عالی است ، اما کافی نیست!!

0
469

از سال ۱۳۸۸ خورشیدی ، حضور مردم مبارز کشورمان علیه حاکمیت آخوندی اسلامی در ایران گسترش یافت . با مصدوم گشتن و کشته شدن تعدادی از هم میهنان ما در آن کارزار ملی – میهنی ، از جمله دو جوان دلاور که نام شان همچنان در همه جا مطرح می شود ( ندا آقاسلطان و سهراب اعرابی ) ، زمینه گسترده تری جهت پیگیری اعتراضات ضد رژیم آخوندی در سراسر کشورمان پدید آمد ؛ و آغازی دیگر جهت مبارزه ای بی امان با حاکمیت تازی تباران در میهن مان را مهیا ساخت !

متاسفانه آن خیزش به نتیجه ای که انتظار می رفت منجر نگشت ؛ و هم میهنان حق طلب ما در ادامه آن مبارزات ، ناگزیر بودند که باری دیگر به طور پیوسته همه ساله از ۱۳۹۲ خورشیدی تا کنون ، برای باز پس گرفتن آنچه که رژیم آخوندی در حکومت اسلامی از ملت دریغ نموده و حق شان را به آنها نداده است . در همان مسیر به مبارزه با اشغالگران کشور خود مشغول باشند !

بدیهی است که سر انجام پیروز خواهند شد . و سرزمین خود را از استیلای اشغالگران میهن شان نجات خواهند داد !

ولی اگر تا این برهه زمانی در این رابطه موفق نبوده اند ؟ باید همچنان برای به دست آوردن دلائل عدم خلاص نمودن خود و سرزمین خویش از ظلم و جور این بدترین حاکمیت در جهان بکوشند !

اما اگر این تلاش ها به نتیجه مطلوب نرسد ؟ باید دلائل آن را یافت ؛ و با تغییر دادن روش های مبارزاتی خود ، راه حل جدیدی را جهت پیروزی حتمی جایگزین آن نمود و مورد استفاده قرار داد !

از باب آنکه دست یافتن به این هدف مهم یک آرمان ملی است . بنابراین کل آحاد ملت جهت رها نمودن خود و سرزمین شان از اشغال حاکمیت دیکتاتوری آخوندی اسلامی ، می بایست فقط به تظاهرات بسنده نکنند . بلکه با ایجاد تعامل میان همدیگر ، و برنامه ریزی برای یک خیزش عمومی بکوشند . تا به نتیجه ای که می خواهند برسند !

تا به کی باید جوانان غیور ایرانزمین در این رابطه « پر پر » شوند و جان گرانبهای شان در مصاف با اهریمنان حاکم بر دیار خود را از دست بدهند ؟‍!

یاقتن دلائل به نتیجه نرسیدن حرکت های انقلابی مردم ایران در این رهگذر ، خیلی هم سخت نیست . به طور مثال: دیروز بازنشستگان جهت ابراز عدم دریافت نمودن حق مسلم خود از سوی ادارات محل خدمت شان ، اقدام به تظاهرات حق طلبانه در یک محل کرده اند . امروز فرهنگیان برای اعتراض به مسئولان که ماه هاست مزایای آنها را پرداخت ننموده اند در خیابان های محل سکونت خویش حضور می یابند ؛ و فردا پرستاران جهت اعتراض برای پرداخت نشدن « اضافه حقوق شان » دست به اعتراض خواهند زد !

نا گفته پیداست ، که نتیجه مثبت این عصیان های پراکنده زود حاصل نشوند . در چنین شرایطی باید به دنبال دلیل اصلی این ناکامی بود . تا بیش از این به دیکتاتورهای حاکم بر میهن مان فرصت ندهیم ؛ که همه روزه به دلائل واهی فرزندان ما را به قتل برسانند ؛ و با خیال راحت بر مسند قلدری و زور گوئی شان به ملت ایران تکیه بدهند . و ضمن حکم راندن بر کهندیار ما ، و قرار دادن مردم بی پناه کشورمان زیر یوغ ستمکاری های مستبدانه خویش ، همچنان مشغول دزدیدن دارائی های ملی همین مردم به جان آمده باشند !

در این صورت باید دانست ؛ که در میان دلائل منجر گشتن تمامی خیزش هائی که تا کنون شکل گرفته و به نتیجه مطلوب نرسیده اند . دلیل اصلی را جست و آن را مضمحل نمود . تا پیروزی نهائی و خلاص گشتن از سلطه اهریمن تثبیت گردد !

دیدگاه ها در این رابطه متفاوت هستند . اما به زعم من که هم اکنون در حال نگارش این مطلب می باشم ؛ و بر اساس این سخن منطقی که می گوید : « یک دست صدا ندارد » ؛ هرگز با این تظاهرات پراکنده به نتیجه مطلوب دست نخواهیم یافت !

چه باید کرد ؟

اگر به خیزش های تمامی گروه های نامبرده در پاراگراف نخستین این نوشتار بنگریم ؟ شاید در مجموع به رقم صد هزار تن معترض برسیم . ولی توضیح واضحات است ؛ که این تعداد فقط وقت گرانبهای خود را تلف می کنند ؛ و برخی از ایشان در این ارتباط یا اسیر و زندانی می شوند . و یا توسط مزدوران سلاح در دست سید علی خامنه ای و همدستان او ، جان شیرین خود را از دست می دهند !

آنچه که مسلم است ، فردی مسؤل در هر یک از این گروه ها،( بازنشستگان ، پرستاران ، فرهنگیان و احتمالا دانشجویان ) را گرد هم آورده و جهت برگزاری مراسم راهپیمائی و آزادیخواهی و حق طلبی آماده نموده است !

چنانکه « سر گروه های » مورد نظر ، پیش از تجمع اعتراضی با هم ارتباط یابند خواهند توانست ؛ که با یک برنامه ریزی کارآمد ، تجمعات میلیونی را تدارک ببینند ؛ و یک بار برای همیشه خویشتن را از شر حضور شیاطین در کشورشان نجات بدهند !

زیرا « فرض محال ، محال نیست » ؛ اگر فرقه تبهکار رژیم آخوندی صد یا حد اکثر دویست هزار از افراد جنایتکار خویش را به میدان بفرستد ؟ آن گروه دست کم دو میلیونی بر آنان چیره خواهند شد ؛ و کار را به نفع خودشان به پایانی مطلوب خواهند رساند !

در چنین شرایطی ، هر دو سه تن از مبارزان می توانند شجاعانه ، در اطراف هر یک از خیانتکاران به این ملک و ملت قرار بگیرند ؛ و او را در مهار میهن پرستانه خویش ناتوان کنند و شکست بدهند !

خودم به عنوان نگارنده این نوشتار بر این باورم ، که اثر روانی این گردهمآئی های حساب شده ، بر توان یکایک مبارزان راه مقابله صحیح با این ایادی شیطان می افزاید ؛ و ضمن ایجاد وحشت در میان گروه متخاصم ، به مبارزان که در کنار همدیگر به مصاف دشمنان داخلی در میهن شان می روند نیروئي مضاعف می بخشد . و همین جریان بر جدیت ایشان جهت خلاص نمودن خود و کهندیارشان از چنگال وحشی ترین موجودات جهان یاری می رساند . تا در کنار همدیگر از موفقیت غیر منتظره خود و غلبه بر اشغالگران میهن شان شادمان گردند ؛ و جشن پیروزی نور بر تاریکی را ، با ابهتی غیر منتظره بر پا کنند !

مقاله قبلیاُلیویه گروندو: گروگان فرانسوی در ایران هویت خود را فاش کرد و از وضعیت وخیم خود و دیگر گروگان‌ها هشدار داد
مقاله بعدیطرحی که خامنه ای را نیمه جان خواهد کرد !
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.