هیچ غافلگیری در کار نبود، برای کسی که شطرنج جنگ کریدورها را پیش روی خود داشته باشد. تغییر بزرگ دیگری به خاطر جنگ کریدورها در جهان برای شکل دهی دنیای جدید که حاصل حاکمیت ها، نظام های سیاسی-اجتماعی و اتحادیه های منطقه ای و جهان است. ساقط کردن حکومت های وحشی و استبدادی سهم مطلوب ملت ها در جنگ کریدورهاست. بخش مطلوب آن کنار رفتن حاکمیت های واپسگرا و شکست خورده و “جایگزینی آن با حاکمیت های جدید پیشرو و متمدن” است. مورد اخیر البته بسی مشکل تر است، و ما در بهار عربی شاهد سقوط حاکمیت هایی بودیم که داشت توسط جریان های واپس گرا و مزدور به نام اسلام و به کام استبداد دینی تمام می شد. اما با دخالت به موقع و آگاهی رسانی و اقدامات به موقع حاکمان پیشرو و خوش فکر عرب منطقه مانع این فتنه بزرگ شدیم و ورق را در همه جا برگرداندیم. آن هم زمانی که حتی مقامات ایالات متحده دست ها را به نشانه تسلیم در برابر اسلام گرایان متحجر و مستبد و حتی دیوانه بالا برده بودند، ایستادیم و ورق را یک به یک در همه کشورها برگرداندیم. در ابتدای آن هم حاکمان مزوری بودند که داعشی ها و واپسگراها را مدیریت کرده و با افسرانی که لباس عوض کرده و پرچم تغییر دادند، ذوق زده شدند و کمال سواستفاده را از آنان برای حمله به کردها و ایزدی ها بردند. غافل از این که بازی هنوز تمام نشده بود. درخواست من از رییس جمهور وقت و ارتش مسئول آمریکا موجب شد تا در آخرین دقایق با دخالت نیروهای هوایی آمریکا و در حالی که نیمی از کوبانی به اشغال داعشی ها در آمده بود، با همت کردها و بمباران نیروهای هوایی آمریکا ورق برگردد و آغازی شد بر پایان داعش در همه جا تا سقوط نهایی خلافت جهل و جنون و جنایت شان. ریاست جمهوری آمریکا که عوض شد، گویا دو برجی که در استانبول داشت مهمتر از خون رزمندگان کُرد و آمریکاهایی بود که در راه شکست داعش تلاش کرده و شهید شده بودند و تصمیم به عقب نشینی از کوبانی گرفتند، ولی مسئولیت پذیری و انسانیت جناب پوتین بیش از این بود که بگذارد کوبانی به عنوان نماد مقاومت ملت در مقابل داعشی های صادراتی سقوط کند و جلوی شان را گرفت. هم اینک نیز مقامات روسیه با برداشتن پشتیبانی از رژیم سوریه و اصرار به مقامات سوریه که باید سوریه را ترک کنند، منجر به آزادی سوریه امروز گشتند. (رسانه های غربی عمدتاً با امواجی از اطلاعات متناقض به بمباران گزینشی اذهان می پردازند و کلیشه های ذهنی مکرر رسانه ها، چه بسا واقعیات را در اذهان قلب می کنند و چه بسا رفیق دزدان، صلح طلب معرفی می شود، و آدم فروش منجی می گردد و فاسدترین اشخاص و نهادها با شعار مبارزه با فساد به قدرت می رسند و کسانی با نام های مقدس ادیان، کثیف ترین جنایت ها را مرتکب می شوند و گویی حاکمان دینی که روی صحنه تبلیغ و برجسته می شوند، تنها قرار است توجیه گر جنایت های گروه، نهاد یا دولتی باشند که از آنان حمایت می کنند.)
در جنگ کریدورها اینک شاهد سقوط امنیتی سوریه بودیم. به جز حلب و ادلب که بدون مقاومت و با عقب نشینی مداوم مدافعان حکومت سوریه و تصاحب شان توسط شورشیان سوری همراه شد، در حما و حمص ارتش اسد مقاومت جدی در مقابل شورشیان کرد، اما شهرها بدون هر جنگی با ترک مراکز امنیتی سقوط می کرد و ارتش سوریه متوجه شد که چتری که اطراف شهرها می کشد، کمکی به حفظ شان نمی کند، چون شهرها از درون با ترک مقامات و نیروهای استخبارات سوریه فروپاشیده می شوند (مشابه افغانستان)؛ حتی زندان ها تخلیه و زندانیان جابجا نمی شدند و بدون نگهبان رها می شوند و خوشبختانه زندانیان توسط مردم آزاد می شوند و این در حالی است که در شهرهای جنوبی فرصت کافی برای تخلیه زندان ها توسط حکومت سوریه بود، اما آن کاری هماهنگ شده بود. خوشبختانه اسد اینبار برخلاف گذشته، حاضر به بمباران شهرها، کشیدن کشور به جنگ داخلی بی پایان و مقاومت صرفاً جهت حفظ قدرت نشد و با اصرار مقامات روسیه، طی گفتگوهای پشت صحنه متقاعد شد که پایتخت را در هماهنگی با شورشیان سوری تحویل داده و حکومت و کشور را ترک کند. این درست ترین، تصمیم زندگی اسد و خانواده اش و مقامات رده بالای حکومت سوریه بود. برخلاف تصور رایج همیشه مقاومت به هر قیمتی درست و انسانی نیست و شما جاهایی است که باید واگذار کنید. بگذاری و بگذری. اگر اسد در همان بهار عربی همچون مبارک و بن علی کنار می رفت اینک هم سوریه آبادتر بود و هم او وجدانی آسوده تر داشت. انسان ها وقتی از مسیر درست زندگی شان دور می شوند، دچار سرگشتگی می گردند و زمان می برند تا مسیر درست شان را دوباره بازیابی کنند و بازگشت اسد و خانواده اش به طبابت و ساخت بیمارستان و کارهای خیریه، این بازگشت درست را نشان می دهد.
اما غافلگیری برای من، توسط شورشیان سوری که قبلاً جزو القاعده بودند، روی داد. زمانی که مهمتر از شعار معروف رسول الله در فتح مکه، آن را در عمل نیز پیاده کردند: اینک روز بخشایش است. تنها کسانی که یوغ بزرگترین جورها را بر خود و خانواده شان سال ها تحمل کردند می دانند که در زمانی که قدرت در دست است تا طرف مقابل را بابت بخشی از ظلم هایش مجازات کنی، بخواهی ببخشی و بگذری، چقدر دشوار است. ناخودآگاه بغضم گرفت و باری دیگر ایمانم را قوت بخشید که مقدورست، اسلامگرا در دوران پر از تزویر کنونی باشی، اما انسان باشی، حتی وقتی قدرت در دستان شماست به عهد خود وفادار باشید. این است معنای “عهد من به ستمکاران نمی رسد”. که وقتی با هر کسی حتی دشمنت پیمان می بندی بنا به توصیه قرآن، بدان پایبند بمانی. اگر دین برای فرصت طلبی بود، پیامبر پس از به قدرت رسیدن در مدینه، همه ادیان را در کارها و عقاید و شریعت اش آزاد نمی گذاشت. نمی گذاشت که کنیزکان در بیت خودش بدون حجاب بگردند و رقیه به عنوان کنیزش تا آخر عمر یهودی بماند و تغییر دین ندهد و دخترش را به عقد مسیحیان در نمی آورد. آن شمشیر پیامبر برای وقتی بود که چون داعشی های امروز کسی به زور سلاح، کسانی را بکشد و بخواهد شما و دیگران را نیز بکشد و آنگاه ست که شما آزادید تا از خود و دیگران دفاع کنید و برای دفاع از دیگران این مسئولیت اخلاقی و انسانی شماست و بسیاری در اروپای دوران نازی ها دچار این عذاب وجدان شدند که چرا مقابل قربانی کردن یهودیان بی حمایت، مقابل نازی ها نایستادند و سکوت پیشه کرده و تماشاچی ماندند.
باری، جنگ کریدورها ادامه خواهد داشت. در این میان جریان های فرصت طلب سعی خواهند کرد، آن را به مسیرهای غلط بکشانند و مصالح جاه طلبانه شان را در لباس منافع ملت تحمیل کنند و با فروپاشی همه چیز، چنان ناامنی حاکم سازند که ملت ها را نسبت به تغییر پشیمان سازند و به کشورگشایی شان در لفافه جامه عمل بپوشانند. “غافل از این که آن تله ای است برای تجزیه کشورشان”. زمانی به پاکستان گفتم که کشورتان در خطر تجزیه قرار دارد که آنان خود را در اوج موفقیت می دیدند. امواج ترورهای بی پایان با خون جوانان شستشوی دینی شده داشت رویای تصرف افغانستان و گسترش کشورشان را پس از سال ها جنگ عملی می ساخت و پشت صحنه سرویس های امنیتی آمریکایی داشتند جابجایی قدرت در افغانستان را تئوریزه و عملی می ساختند. چیزی نگذشت که حکومت جمهوری در افغانستان ساقط شد و طالبان به قدرت رسیدند. اما درست در نقطه اوج ورق برگشت، گروه تحریک طالبان در افغانستان شروع به سازماندهی و عملیات با ادعای مناطق مرزی مورد اختلاف با پاکستان و عدم به رسمیت شناختن مرز دیورند کرد و همان ها که طالبان را بر علیه افغانستان تهییج و سازماندهی و عملیاتی کردند، اینبار تحریک طالبان را بر علیه پاکستان تهییج و سازماندهی و عملیاتی کردند و از رقبای حکومت پاکستان برای حمایت از تحریک طالبان جهت تجزیه پاکستان کمک گرفتند. “چون سازمان های امنیتی که در منطقه اسلام گرایان متوحش و متحجر را شکل داده، هدایت و رهبری می کنند، ورای کشورها و دولت ها عمل می کنند” و از هر دولتی برای تقویت اسلام گرایان جهت سرنگونی یک حاکمیت بهره می برند و سپس از دولتی دیگر جهت ساقط کردن حاکمیتی طرف مقابل و کاملاً حساب شده مهندسی اسلامگرایان و تروریست ها را با چنین تهییج و تقویت متقابل گسترش می دهند. هر کسی که به طمع ضربه زدن به دشمنانش وارد این بازی تقویت اسلام گرایان و تروریست ها شود، “بازنده” است.
مقاماتی که در چند مقاله قبلی ام برایشان از نقشه ای خبر دادم که جهت فروپاشی حاکمیت های مدرن شان با حاکمیت های متحجر طالبانی به اسم تجارت و ترانزیت با افغانستان و پاکستان و ترکیه و با نقاب ادغام سازی و نهادسازی خارجی و با شعار برادری ابدی منطقه ای (از نوع همان برادری که پس از اشغال افغانستان توسط طالبان پیام فرستاد و کاری که اخیراً در سوریه کرد؛ منظور از این دست برادری با آنان است و برایتان سوتفاهم نشود) طرح ریزی و برنامه ریزی شده “اینک نمونه عینی آن را در سوریه دیدید”. “فروپاشی امنیتی” از طریق نفوذ با ادغام سازی جمعیتی و نهادسازی خارجی و خرید مقامات و مسئولان امنیتی کلیدی و سپس آغاز عملیات نظامی طالبان از افغانستان دقیقاً قرار است، برای کشورهای آسیای میانه عیناٌ اجرا شود. نسخه زودهنگام اش را چندی پیش در قزاقستان دیدید که به شکست انجامید و برخی نهادهای امنیتی سقوط کرد و رئیس وقت سازمان امنیت قزاقستان به عنوان عامل نفوذی در این جابجایی قدرت شناخته شد که تصور می کنم هنوز کسان دیگری نیز در ساختار امنیتی قزاقستان هستند که شناسایی نشدند، چون طرح را جوری برای مقامات دولتی قزاقستان تعریف و مسخ کردند که از عامل اصلی خارجی یعنی ترکیه رفع اتهام کرد و گروهی کوچک از جماعت گولن را که با میت همکاری دارد و هر کجا که طرح هایشان شکست خورد، آنان را به عنوان عامل جلو می کشند، مسئول معرفی کردند و از ترکیه رفع اتهام نمودند و مقامات قزاقستان و سایر کشورهای آسیای میانه، روابط شان را با ترکیه و حتی افغانستان و پاکستان تقویت کردند. خوشبختانه قزاقستان عضو سازمان پیمان امنیت جمعی بود و نیروهای واکنش سریع آن وارد معرکه شدند و تروریست های اسلام گرا را سرنگون و نهادهای اشغال شده را آزاد کردند. اما دو کشور ازبکستان و ترکمنستان هنوز عضو این پیمان نیستند و این آنان را بسیار آسیب پذیر می سازد. حتی اگر این کشورها توسط شورشیان تندرو و اسلام گرایان یا هر گروه غاصبی، حاکمیت مدرن کنونی شان ساقط گردد، برحسب پیمان امنیت جمعی کشورهای عضو به سرعت می توانند وارد عمل شوند و غاصبان را ساقط و حاکمیت دولت مدرن را باز گردانند. این پیمان پوششی قوی و بیمه ای مطمئن برای کشورتان هم مقابل تندروهای اسلام گرا و هم فتنه های پنهان پشت جنگ کریدورها و هم چتر امنیتی و نظامی قوی و مستحکم و مطمئن “اگر جنگ جهانی سوم آغاز شود”.
مقامات ارمنستان و به خصوص نخست وزیر خوش بین ارمنستان توجه کند، “قربانی بعدی قرار است او و کشورش باشد”. اگر تاکنون ترکیه و آذرباییجان به خاک کشورتان حمله نکرده و بخش هایی از آن را برای تشکیل کریدور زنگزور جدا ننموده اند، “بدنبال آن اشتباه استراتژیک شما هستند” که در یک قدمی آن قرار دارید: خروج از سازمان پیمان امنیت جمعی که دیگر چتر بازدارندگی روسیه و سایر کشورهای عضو را از روی شما برمی دارد. آن گاه تردید نکنید، حمله را آغاز می کنند. “کارتان تمام است”. ایران مخالفت می کند و حتی دخالت نظامی می کند، ولی در مقابل قدرت نظامی ارتش ترکیه به نمایندگی از ناتو کاری از پیش نخواهد برد. تنها روسیه و آن پیمان است که قدرت بازدارندگی در مقابل این نقشه شوم دارد. درست است که در درگیری پیشین شما، روسیه و پیمان امنیت جمعی دخالت نکرد، اما برداشت این بود که پیمان جنبه دفاعی دارد و به خاک تان تجاوز نشده و آذرباییجان تنها سرزمین های اشغال شده خودش را آزاد کرده است، اما اینک وضع کاملاً متفاوت است و دفاع از هر عضوی که خاکش مورد تجاوز واقع شود، توسط پیمان مذکور ضروری است. ماندن در این پیمان و ایجاد تناسب بین شرکای متعدد و نامتجانس به کشورتان امنیت پایدارتری می دهد. در غیر این صورت منتظر وقوع ناگوارترین واقعه پس از هولوکاست ارامنه تاکنون باشید. حمایت کنونی غرب ایجاد بازدارندگی برای کشورتان در مقابل آذرباییجان و جاه طلبی های ترکیه نمی کند و پس از اشغال خاک کشورتان توسط آذرباییجان و ترکیه، آمریکا و مقامات اروپایی یک اعلامیه و هشدار می دهند و مقداری تحریم برای آذرباییجان می گذارند، ولی خاک کشورتان دیگر برنمی گردد.
مطلع شدم که جناب پوتین با کریدور زنگزور موافق است و خواهان راه اندازی اش است. اگر حقیقتاً آذرباییجان و ترکیه صرفاً خواهان کریدور تجاری و ترانزیتی هستند، “کریدور ارس” که ایران در توافق با آذرباییجان راه اندازی کرده و پلی ساخته اند و مشغول تعریض جاده ها هستند، بخشی از آن از خاک ایران می گذرد، نه تنها هدف ترانزیت و ترابری و تبادل تجاری را مقدور می سازد، پازلی است که در کنترل شما و متحدان تان است، که هر کجا ترکیه یا هر کشور دیگری دبه کرد و زیاده خواهی نمود یا تحریم ها یا هر چیز دیگر را بهانه نمود و روسیه و متحدانش را از این کریدور حذف نمود، “شما پازل کریدور ارس را که در دست ایران است، مسدود می کنید”. این گونه نیاز متقابل دو طرف، تضمین کننده تداوم کارایی این کریدور خواهد بود. وگرنه همین کریدور شرق به غرب با کنار گذاشتن تان، بزرگترین تهدید برایتان خواهد شد.