ما انسانها، خصوصیات اخلاقی عجیب و غریبی داریم. اگر بتوانیم کاری را به خوبی و درستی انجام بدهیم؛ چنان بر خود شیفتگی مان افزوده می شود؛ که می پنداریم، این تنها ما هستیم که در کل جهان هستی، قادر شده ایم که فلان کار را بکنیم. ولی اگر عکس آن رخ بدهد، ضعف و ناتوانی خویش را نادیده می گیریم؛ و به دنبال تراشیدن دلایلی می گردیم؛ که تا همه ناکامی ها، ناتوانی ها و بی عرضگی های مان را، به حساب عواملی بگذاریم، که به وسیله آن عوامل بایستی شایستگی خودمان را به دیگران عرضه بداریم!
سران حکومت واپسگرا و اشغالگر اسلامی هم، با آنکه به قول سعدی شیرازی شاعر توانای میهن مان، فقط لباس ظاهری آدمیت را بر تن دارند؛ و جان آدمیت نزدشان نیست. چون جهت انجام دادن برخی از کارها در امور جاری مملکت، به غایت ناتوان و بری از هرگونه شایستگی می باشند؛ عدم موفقیت شان در خیلی از کارهائی را که تا کنون انجام داده اند؛ را به گردن همدیگر می اندازند. و با خزئبلاتی که به دیگران ارائه می دهند، دلایل نا معقول و تمسخر آمیزی را، به عنوان اسناد عدم تحقق یافتن برنامه هائی که برای پیشرفت امور در کشور در نظر داشته اند بر می شمرند!
تا جائی که با دست دادن مهدی بازرگان با برژینسکی در اوایل انقلاب، که مورد اعتراض آقایان واقع شده بود بگیرید؛ تا….. اکنون که قدم زدن ظریف وزیر امور خارجه رژیم، با جان کردی همتای آمریکائی او، به نظر ایشان خطاهای بسیار بزرگی بوده اند؛ که مسبب همه کاستی های کشورداری حضرات گشته اند. صرف نظر از ابلهانه بودن چنین اعتراضاتی، اینکه یک جا یکی از ایشان(سعید جلیلی)، اجازه دارد که با (سناتور برنز) قدم بزند، هیچکس به او معترض نگردد؛ اما در جائی دیگر، ظریف مجاز نیست که در زمان” آنتراکت ” فاصله میان ساعات مذاکرات هسته ای کذائی، با جان کری در بیرون از سالن مذاکرات قدم بزند. آدمی را وا می دارد، که چگونگی برتری و صحت کار اولی نسبت به دومی را، نزد خودش حلاجی کند؛ تا بلکه در ارتباط با این مسأله، بتواند به یک نتیجه معقول و منطقی برسد!
البته به هزار دلیل، این که ظریف یا جلیلی و یا هر فرد دیگری از مسؤلان بی کفایت این جمهوری اشغالگر، هر کاری که انجام بدهند به زیان مردم ایران خواهد بود؛ هیچ تردیدی وجود ندارد. ولی چون ” همگی شان، سر و ته یک کرباسند”؛ مشخص نمودن برتری های این بر آن و یا عکس آن، هیچ کمکی که به ما و میهن مان نخواهد کرد؛ بلکه باعث تلف شدن وقت گرانبهای ما نیز می گردد. اما چون برخی از سران رژیم آخوندی، به ویژه نمایندگان مجلس شورای اسلامی، در این باره زیاد ” متّه به خشخاش می گذارند ” ؛ حساسیت های ما، به عنوان مخالفان حکومت ننگین اسلامی را، جهت سردرآوردن از این قضیه ” یک بام و دو هوای ” جمهوری منفور اسلامی، بیشتر تهییج و ترغیب می نمایند!
تفاوت جلیلی با ظریف، و سناتور برنز با کری چیست و در کجاست؟ قدم زدن جلیلی با برنز، و ظریف با کری، چه فرقی با هم دارند؟ که کار یکی شان کاملا بدون ایراد است؛ اما کار آن دیگری سر تا به پایش عیب و ننگ می باشد؟ اولی را زیر سبیلی رد می کنند، اما دومی را بیشتر از آنی که هست بها می دهند. و آن را در بوق و کرنای رژیم، به گوش جهانیان هم می رسانند. تفکرات بی خردانه اینها آنقدر بی منطق و پیش پا افتاده است؛ که اصل موضوع را فدای فرع آن می کنند!
” خانه از پای بست ویران است، خواجه در بند طاق ایوان است ” !
دشمنان ایران و ایرانی، دشمنان خارجی ما که این دزدان و غارتگران داخلی را بر ما و میهن مان استیلا داده اند؛ از ابتدا بر آن بوده اند، که به هر طریقی که بتوانند، سرزمین اهورائی و کهنسال ما را، جهت رساندن خویش به آرمان های پلیدی که دارند؛ تکه تکه کنند و به چند کشور کوچکتر تقسیم نمایند. برای رساندن خود به چنین نتیجه شومی، می بایست که مشتی بی وطن را در سرزمین باستانی ما بر سر کار می گذاشتند؛ که تا از بخش بی خردی و خودکامگی و قدرت پرستی آنها، به بهترین وجه ممکن استفاده کنند؛ و خودشان را به مقاصد تبهکارانه ای که دارند برسانند. نوکران ایشان نیز درس شان را به خوبی بلدند؛ اما دعوای آنها با ارباب های شان، بر سر به خطر انداختن یکپارچگی ایران نیست؛ بلکه سهمی که اینها برای خودشان می خواهند؛ خیلی بیشتر از آنی است، که ارباب برای آنها در نظر گرفته است!
آنچه که مورد اختلاف هر دو گروه از دشمنان داخلی و خارجی ایران و ایرانی است؛ نا همآهنگی تقسیماتی است، که آنها در جلسات شوم مذاکرات ظاهری هسته ای بر سر آن به گفتگو می نشینند. در استان مرکزی، استان دهم( اصفهان و نطنز)، استان بوشهر، و به طور حتم در چندین جای دیگر ایران، تأسیسات و مراکز اتمی جمهوری اسلامی فعال هستند. چنانچه خدای ناخواسته، بر آن باشند که مملکت ما را به سرنوشت بسیار غم انگیز تکه پاره شدن محکوم نمایند؛ نمی توانند این بخش های وسیعی که در بالا نام برده شد، را به حکومت جنایتکار آخوندی ببخشند؛ و بقیه قسمت های دیگر را، برای خودشان که همانا قدرت های بزرگ جهان، اعم از کشورهای اروپائی و ایالات متحده است نگه بدارند!
سران حکومت اهریمنی رژیم آخوندی، که نه فقط با ملت ایران، بلکه با همدستان خودشان نیز رندی می کنند؛ در بن بست مذاکرات نه هسته ای، اما ایران شکنی، می خواهند که حرف شان را به کرسی بنشانند؛ ولی همدست های ایشان هم کم زرنگ نیستند. بلکه بسیار بسیار بیشتر از آنها رندی و دغلکاری دارند. اینکه ظریف یا هر مهره دیگری از رژیم ویرانگر آخوندی، با کدامیک از مهره های کشورهای به ظاهر مخالف با هسته ای شدن جمهوری اسلامی( که همه اش عوامفریبی و نیرنگ است) قدم بزنند، تلفنی مذاکره بکنند، نامه های فدایت شوم به همدیگر بدهند، و….. ؛ هیچ تفاوتی برای آخوندها و هم پالکی های آنها ندارد. اما این مسائل، برای ایرانیاران حقیقی، بسیار مهم است، و در درجه بالای اهمیت قرار دارد!
مردم ایران چه از ملت باشند یا که امت جمهوری اسلامی، متأسفانه با ضربه های یکنواختی که در طول این سه دهه و اندی بر پیکرشان وارد آمده است؛ وجدان آگاه و بیدارشان، چنان به خواب عمیقی فرو رفته، که بعید به نظر می رسد، به این آسانی ها نیز از خواب غفلت برخیزند؛ تا هشیار شوند و دریابند، که در جریان عدم آگاهی ایشان و به خواب رفتن وجدان بیدارشان، دشمنان ایران و ایرانی، چه نقشه هائی برای ویران نمودن کشور سرفراز آنان کشیده اند؟!
چون مانند عروسی که نمی تواند یا بلد نیست که برقصد؛ کجی اتاق را بهانه می کنند و می گویند: ” سران حکومت آخوندی و نوکران آنها، موجودات سنگین دل و جانی و بی منطقی هستند؛ که مقابله با آنها جز کشتار مردم هیچ نتیجه دیگری نخواهد داشت.” این احتمال که آدمی به مرگ طبیعی نمیرد و به دست کسی کشته بشود؛ همیشه وجود دارد. اما این خطر مخوفی که اکنون میهن عزیز ما را تهدید می کند؛ بسیار مهم تر از جان چندین تنی است؛ که امکان دارد در رابطه با قیام علیه رژیم بی تمدن اسلامی، و سرنگون نمودن آن از دست داده بشوند!
سالم ماندن همه ایران، و حفظ یکپارچگی آن مهم تر است یا کشته شدن چند ایرانی؟ محافظت کردن از حیات جغرافیائی ایران، که بسیار وسیع تر از اینی که هست بوده؛ و در طول تاریخ بخش هائی از آن از دست رفته اند مهمتر است؛ یا پیشگیری کردن از تکرار شدن خفت بار این ماجرا و کاسته شدن وسعت سرزمین پهناور آریائی ما؟!
ایران ما را، در مسیر تباه شدن قرار داده اند؛ آنوقت ما، از بیم از دست رفتن جان چند ایرانی میهن پرست اجازه بدهیم؛ که بیگانگان برای به خطر انداختن یکپارچگی میهن مان، تبانی کرده و توطئه چینی بکنند؟ بی جهت نبوده که شاعر فرموده: ” خانه از پای بست ویران است، خواجه در بند طاق ایوان است ” !!
محترم مومنی