به ظاهر افراد ( هر که باشند ) توجه نداشته باشید. آنچه که تقریبا شخصیت و کاراکتر یک فرد را مشخص می کند؛ بخش ظاهری و جسم مردم نیست. بلکه روح آنهاست، که بازتاب کنش های آن را « روان » می نامند!
از طریق واکنش های « روان » هر کسی می توان پی برد؛ که به لحاظ شخصیتی چگونه فردی هست، و با چه اموری سر و کار دارد؟!
در میان علوم مختلف، دانش « روانشناسی » یکی از مهم ترین آنهاست؛ که دارای بخش های متفاوتی می باشد. مبحث پرداختن به روح و روان آدم ها چندین عنوان دارد. که یکی از همه بخش های آن « روانشناسی بالینی » است؛ که به روانشناس متخصص در این رشته یاری می رساند. تا با استفاده کردن از طریق روش « مشاهده » ، به نوع مشکل فرد مراجعه کننده نزد خودش پی ببرد؛ و با این تحقیق و کاوش بالینی به معالجه بیمارش بپردازد!
هنگامی که یک فرد دچار مشکلات روانی می گردد؛ خودش نمی پذیرد که نیاز به درمان دارد. اما اطرافیان او، با ملاحظه رفتارهای چندگانه وی به این نتیجه می رسند؛ که حتما باید وی را نزد یک روانشناس ببرند. تا با کمک او مشکل فرد بیمار حل بشود و معالجه گردد!
واژه « روانی » که در فرهنگ عامه به این بیماران اطلاق می شود؛ موجب می گردد، بعضی از کسانی که دارای چنین موردی می باشند. هرگز از مشکلی که دارند به دیگران چیزی نگویند؛ و همین نکته خودش بیانگر این حقیقت است؛ که برخورد جامعه با اینگونه اشخاص، نادرست و آزار دهنده باشد. زیرا متاسفانه بعضی از افراد نادان جامعه، آنها را « روانی » می نامند؛ و برایش احساس حقارتی مضاعف را پدید می آورند!
دو مورد از انواع مختلف بیماری های روانی، که درون اجتماعات بشری بسیار شایع هستند عبارت می باشند از: بیماری « خود بزرگ بینی » و عکس آن یعنی « بیماری خود کوچک بینی » ، که مبتلایان به این موارد، معمولا خودشان به آن آگاهی ندارند؛ و این وظیفه روانشناس متخصص است؛ که پس از تشخیص دادن نوع بیماری فرد، با روش هائی که آموخته، به درمان او بپردازد!
این بیماری فقط متعلق به افراد عادی جامعه نیست. بلکه در موارد خاصی، شخصیت های مهم و معروف نیز دچار آن می شوند؛ و در رابطه با خصلتی که این بیماری درون موجودیت ایشان ایجاد نموده، یا دچار بخش « خود بزرگ بینی » و یا مبتلا به « خود کوچک بینی » می گردند. در همین راستا هست، که چنین بیمارانی در هر دو حالت آن، دست به کارهای خطرناکی بزنند؛ و جامعه را دچار دگرگونی های منفی و مشکل آفرین نمایند!
در ایران کنونی ما هر دو مورد این بازتاب های روانی، نزد برخی از شخصیت های اجتماعی، از جمله افراد مشخصی همچون اشغالگران میهن مان، و نیز مزدوران همدست با ایشان نیز وجود دارد. که در نهایت تاسف، تاوان « روانی » بودن آنها را مردم کشورمان پس می دهند!
به عنوان فردی که رشته تحصیلی دانشگاهی ام « روانشناس بالینی » بوده، و حدود بیست سال به عنوان « کارشناس مسائل خانواده » در انجمنی از زیر مجموعه های وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار بوده ام؛ و همچنین در خلال آن کار به عنوان مشاور دانشجویان در دانشگاه نیز خدمت نموده ام. از نوع کنش ها و واکنش ها و سخنان دیگران نسبت به هر امری، به حضور دو بخش نامبرده در سیستم حیاتی و موجودیت روانی آنها پی می بردم. و در حد بضاعت علمی خودم به آنها کمک می کردم؛ تا از شر نارسائی تعادل روانی شان خلاص بشوند!
آنچه که بیش از هر مورد دیگری، دلائل مواجه شدن ساکنان یک سرزمین با چنین مشکلات روحی را مشخص می کند؛ مسائلی هستند که به سبب عدم مدیریت صحیح مسؤلان و دست اندر کاران اداره کردن کشور به وجود آورده می شوند!
آنچه که نزدیک به نیم قرن پیش، با شکل گرفتن انقلاب و فتنه پنجاه و هفت، عنان اختیار و مدیریت سامانه بسیار مهم میهن ما را، در اختیار دشمنان مردم ایران و کشورشان گذاشت؛ و عده ای بری از هرگونه تشخص اجتماعی را، در سرزمین ما بر کرسی مدیریت سیاسی آن نشاند. در نگرش نخست حیله های دشمنان خارجی حکومت ایرانساز پهلوی بود؛ و در گام بعدی، سیاست های قدرت های بزرگ جهان، که پیشرفت های ایران و ملت آن را به صلاح خود و آرمان های سودجویانه خویش، جهت دسترسی به منابع غنی طبیعی در ایران نمی دانستند. همچنین « چپ گراهای ابلهی، که در ممالک کمونیستی، مبارزات ضد حکومت پهلوی را آموخته بودند؛ و صد البته ناسپاسی های بعضی از مردم کشورمان بود؛ که گروهی از افراد همسو را، در تباه ساختن ارزش های ملی – میهنی ما در کنار همدیگر قرار دادند؛ و چنین مصیبت بزرگی را برای ما و میهن مان پدید آوردند!
تعدادی از اعضای گروه های مورد نظر مبتلا به بیماری « خود بزرگ بینی » بودند؛ و بقیه شان از عقده « خود کوچک بینی » در رنج و عذاب به سر برده و می برند!
سر دسته یکی از آن دو گروه و هم پالکی هایش، از داشتن بیماری « خود بزرگ بینی » رنج می برد؛ ولی اعضای پائین تر و کم اهمیت تر گروه مورد نظر، همگی شان مبتلا به نوع دوم این بیماری روانی یعنی « خود کوچک بینی » هستند. که مضرات نگرش این دو گروه نسبت به قضیه اداره نمودن کشوری به عظمت « ایران اهورائی و باستانی » ما، کار تخریب نمودن ویژگی های برجسته و بی شمار کهندیار ما را رقم می زنند؛ و جز به منافع خود و همدستان شان نمی اندیشند!
نکاتی که این حقیقت آشکار برای مردم ایران، و نیز واقعیت تلخ برای دست اندرکاران رژیم منحط ملاها در میهن ما را، بیشتر عریان می سازد؛ و دلائلی که عمق فاجعه ی سرنگونی قریب الوقوع حاکمیت منفور اسلامی برای این مبتلایان به بیماری های « خود بزرگ بینی » و « خود کوچک بینی » سران رژیم جانی پرور آخوندی و همدستان جنایت پیشه ایشان رقم می زنند عبارتند از: فساد ، سرکوب ، غارت اموال عمومی ، بیکاری هزاران ایرانی ، گسترش تورم ، فقر و فلاکت میلیون ها ایرانی آبرومند ، گرانی افسار گسیخته ، رکود اقتصادی ، و فاجعه بار تر از همه اینها: « خود بزرگ بینی » های رهبری، که از همه عالم کوچک تر و حقیر تر می باشد؛ و « خود گوچک بینی » مزدورانش، که جهت دستیابی به پست و مقام و ثروت، چنان حقیر و مفلوک گشته اند؛ که نه راهی به پس دارند و نه راهی به پیش!
این پاداش سران خودکامه حاکمیت ننگین آخوندی در ایران است. رهبرشان خود را عددی می پندارد، و مزدورانش برای رساندن خودشان به جایگاهی بالاتر، چنان حقیر و بی مقدار گشته اند؛ که برای ستمگران حاکم در میهن شان اعتبار و ارزش قائل می شوند!
زودا که همت میهن پرستانه معترضان ایرانی علیه حاکمیت رسوای آخوند سید علی خامنه ای( خود بزرگ بین) ، و یاران جیره خوارش( ایرانی های نا اصل و خود کوچک بین) ، که به حقارت مزدوری برای آخوند و شیخ و ملا تن داده اند. از اوج قدرت اهریمنی شان، به حضیض ذلت و حقارت سقوط بکنند؛ و سرانجام ایرانیان آزادیخواه، پس از بیش از چهار دهه رنج و سختی، از شر اشغالگران میهن شان رهائی یابند!