غلامحسین محسنی اژه ای را بیشتر بشناسید! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
357

اژه ای در سال ۱۳۳۵ در « اژیه » از توابع بخش « جلگه » در استان اصفهان به دنیا آمده، وی پس از پایان سطح عالی در مدرسه « حقانی » ، چند سال در حوزه علمیه قم، برای گذراندن « درس خارج ( مهم ترین بخش از دروس حوزوی، که طلبه ها با گذراندن آن نزد یکی از آیت الله های معتبر، موفق به دریافت مجوز استفاده از « عمامه = دستار » ، و احتمالا نگارش رساله ( توضیح المسائل ) خویش می گردند. ) شرکت نمود. وی علاوه بر تحصیلات حوزوی، دارای مدرک دکترای حقوق بین الملل خصوصی نیز هست!

اژه ای را به عنوان سیاستمدار – روحانی و قاضی معرفی می کنند. در واقع او هم، یکی از آخوندهای دجال رژیم خودکامه اسلامی است؛ که با روی کار آمدن حکومت ملاهای اشغالگر در ایران، و به مدد بها دادن مردم ساده انگار کشور در ابتدای شکل گیری حاکمیت جنایت پیشه اسلامی به ایشان، توانسته در پست ها و مشاغل مهمی در سیستم اداری این حکومت دست یابد؛ و خودش را تا به اینجا برساند!

بعضی از مشاغلی که اژه ای بر عهده داشته و دارد، مانند دادستان ویژه روحانیت، وزیر اطلاعات در دولت نهم، و دادستانی کل رژیم را هم در اختیار داشته، و اکنون که با انتصاب آخوند ابراهیم رئیسی، توسط سید علی خامنه ای در روز دهم تیرماه ۱۴۰۰ خورشیدی به ریاست قوه مجریه، او هم ارتقاء مقام یافته، و از معاونت اول این قوه، به ریاست قوه قضائیه در این حکومت ننگین منصوب شده است!

سید مهدی هاشمی برادر داماد حسینعلی منتظری بود. در تخلف مهمی که این فرد مرتکب شد؛ بازجوئی از وی به غلامحسین محسنی اژه ای واگذار گشت. کار به جائی رسید که حاکمیت، سید مهدی هاشمی را، در یک مصاحبه تلویزیونی مجبور به اعترافاتی نمود؛ که همین قضیه، اسباب برکناری حسینعلی منتظری از جانشینی رهبری رژیم را فراهم آورد. اما در عوض، قاضی سی ساله غلامحسین محسنی اژه ای را، به موفقیتی نائل نمود؛ که نتیجه آن، حذف منتظری از سمت رهبری آینده حکومت آخوندها گردید!

محسنی اژه ای در سال ۱۳۷۷، قاضی دادگاهی بود؛ که محاکمه غلامحسین کرباسچی در آن انجام می گردید. مباحثات میان او و کرباسچی در جلسات علنی دادگاه، که از صدا و سیمای دولتی پخش می شد. به دلیل رفتارهای دور از نزاکت قاضی دادگاه( پرتاب نمودن قندان به طرف متهم، گاز گرفتن گوش متهم، و چند عمل دور از منطق وی) ، که با شرایط دادگاه منافات زیادی داشت. در همه جا بازخورد فراوانی یافت؛ و بدبینی شدیدی نسبت به این قاضی حکومت اسلامی را پدید آورد!

وی در سال ۱۳۸۴ که محمود احمدی نژاد ریاست قوه مجریه حکومت اسلامی را بر عهده داشت. برای تصدی وزارت اطلاعات دولت، از مجلس شورای آخوندی رای اعتماد گرفت!

احمد زیدآبادی، که در جریان وقایع سال ۱۳۸۸ در بند الف زندان اوین محبوس بود؛ به بند ۲۴۰ که متعلق به وزارت اطلاعات بود منتقل گردید؛ که به گفته خودش در آن بند، با جهنم واقعی مواجه شده بوده است!

در سوم مرداد سال ۱۳۸۸، چند روز پس از درگیری لفظی اژه ای و چند وزیر دیگر با محمود احمدی نژاد در جلسه هیئت دولت، و خروج اعتراضی آنها از جلسه دولت، بر سر تعلل احمدی نژاد از پذیرش برکناری اسفندیار رحیم مشائی، و همچنین مخالفت وزیر اطلاات با پخش اعترافات بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات در تلویزیون حکومتی، احمدی نژاد اژه ای را از کار برکنار کرد. بعد سی و یک نماینده مجلس، در نامه ای که در صحن علنی مجلس هشتم حکومت اسلامی قرائت شد. از او تقدیر کردند؛ و مجید علوی معاون وزیر اطلاعات، حکم سرپرستی وزارتخانه را قبول نکرد؛ و احمدی نژاد خود سرپرستی این وزارتخانه را بر عهده گرفت. ولی بعضی از نمایندگان مجلس، این اقدام احمدی نژاد را عجولانه، نسنجیده و بدون برنامه معرفی کردند!

محسنی  اژه ای پس از اختلاف با محمود احمدی نژاد، و برکناری از وزارت اطلاعات رژیم، در شهریور ۱۳۸۸ با حکم صادق لاریجانی به عنوان معاون اول قوه قضائیه منصوب شد. وی ضمن عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، در تاریخ دهم تیر سال جاری خورشیدی( ۱۴۰۰) با حکم سید علی خامنه ای به عنوان رئیس قوه قضائیه جکومت اسلامی هم منصوب شده است!

محسنی اژه ای در موقعی که معاون اول قوه قضائیه در دوران ریاست صادق لاریجانی بود. در باره پرونده اکبر طبری و غلامرضا منصوری، که در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ برگزار گردید. در سخنانی بیان کرد: با وجود ارتباط زیاد ایشان با قوه قضائیه کشور، و فسادهای گسترده ، همچنان برای من و صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه ، فسادهای مالی وسیع ایشان مشخص نبود. وی در ادامه بیان کرده است: با وجود فسادهای اکبر طبری، اگر کسی فرصت توبه بخواهد؟ باید به او فرصت دهیم. اگر جلسات دادگاه مفسدان اقتصادی را غیر علنی برگزار می کنیم؛ برای این است؛ که اطلاعات محرمانه به دست دشمنان کشور نرسد!

اژه ای در شهریور ماه سال ۱۳۹۲ در نامه ای به محمود واعظی، وزیر ارتباطات و فن آوری اطلاعات، خواستار اعمال محدودیت های بیشتر روی اینترنت، نظیر وایبر، واتس آپ، تانگو و سایر شبکه های اجتماعی شد. این اقدام واکنش های زیادی در میان آحاد جامعه ایران به وجود آورد!

غلامحسین محسنی اژه ای، در سی ام آذر ۱۳۹۶، در دیداری که با دانشجویان دانشگاه شریف داشت. در واکنش به اعتراضات دانشجویان آنجا، با صدای بلند« سوت بلبلی » زد؛ که بازتاب گسترده ای در شبکه های اجتماعی و رسانه های مجازی داشت!

وی در ۲۵ آذر ۱۳۷۷ با حکم سید علی خامنه ای، جانشین محمدی ریشهری که دارای مقام دادستان کل دادگاه ویژه روحانیت بود شد!

رفتار نسنجیده وی با نزدیکان آیت الله منتظری نیز، از شاخص های بی خردانه این آخوند حکومتی، در برخورد با خودی های رژیم محسوب می شود. در این باره سعید منتظری فرزند حسینعلی منتظری، در نامه ای که برای خامنه ای نوشته بود می گوید: در دوران محسنی اژه ای، حدود یک سال در سلول انفرادی زندان، محبوس بوده است. او همچنین نوشته، که منزل مسکونی و کتابخانه شخصی و دفتر پدرش، در ده سال گذشته، و حسینیه شهدا محل تدریس او( حسینعلی منتظری ) حدود ۲۲ سال است که پلمپ شده اند. احمد منتظری فرزند دیگر آیت الله منتظری هم می گوید: بسیاری از شخصیت های جمهوری اسلامی شاگرد پدر من بودند. محسنی اژه ای، از سال ۱۳۶۵ در پرونده هائی که علیه حسینعلی منتظری و نزدیکان او تشکیل می شد حضور داشته، و در پرونده مهدی هاشمی برادر داماد منتظری، در بخشی از اتفاقات این پرونده، باعث حذف منتظری از سمت قائم مقامی رهبری رژیم شده است!

وی در کسوت رئیس دادگاه ویژه روحانیت، در جلسه هفتگی هیئت نظارت بر مطبوعات، با عیسی سحرخیز نماینده مدیران مطبوعات در این هیئت گلاویز شده، و باز هم اقدام به پرتاب قندان به سوی او، و سپس گاز گرفتن شانه راست وی نموده است. تا کنون به شکایت سحرخیز از او رسیدگی نشده است!

اکبر گنجی هم پس از نوشتن کتاب های « تاریکخانه اشباح » و « عالی جناب سرخ پوش » و «  عالی جنابان خاکستری »، از وی به عنوان یکی از افراد دخیل در قتل پیروز دوانی و قتل های زنجیره ای یاد کرده است!

کم ترین واکنش ها به موارد یاد شده در بالا، یک برداشت منطقی روانشناسانه در این باره است: که منصوب شدن چنین فرد روانی و بیمار ردحی به ریاست قوه قضائیه توسط خامنه ای، اقدام بسیار ناشایستی از طرف رهبری حاکمیت این رژیم اهریمنی است؛ که مردم بی گناه ایران را، درون دادگاه های غیر انسانی شان، به دام قاضیانی می اندازند؛ که رئیس شان فرد تبهکاری مانند غلامحسین محسنی اژه ای است؛ و این قاضی ها نیز خواهند توانست، همچون ریاست وحشی پیشین این مجموعه، افراد زندانی با جرم های فابل بخشش را، به دام دژخیمان حاکمیتی بی اندازند؛ که از پیشکسوتان خودشان، رساندن آزارهای بی حد و وحشیانه علیه مردم بی دفاع کشورمان را به انجام برسانند!

« یا رب روا مدار، که گدا معتبر شود*** گر معتبر شود، ز خدا بی خبر شود »!

مقاله قبلیکوسه‌ها و عملکرد جالب آنها در هنگام شکار
مقاله بعدیپیامد خشم تلنبار شده ملت ایران، سقوط رژیم آخوندی است! بقلم بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.