در بررسی واکنش های سران بی خرد جمهوری اشغالگر اسلامی، نسبت به سخنان و اولتیماتوم دادن های اخیر دولتمردان آمریکائی، به کنش های سردمداران رژیم آخوندی در ایران کنونی، حضرات به جای تبادل نظر نمودن با همدیگر، جهت از میان برداشتن مشکلات فراوان حاکمیت منفورشان در امور داخلی و خارجی این حکومت ننگین، خوشبختانه از شدت نادانی و بری بودن از اصول و منطق مدیریت در یک سرزمین، در پی خدشه دار نمودن شخصیت نداشته همدیگر می باشند. تا در این رابطه بتوانند، برتری خویش بر آن دیگری را مسجل و مطرح سازند!
اختلافات میان مقام عظما و دومین شخصیت سیاسی حاکمیت جمهوری پلید آخوندی در ایران(حسن روحانی رئیس جمهوری رژیم)، در دور نخست ریاست جمهوری حسن روحانی(دوره یازدهم ریاست جمهوری رژیم ملاها) به این آشکاری که اکنون قابل مشاهده است نبود. تا اواسط دوره کنونی(دوره دوازدهم به ریاست شیخ حسن روحانی )، یعنی تا پس از برگزاری مراسم انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال جاری خورشیدی، اختلافات حکومتی و دولتی ایشان، هنوز به این صورت حاد و همه فهم مطرح نمی شد؛ و کنایه های زیادی از سوی این دو طرف نسبت به همدیگر، تا این حد و اندازه اعمال نمی گشت و آشکار نبود!
اما پس از رسیدن محمدباقر قالیباف به ریاست مجلس شورای اسلامی در دوره کنونی آن، آرام – آرام، یا رهبر به تخطئه شخصیت رئیس جمهور می پردازد؛ و یا وی سخنان رهبر را به گونه « دولا پهنا» و در قالب دفاع از مدیریت خویش مورد پاسخگوئی های غیر مستقیم خویش قرار می دهد!
این دو، به جای پرداختن به بازسازی خرابی های موجود در کشور، و رفع کاستی های درون جامعه، آنقدر در خدمت مسائل شخصی و منافع خودشان می باشند؛ که برای بازبینی مشکلات موجود، و مشاوره با یکدیگر در جهت حل نمودن آنها، تا به حال به هیچ مسؤلیتی تن نداده اند؛ و برعکس، اقدام به انجام دادن کارهائی می کنند؛ که بار رسوائی شان را سنگین تر از آنچه که بود و هست می نمایند!
سناریوی باطل و محکوم « سرکوب داخلی » و « تهدید خارجی » در مورد مخالفان رژیم سرکوبگر و شقاوت پیشه شان، آنقدر شرورانه و غیر منطقی طراحی شده و به اجرا گذارده می شود؛ که جز راهی نمودن شان به صحرای سقوط و سرنگونی رژیم فاسد آخوندی شان، هیچ فایده دیگری برای این ستمگران غافل از حقیقت نداشته و ندارد و نخواهد داشت!
آخوندهای اشغالگر و زیاده طلب حاکم بر ایران، در حالی که به مرز نیستی و نابودی رژیم سر تا به پا معیوب شان نزدیک می شوند. ضمن در افتادن با یکدیگر، و پیچیدن به پر و پای همدیگر، به بیماری خیالپردازی های نادرست و عاری از هر گونه منطق عملی هم مبتلا شده اند؛ که اساسا ایشان و حاکمیت دیکتاتوری و ننگین شان را، با سرعتی برق آسا و غیر قابل تصور، به سوی نیستی و نابودی حتمی سوق می دهد!
این دغلکاران حکومتی و دولتی، با آن که همه تلاش خویش را به کار گرفته اند. تا راه گریزی از یک مهلکه و مصیبت آشکار( نتیجه دادن اولتیماتوم های تند و براندازانه دولت آتی ایالات متحده آمریک )، که قرار است پس از دوباره برنده شدن احتمالی ترامپ در انتخابات پیش رو در ماه نوامبر ۲۰۲۰ در موردشان اعمال گردد؛ و نیز یافتن راهی جهت رفع اختلافات درونگروهی میان خودشان پیدا بکنند و به مرحله اجرا بگذارند. اما خوشبختانه(چون به نفع ملت ایران است) به هر دری که می زنند؛ نه هیچ درب امیدی به روی شان باز می شود؛ و نه اثری از یک نقطه روشن و نورانی از موفقیت را در برابر ایشان آشکار می نماید. که صدالبته ….. « خودکرده را تدبیر نیست » !
با آن که سقوط قریب الوقوع رژیم ددمنش اسلامی در ایران کنونی تردید ناپذیر به نظر می رسد. اما آقایان در وادی چنان وقاحتی از داشتن روی زیاد سیر می کنند؛ که حتی از هم اکنون، برای انتخابات ریاست جمهوری آینده در رژیم پلیدشان، افراد مورد نظر خویش را هم برگزیده اند. تا که باری دیگر، با ریختن آراء تقلبی به درون صندوق های رای گیری، فرد مورد تائید خویش را، راهی ساختمان مقر زندگی ریاست جمهوری در خیابان پاستور تهران بنمایند!
اما ظاهرا این بار در نظر دارند؛ که از میان سرداران و فرماندهان نیروی نظامی دزد و قاچاقچی سپاه پاسداران، شخصیت مورد نظر خود برای ریاست جمهوری آینده رژیم آخوندی را انتخاب بکنند؛ و او را جایگزین شیخ حسن روحانی بنمایند!
همانطوری که می دانیم، غیر از محمدعلی رجائی که در همان اوائل ریاست جمهوری اش، به « تیر غیب » گروه فرقان گرفتار گشت و کشته شد؛ و نیز ابوالحسن بنی صدر، که او هم خیلی زود از این مقام معزول گشت و به فرانسه گریخت. بقیه شان(سید علی خامنه ای، سید محمد خاتمی، شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی ) هر یک دو بار پشت سر هم به مقام ریاست جمهوری در حکومت ننگین اسلامی رسیدند. اما برای دوره ی نهم ریاست جمهوری شان ترجیح دادند؛ که این پست و دومین مقام مهم در حاکمیت پلید خود را به فردی « سویل » و غیر نظامی و البته بدون عبا و عمامه و نعلین بدهند. تا که مورد انتقاد مخالفان خود قرار نگیرند؛ که به آنها طعنه بزنند و بگویند: « شما این جمهوری را در قبضه ی قدرت آخوندی خویش مصادره نموده اید؛ و از حالت ملی آن کاسته اید؛ و فقط جنبه مذهبی آن را در نظر گرفته اید» رنگ قضیه را عوض نمودند!
اینگونه شد، که لمپن پوپولیستی مانند محمود احمدی نژاد را، که مدافع منافع سپاه پاسداران بود؛ و در انتهای لیست کاندیداهای انتخابات هم قرار داشت. با ریختن آراء تقلبی درون صندوق های حوزه های رای گیری، بالا کشیدند و به ریاست جمهوری دوره نهم رساندند؛ و این کار را برای دوره دهم نیز تکرار نمودند!
بر این اساس، اکنون هم که شیخ حسن روحانی در دو دوره یازدهم و دوازدهم بر این مقام بود و هست. در نظر دارند که این دفعه، نه فردی روحانی از طیف آخوندها، و نه حتی فردی شخصی و سویل را برای ریاست جمهوری حاکمیت ضد بشری خود برگزینند. از اینرو، به طوری که به نظر می رسد. در صدد به ریاست جمهوری رساندن یک فرد نظامی از میان سپاه پاسداران می باشند!
ولی ظاهرا حسن روحانی و اعضای کابینه و همراهان اصلاح طلب اش، با این امر مخالف هستند؛ و می کوشند که این موضوع رخ ندهد؛ و حاکمیت به دست سرکردگان سپاه نیفتد!
یکی از مهم ترین ابزاری که هر دو سوی قضیه به آن متوسل شده اند. تغییرات احتمالی مهم در ایالات متحده آمریکا، پس از انتخابات سوم نوامبر سال میلادی جاری، و به ریاست رسیدن کدام حزب حاکم در این سرزمین است!
با توجه به مسائل پیش از برگزاری انتخابات مربوطه، و نیز اختلافاتی که سران دو کشور حاکم در ایران و آمریکا با یکدیگر دارند. و نیز با درک این حقیقت، که آخوندها بیش از اتمام حجت کردن های ترامپ و همکارانش با ایشان، مورد خطر اختلافات درونگروهی خویش قرار دارند؛ و نیز با توجه به حجم هیزم هائی که سخن چینان درون حاکمیت منحط آخوندی شان، جهت برافروخته نگاه داشتن شعله های اختلاف میان سران رژیم می آورند. همینطور از همه مهم تر، شرایط بد معیشتی مردم و به تنگ آمدن شان از بی کفایتی های مسؤلان حاکمیت مستبد آخوندی، و به همین دلیل، خیزش ملی مردم جان به لب رسیده کشور، برای سرنگونی حکومت این اشغالگران، احتمال به وقوع پیوستن چنین امری، از مرز هفتاد – هشتاد درصد عبور کرده و در حال نزدیک شدن به صد در صد، و پایان یافتن عمر منفور حاکمیت است!
یکی از مراکز خبر رسانی در کشور، که کارکنان آن از دگم ترین افراد درون رژیم ملاها، و از طیف بازاریان محافظه کار می باشند. روزنامه رسمی « رسالت » در تهران است؛ که همه کارکنان آن و نویسندگان اش، فقط رسالت حمایت از حکومت را دارند؛ و به فکر منافع معنوی و مادی ملت نیستند. یکی از نویسندگان این نشریه روزانه، اخیرا در سرمقاله آن خطاب به حسن روحانی نوشته است: « همانقدر سیاست نمی دانید؛ که دین را نمی فهمید. » وی حسن روحانی را به دلیل اظهارات اش در باب صلح با آمریکا، زیر ضرب و شتم نگارش خویش گرفته و نوشته است: « هنوز به سالگرد شهادت سردار سلیمانی نرسیده ایم. با این حال، حرف از صلح زدن و آن را به مبانی دین چسباندن چه معنائی دارد؟» !
این منبع همچنین نوشته است: « عصای برجام با تغییر دولت ها و تاکتیک ها در کاخ سفید دگرگون می شود؛ و تکیه بر آن، کاری عقلائی نیست. آنچه که حقیقتا عجیب بوده و قابل پذیرش نیست. این است که ایشان(روحانی) پس از هفت سال نسخه پیچی بر اساس منطق سازش و مذاکره، و دستآورد تحقیقا هیچ، باز هم منطق امتحان پس داده و شکست خورده خود را تنوریزه می کند. » !
قضیه از این قرار بوده، که روحانی روز چهارشنبه ۲۳مهر در جلسه هیات دولت، در واکنش به سخنان علی خامنه ای گفته است:
« جنگیدن در زمان صلح خطا است. به ویژه وقتی زورمان به دشمن نمی رسد؛ و مردم هم طالب صلح هستند. » ؛ وی ادامه داده است: « در نتیجه تحریم های نفتی و بانکی آمریکا، مردم در فشار اقتصادی قرار دارند. با اشاره به امام دوم شیعیان به عنوان < امام صلح > برای حفظ اساس اسلام (مرادش نوشته توئیتری خامنه ای در باره صلح مصلحت آمیز امام حسن با معاویه است.)؛ اگر در روز صلح جنگیدیم خطا است. به موقع باید بجنگیم؛ و به موقع هم باید صلح کنیم.» !
پیش تر اما، خامنه ای در سخنانی گفته بود:« بعضی ترسوها در نظام دم از عقلانیت می زنند؛ و در پی انفعال و فرار از مقابل دشمن هستند. ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بی آورند. دشمن تلاش دارد؛ که معنای غلط عقلانیت را تلقین کند؛ و برخی هم نادانسته در داخل، همان حرف دشمن را تکرار می کنند.» !
گویا سخنان حسن روحانی، در واکنش به حرف های کنایه آمیز خامنه ای در باره اهمال کاری های او بوده است؛ و این کنایه های بی خاصیت به معنای آن است؛ که دو شخص اول و دوم یک رژیم، به فکر دیدن عمق فاجعه در حکومت ننگین شان، که مشکلات فراوان مردم است نباشند؛ و به جای یافتن راه حل های مفید جهت آسان تر نمودن زندگی مردم، در این اندیشه به سر ببرند؛ که چگونه مواضع همدیگر را بی ارزش تر کنند؟!
محترم مومنی