این تیتر نامه ای هست از سهیل عربی که بدست کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان رسیده است و در آن از خودش، غلامرضا خسروی، زندان و علیرضا گلی پور میگوید:
فرابشر(فراترازبشر) اصطلاحی است که از آن برای معرفی آنان که ازخود ومنافع فردی میگذرند تا جامعه وسرزمینشان رانجات دهند استفاده میکنند. درنگاه سطحی شاید شبیه امادرنگاه عمیقتر فرانظر من با (obenench) ابرانسان نیچه ،(superego)فراخود ،عاشقان فروتن احمدشاملو و نظیر اینها متفاوت است.فرابشرها نه ظالمند و نه مظلوم بلکه با ظلم وفساد می ستیزند حتی اگر بقیمت ازدست دادن دارائی ،آزادی وجانشان ، تمام شود. در عصر ما که بسیاری ازفعالان سیاسی دغدغه ای جز بازگشت بسفره انقلاب وحفظ شرایط موجود ندارند ، فرابشرها بشدت کمیاب شده اند و از دست دادن هرکدامشان به ویرانگران زادگاهمان قدرت بیشتری میدهند تا با خاطری آسوده خیانت و غارت کنند.
بهمن ۱۳۹۲ پس از تحمل دوماه انفرادی وبازجوئیهای تحت شکنجه درقرارگاه ثارالله (دو الف)به بند ۳۵۰ اوین اتاق ۱منتقل شدم زنده یاد غلامرضا خسروی نخستین فردی بود که به استقبالم آمد ، باآن لهجه شیرین آبادانی اش دلیل دستگیریم راپرسید گفتم که: گالیله رومیشناسی من سهیل شونم.
لبخندی زد و خواست بیشتر توضیح دهم ادامه دادم :جرم من روشنگری است ،ادمین کمپ ترک خرافات بودم مقالات انتقادی مینوشتم ،ترجمه میکردم وعلاوه برآن ازوقایع سال ۸۸ عکاسی کردم و در وبلاگم منتشر کردم…میخواهند اعدامم کنند .دستم راگرفت و گفت رفیق به همین زخمهای روی تنت قسم این حکمها حکم وحشت است میشکند منهم ۳۶ ماه را در انفرادی گذراندم واکنون ششمین سال است که تحت حکم اعدام، حبس راتحمل میکنم اما ناامید شدن ما آرزوی آنهاست باید به مبارزه ادامه دهیم .سختیها بپایان میرسد و اوین برایت چون دانشگاه خواهد بود درسهائی خواهی آموخت که درهیچ دانشگاه تدریس نمیشود.
غلامرضا برایم چون برادر بزرگتر و استاد شد، روزهافرانسوی آموختم، ظهرها سه تارمیزد و میخواندیم، عصرها آشپزی میکردیم وهمه اعضاسریک سفره غذا میخوردیم ومن آنارکوسندیکالیست و او هوادار سازمان مجاهدین خلق بود که از منتقدین سرسختش بودم اما علیرغم اختلاف عقاید ، هردوی ما بر سراین نکته توافق داشتیم که برای رسیدن به آزادی می بایست حکومت فاشیستی را براندازیم. هرچه میگذشت بیشتر شیفته صداقت واستقامتش میشدم .به اومیگفتم من از آنروز که دربند ۳۵۰ ودرکنار توام آزادم.
اتاق ۱با وجود زنده یاد خسروی وسایر دوستان برایم دلپذیرترین و دوست داشتنی ترین نقطه دنیا بود. روزها گذشت و پنجشنبه خونین (۲۸فروردین ۹۳) فرارسید . روزی که به اسم بازرسی توسط سربازان، پاسداران وحتی روسای زندان اوین مورد ضرب وشتم قرارگرفتیم .دستهایمان را به قصد تحقیر….، موهایمان را تراشیدند ولباسهایمان را کندند تنها سلاح ما در برابر وحشیگریشان خواندن ترانه مرغ سحر ناله سرکن و اقدام به اعتصاب غذا بود. پس از اعتصاب غذای ما وحمایتهای رسانه ها و فعالان حقوق بشر به بند خود بازگشتیم. اما دیری نپائید که غلامرضا را برای اجرای حکم اعدام به زندان گوهردشت انتقال دادند. شاید اگر آنروزها رسانه های ماقدرت امروز را داشتند ورسانه های جریان اصلی و بظاهر اصلاح طلبها از زنده یاد خسروی حمایت میکردند او را از دست نمیدادیم وجهان محروم ازیک فرابشر نمیشد.
غلامرضا رفت وحسرت ماند، تحمل حبس بدون او برایمان دشوارتر از پیش شد. دو سال پس از به شهادت رسیدنش افتخار هم بند شدن با علیرضاگلی پور را کسب کردم. صداقت،شجاعت و از خودگذشتگی های غلامرضا را در او میبینم. براستی که رفیق علیرضا نیز یک فرابشر است. دردا که اینروزها وضعیت جسمانی وخیمی دارد. شکنجه های درحین بازجوئی او را مبتلا به سرطان کرده است. مطابق قوانین موجود و با توجه به شرایط وخیم جسمانی اش باید مشمول تبصره عدم تحمل کیفر شده و آزاد شود تا بتواند تحت مراقبتهای پزشکی قرارگرفته و بهبود یابد.
او یک دانشمند و نخبه علمی سرزمینمان است جرمش بیان حقیقت وافشای فسادمالی مسئولان جمهوری اسلامی است . از تمام فعالان حقوق بشر و فعالان مدنی و مردم خوبمان تمنا دارم متحد شده وهر چه در توانشان است بکار گیرند تا مسئولان جمهوری اسلامی را ملزم به آزادی بی قید و شرط وی سازیم که امثال علیرضا در زمانه ما بسیار کمیابند و برای ساختن ایرانی آباد و آزاد به او نیاز داریم.
به امید پیروزی
سهیل عربی
آبان96