمینی که مدیران آن، توان اداره کردن آن را براساس نیازمندی های آن کشور ندارند؛ در جائی که حتی به گفته خودشان، مسأله اقتصاد مملکت، بیش از سایر مسائل موجود نیاز به بهبودی و رسیدگی دارد؛ یک روز تعطیلی می تواند مانند همان زهری باشد که به یک بیمار مسموم داده بشود. یعنی یک روز کامل همه دست اندرکاران مؤسسات دولتی حتی خصوصی، از فعالیت منفعل می شوند؛ و به جای افزودن بر درآمدهای کشورشان، بر روی همان چیزی هم که دارند تأثیر منفی می گذارند. یک روز عدم فعالیت سازمان های اداری در کشور، مساوی است با با یک روز عقب بودن از آنچه که در دنیا سایر ملل گیتی را به سوی رشد و ترقی بیشتر سوق می دهد!

چگونه است که این کوته فکران نالایق، چنین آشکارا در حال خیانت کردن به ایران و ایرانی هستند؛ اما در کمال تأسف، مردم ایران نیز در آن حد از شعور اجتماعی نیستند؛ که به این اشغالگران پلید و جانی و دزد معترض بشوند؟ شاید که یک روز استراحت کردن برای شان جذاب و خوشحال کننده باشد؛ ولی می بایست کمی هم به دیگر ممالک گیتی و عملکردهای ملت های آنها توجه داشته باشند. در کل جهان هیچ سرزمینی مانند ایران دارای اینهمه تعطیلات سالیانه نیستند. از سال نو گرفته تا هر مورد دیگری، حد اکثر در طول سال در این کشورها تعطیلات زیادی وجود ندارد. اما در ایران، فقط در بخش آموزش و پرورش، فرهنگیان کشور سیزده روز کامل در نوروز، و نود روز هم در تابستان تعطیل و بی کار هستند. اگر در کل کشور فقط بیست میلیون دانش آموز و آموزگار و دبیر و کادر آموزشی مدارس وجود داشته باشند؛ یعنی صد و سه روز به اقتصاد مملکت خدشه وارد می شود. البته شاید برخی بگویند که آنها همگی شان به تمدد اعصاب نیاز دارند؛ آیا این امر مورد نیاز سایر ممالک جهان نیست؟ در بیشتر کشورهای اروپائی، فرهنگیان دو هفته تعطیلات بهاری، و دو هفته هم تعطیلات زمستانی دارند. که در مجموع سی روز در کل سال است. آیا خون فرهنگیان ایرانی پررنگ تر از آنهاست؟ یا میزان تن پروری مردم، و مقیاس بی کفایتی مدیران کشور خیلی خیلی بیش از آن ملل و دولت های دیگر است؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیمردم ونیز در حین تماشای غرق شدن جوان سیاه‌پوست به او توهین‌نژادی کردند
مقاله بعدیکودک ۵ ساله ایرانی برای چندین ساعت در فرودگاه آمریکا بازداشت شد!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.