روزگاری این سرزمین مهد آبادانی،تمدن،فرهنگ و هنر بود ،سرزمینی با چارفصل در چارسو،بهشت بی مثال جهان،با زیباترین جنگلها،کوهها،رودخانه ها ومحیط زیستی افسون کننده، از ان روزها دیر زمانی نمی گذرد همین سی و هفت سال پیش بود ومتاسفانه امروزاز نظر شاخصهای پايداری محيط زيست، ایران با کسب رتبه 132در بین 146کشور جهان ، در انتهای جدول جهانی قرار دارد.سال هاست که طرفداران و فعالان محیط زیست در ایران با انتشار خبرهای تخریب، آتش سوزی، شکار غیرقانونی، انقراض گونه ها ، خشک شدن تالاب ها و دریاچه ها و آلوده شدن آب، هوا و خاک درصدد اطلاع رسانی و آگاهی سازی و برانگیزاننده گی هستند، اما این روند هنوز متوقف نشده است،چرا؟چرا جامعه ایران تا این اندازه نسبت به خود ،نسبت به منابع خودو نسبت به نسل آینده بی رحم شده است؟چرا هیچ حرکت جهت دار وهدفمندی برای رفع معضلات زیست محیطی انجام نمی گیرد؟سالهاست دریاچه ارومیه در حال احتضار است، میدانیم با خشک شدن تدریجی دریاچه ارومیه و وزیدن بادهای غربی ، نمکهای سمی و مواد آلوده و بیماریزا همراه باد به سوی شهرهای اطراف خواهند رفت و هزاران نفر از شهروندان و ساکنان استانهای آذربایجان و زنجان به بیماریهای تنفسی، سرطان، کم خونی، بیماریهای سیستم گوارش، کبد و کلیه مبتلا خواهند شد. به گفته کارشناسان درگیر با پروژهی احیای دریاچهی ارومیه، مساحت متاثر از گرد و غبارهای قسمتهای خشک شده دریاچه ارومیه بسیار وسیع است ،این پدیده میتواند؛ بین ۵۰ تا ۵۰۰ کیلومتر را متاثر کند. وقتی دریاچهی آرال در شوروی سابق خشک شد، هزاران نفر از شهروندان حاشیه و اطراف دریاچه، به سرطان و بیماریهای علاجناپذیر مبتلا شدند. افزایش ابتلا به بیماریهای تنفسی از جمله سل، و نیز بیماریهای گوارشی و عفونت کلیهها، ناشی از بادهایی بود که گرد و غبار سمی را از روی دریاچهی خشک شده به سمت شهرها و مناطق مسکونی میبرد. وجود رسوبات نمکی و فلزهای سنگین و بادهایی که این مواد را با خود میبردند، باعث افزایش شدید بروز بیماریهای علاجناپذیر در حاشیهی دریاچهی آرال شد و جانهای بسیاری به این ترتیب، از دست رفت.این تجربه برای درک عظمت فاجعه دریاچه ارومیه کافیست.
خشک شدن دریاچه شور مهارلو در نزدیکی شیراز، احتمال افزایش ابتلا به سرطان و بیماریهای تنفسی را افزایش داده است. مهارلو نیز به خاطر تبخیر آبهای آلوده و فاضلابهای صنعتی، قابلیت تبدیل به یک منبع بادخیز بیماریهای تنفسی را دارا است. کارشناسان از سالها پیش نسبت به خشک شدن این دریاچه و اثرات زیانبار آن، هشدار داده بودند.
نیمی از مردم اطراف سبلان سرطان دارند و انتشار هرگونه خبر مربوط به آلودگی آبهای منطقه به مواد رادیوآکتیو و افزایش میزان مبتلایان به سرطان در میان مردم منطقه شدیداً از سوی نهادهای انتظامی- امنیتی در داخل کشور،کنترل و سانسور شده و می شود.
فاجعه ای هم اندازه چرنوبیل در اردبیل و اطراف سبلان با آلوده شدن آب های منطقه به رادیو اکتیو بر اثر استخراج اورانیوم توسط سپاه پاسداران با مشارکت شرکت های روسی در راه است. سالهاست مردم صداهای مهیب انفجار همراه با لرزش زمین در اطراف سبلان بویژه شهرستان نیر را می شنوند، سازمان انرژی های نوین ایران موسوم به سانا که یکی از شرکتهای وابسته به سازمان انرژی اتمی معرفی شده است، همچنان در کوه سبلان با حفاریهای خود ،به ظاهر تحت پوشش استفاده از گرمای اعماق زمین ،اما در واقع جهت دستیابی به اورانیوم است،ادامه می دهد.مطابق گزارش سازمان بهداشت جهانی ،سرطان دستگاه گوارش و خون در اردبیل و مشگین شهر رتبه اول را در خاورمیانه دارد و هزاران نفر از مردم اطراف کوه سبلان مبتلأ شده اند.لازم به توضیح است که با وجود آتشفشانی بودن کوه سبلان ، تکنسین ها و مهندسین روسی و چینی در حال استخراج اورانیوم از اعماق زمین میباشند که در عمق پایین و با حرارت بسیار بالای آن قسمت از زمین اورانیوم بصورت رادیو ایزوتوپ اورانیوم در می اید که بلافاصله پس از رسیدن به سطح زمین تشعشعات رادیو اکتیو از خود بروز می دهد در واقع اعماق پایین کوه سبلان به صورت یک راکتور هستهای طبیعی عمل می نماید و این حفاریها کاملأ غیر منطقی و غیر اصولی بوده و اثرات سوء زیست محیطی در پی داشته و دارد.
نفس برخی کلان شهرهای کشور از آلودگی ناشی از سوختهای غیر استاندارد و آلاینده به شماره افتاده ، در شهرهای بزرگ آلودگی هوا بر حدود ۳۵ تا ۴۰ میلیون نفر تاثیر میگذارد.شهرهای نزدیک به مرز عراق در گرد و غبار، مریضی را به ساکنانشان هدیه میدهند و جمعیت بسیار زیادی از کشورمان به خصوص در استانهای جنوبی و غربی را تحت تاثیر قرار میدهد. خشکسالی و بیآبی به شدت فشار میآورد و اوضاع ان قدر قمر در عقرب است که زمام همه امور در رفته به نظر میرسد. خشک شدن تالابها به عنوان یکی از باارزشترین زیستبومهای ایران، مصیبت عظیمی است، دریاچهها و تالابها به دلیل اثرات تکنیکی بر تنوع زیستی، اهمیتشان از مرزهای جغرافیایی یک سرزمین فراتر میرود و به اندازهای جهانی میسد. اما زیستبومهای شکننده ایرانی این روزها به دلیل خلا در مدیریت منابع آبی با چالشهای مرگ زا مواجهاند. بختگان، پریشان، هامون، گاوخونی و گندمان، همه و همه تبدیل به تاولهایی بر پوست ایران شده اند. دریاچههایی که تنها به سبب مصرف بیرویه منابع آّبی یا جانمایی غلط یک سد و همینطور بیتوجهی سازمانهای فرادستی به اهمیت حق آبه تالابها، اکنون محیط طبیعی ایران را به کانونی از مرگ اکوسیستمی بدل کرده است. ۸۰ درصد از تالاب بختگان خشک شده است. آلودگی آب باعث مرگ و میر ماهیها میشود.بخش های بزرگی از تالاب گاوخونی، انزلی، ، میقان، طشک، کم جان، مهارلو، میانکاله، گندمان، ارژن، پریشان، آجیگل و تالاب سه گانه هامون نیز خشک شدند. وضعیت تالاب شادگان هویزه، هورالعظیم نیز نامناسب گزارش شد.
آلوده شدن منابع آبي با زباله ها و سموم صنعتي ،تخريب و فرسايس خاك،برداشت غيرقانوني و بيش از حد از منابع آب هاي سطحي و زير زميني ، حدود ۱۶۳ رودخانه آلوده در کشور شناسايی شده که درصد آلودگی بسیاری از آنها به بالاترین میزان آلودگی رسیده است “مثل سیاهرود در قائم شهر- زرجوب در رشت-هنده خاله در اطراف صومعه سرا گیلان و…، آتش سوزی جنگلها بیداد میکند، روزانه ۴۰ هکتار از جنگلهای ایران نابود میشود و روند تخریب جنگل و مراتع در ایران روند صعودی دارد. ایران از نظر میزان نابودی مناطق جنگلی در اثر آتش سوزی در رتبه چهارم جهان قرار دارد.
مردم چشمهایشان را می بندند تا مشکلات را نبینند،نادانی بهترین مسکن برای انهاست،چون وجدانشان ،غلغلکشان نمی دهد،دولت هر تلاشی رابه سمت اخلال علیه امنیت ملی می کشاند و با پاک کردن صورت مسئله سر مردم راشیره می مالد و مشتی آمار و ارقام غلط تحویلشان می دهد،کسی بخواهد برخلاف میلش سوال یاعمل کند سر سبز را به باد می دهد،حالا می خواهد فیزیکدانی باشد مثل امید کوکبی که تا اخرالزمان در حبس می ماند تا بهای عدم همکاری را بپردازد یا محقق سرطانی که بر سر بالین بیماربا چاقو خدمتش می رسند، مثل اصغر پیرزاده تا دیگر کسی جرات نکند در مورد سرطان در منطقه و عللش پژوهشی بکند و پا در کفش نابرادران سپاهی کند . با چند روز بارش متوالی هم همیشه منتظرسیل باید بود و عمله شیطان ان را به تقدیر و مشیت حواله می کنند،هرجا هم کم می اورند بلا را به گردن بی حجابی می اندازند،که اگر نبود هشتاد درصد معضلات بی علت می ماند ،مردم منگ ،گنگ هم به مشیتشان رضایت می دهند،مشیتی محصول نفرینی هزار و چارصد ساله ،ما به افیون جهل مبتلاییم،جهل در قالب دین.
ایران در سایه بی اعتنایی و بی تفاوتی مردم و حکومتش دارد می میرد.ایران سی و هفت سال است که در بستر احتضار جان می دهد.
کوروش بیدار شو ،انگار روی سرزمین مان خاک مرده پاشیده اند.
کوروش برخیز،ایرانیان همه،آسوده ،خود را به خواب زده اند.
کورش بیدار شو،ایران دارد می میرد
سهیلا زرندی