عدالت خواهان جهان در پی آزادی نسرین ستوده به پا خاسته اند! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
388

جمعی از فعالان عفو بین‌الملل و شهروندان کشور هلند، روز شنبه ۲۵ اسفند سال جاری خورشیدی، با تجمع مقابل سفارت جمهوری اسلامی در این کشور، خواستار آزادی فوری خانم نسرین ستوده شدند!
این تجمع در اعتراض به حکم سنگین ۳۸ سال زندان برای این وکیل و فعال حقوق بشر زندانی، مقابل ساختمان سفارت جمهوری اسلامی در پایتخت این کشور در شهر لاهه برگزار شد.
تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد؛ که تجمع کنندگان با در دست داشتن پلاکاردهائی، شعار کوبنده «همین حالا نسرین را آزاد کنید» را سر داده بودند!
سازمان عفو بین الملل روز چهارشنبه، با راه ‌اندازی یک کارزار اینترنتی برای آزادی نسرین ستوده، از فعالان مدنی سراسر جهان خواست. تا افکار بین المللی را متوجه وضعیت و مطالبات این وکیل زندانی بکنند.
بنا بر اعلام عفو بین الملل، در كمتر از سه روز، بيش از ۲۵۰ هزار تن از مردم در سراسر جهان، خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط او شده‌اند.
پیشتر نیز، ۲۸ هزار تن از فعالان عفو بین‌الملل و شهروندان نروژی، با امضای دادخواستی، خواستار آزادی فوری خانم ستوده شده بودند. رضا خندان همسر این وکیل زندانی نیز روز چهارشنبه، در صفحه فیسبوک خود نوشت: « حکم نسرین ستوده در آخرین پرونده‌اش، در زندان به او ابلاغ شده، و حکم وی برای دو پرونده باز خود، به ۳۳ سال و شش ماه زندان ، و ۱۴۸ ضربه شلاق صادر شده است. او پیش از این نیز به پنج سال زندان محکوم شده بود.
رابرت پالادینو، معاون سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، پیشتر در روز سه ‌شنبه ۲۱ اسپند به خبرنگاران گفته بود: « ما حکم صادره علیه نسرین ستوده را به شدت محکوم می‌کنیم؛ و از شرکا و متحدان خود می‌خواهیم؛ که گفت ‌وگو کرده، و از همه شرکا و متحدان ‌مان می‌ خواهیم؛ به این حکم اعتراض کنند.»!
چقدر چهره این دنیا زشت شده است. در دوران کودکی ما، در چنین روزهائی که به فرا رسیدن نوروز باستانی نزدیک می شدیم. غم بعضی از کودکان آن زمان این بود؛ که در طول سیزده روز تعطیلی ایام عید، می بایست که تکالیف مدرسه شان را که آموزگاران به آنان می دادند را انجام بدهند. البته در بیشتر موارد، برخی از پدر و مادرها به فرزندان شان در انجام دادن آن تکالیف کمک می کردند( نه آن که مشق بچه ها را بنویسند و مسائل کتاب حساب شان را حل بکنند. بلکه اگر آموزگار دستور درست کردن یک کاردستی و یا ترسیم کردن یک نقشه جغرافیائی را می داد. پدران و مادران جهت ساختن آن کاردستی و یا طراحی نقشه جغرافیائی، به فرزندان دانش آموز خودشان کمک می نمودند. ) تا کودکان شان از تعطیلات نوروزی خود لذت کافی را ببرند!

مدتی است به دختر و پسر بانو نسرین ستوده فکر می کنم. چه کسی در این روزهای مهم، که به نوروز باستانی نزدیک می شویم؛ دست نوازش بر سر آنها خواهد کشید؟ چه کسی هنگام خریدن کفش و لباس و سایر لوازم آنها بر ای استفاده در نوروز، به آنان در انتخاب رنگ و شکل و نوع جنس خریداری شده راهنمائی خواهد نمود؟ آری پدرشان آقای رضا خندان همه کاری برای این دو عزیز می کند. آنچه را که لازم داشته باشند برای شان تهیه می نماید. اما کدام پدری در طول تاریخ توانسته که جای مادر را برای فرزندان خود بگیرد؛ که ایشان دومی آن باشد؟!

امید که هر چه زودتر، این بانوی خیرخواه و آزادی طلب و یاور زندانیان سیاسی، و پشتیبان زنانی که در راستای مبارزه با حجاب اجباری می جنگند. از دست دژخیمان رژیم ضد بشری آخوندی نجات یابد؛ و دوباره در کنار فرزندان دلبند خویش، و نیز خانواده گرامی اش زندگی بکند!
محترم مومنی

مقاله قبلیاین اتمام حجت نیست، بلکه اندرزی مادرانه است! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیاحمد خاتمی: گور پدر شما با این چک سفید امضایتان
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.