ظهور نخستين ها، از الگوهاي خاورميانه فردا خبر مي دهند؛ از تونس تا يمن و از كردستان عراق تا كردستان سوريه

0
183

دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

تونس به عنوان هم اولين دموكراسي خاورميانه و هم نخستين الگو براي اسلامگرايان خاورميانه

تونس نوين به عنوان نقطه عطفي نه فقط در بهار عربي كه در “پيشرفت گام به گام” يك به يك جوامع و كشورهاي خاورميانه در مسير دموكراسي و حقوق برابر همگان و همين طور آشتي اسلام و دموكراسي (براي اسلام گرايان خاورميانه و كشورهاي جهان سوم) ظهور كرد. در تونس انواعي از جريان ها و احزاب با تمام تنوع شان در فرآيندي دموكراتيك مرحله انتقال و تقسيم قدرت را (بدون تقلب در انتخابات) رقم زدند. هم قانون اساسي آزاد و مترقي تونس، الگويي مناسب براي تمامي كشورهاي خاورميانه است و هم روش و منش تونسي ها و فعالان و سياست مداران و احزاب تونس الگويي عملي براي به عنوان نقشه راه انتقال مسالمت آميز قدرت به “آشتي ملي” و “دموكراسي” است.
جايي كه سراسر خاورميانه در حال فرار شتابان از اسلام گرايان در همه كشورها به جز تونس اند، آن موفقيت ديگري براي النهضه به شمار مي رود كه تنها اسلام گرايان منطقه تا اين لحظه هستند كه “در عمل” آشتي دموكراسي و دين را كليد زدند. در طول همين چند دهه، ما در تاريخ جهان با زشت ترين و غيرانساني ترين چهره هاي اسلام مواجهه بوده و هستيم كه داعش تنها صورت غايي آن است و تاكنون تمامي اسلام گرايان منطقه بجز النهضه تونس ثابت كردند كه اسلامي كه آنان ارائه مي دهند، دين جهل، جنون و جنايت است و تنها اسلام گراياني مي توانند مدعي غير آن شوند و سخنان شان پذيرفته مي شود كه در عمل چون النهضه تونس آن را پياده كرده و به ثبوت برساند كه “اسلام شان هم شكلي ديگر از ديكتاتوري نيست و هم انسان گرا است”. از ياد نبرده ايم كه انقلاب هاي دوم بهار عربي نيز از تونس شروع شد كه جامعه مدني تونس به صراحت اعلام كرد، حكومت هاي نيمه ديكتاتور سابق را سرنگون نكرده اند، تا حكومت هاي ديكتاتوري مذهبي را جانشين اش سازند. چيزي نگذشت كه آن چون دومينويي تمامي كشورهاي بهار عربي را فرا گرفت و اسلام گرايان تماميت خواه و انحصار گرا را در همه جا سرنگون ساخت و امواج تحول زاي آن هنوز نيز در خاورميانه ادامه دارد.
تنها تونسي ها بايد توجه كنند كه نهال دمكراسي بسيار حساس است و “اگر به سختي رشد مي كند، ولي به راحتي مي تواند خشك شود” و فضاي ديكتاتوري باز گردند و بايد نسبت به تداوم راه درستي كه آغاز كرده اند، “ثابت قدم” بمانند.

كردستان عراق الگويي موفق از يك دولت محلي دموكرات در خاورميانه

كردستان عراق با پذيرش اپوزيسيون در حاكميت و تقسيم قدرت با مخالفان و اقليت ها و حل گام به گام مسائل پيچيده اش با دولت مركزي عراق، الگويي موفق و دموكرات براي “هر حكومت و دولت محلي” در خاورميانه فردا مي تواند باشد كه بدون توسل به اسلحه و از طريق گفتگو و البته صبر و حوصله به حقوق برابر خلق ها و مطالبات تاريخي ملتش مي رسد، در عين حالي كه بدنبال تضييع حقوق ساير اقوام در كشور (عراق) نيست.
كردهاي عراق در حال تدوين قانون اساسي جديدي نيز هستند كه براي الگويي كنفدرال تنظيم مي شود. آن مستلزم پيشرفت مذاكرات با دولت مركزي عراق نيز هست كه در عين حالي كه اقليمي براي سني ها و اقليمي براي اقليت ها در عراق در قالب سيستم فدرال تشكيل مي شود، اقليم كردستان عراق به شكل “كنفدرال” (چون الگوي فدرال براي اقليم كردستان در طول دو دهه قبل كاملاً موفق نبوده و نياز به اصلاحاتي دارد) پذيرفته شده و بدون جدا شدن از سرزمين عراق در قالب الگوي كنفدرال با آن تعامل كند.

كردهاي سوريه الگويي موفق از آشتي چپ ها با دموكراسي در خاورميانه

علاوه بر كردهاي عراق، كردهاي سوريه نيز خودمختاري هايي را در طول قيام سوريان در چند سال گذشته پس از بهار عربي، تشكيل داده اند.
قانون اساسي آنان نيز مترقي است و هم در حوزه نظري و هم عملي حقوق اقليت ها را تظيم كرده اند. تنها نگراني آن بود كه نظام تك حزبي گرچه براي مردم امنيت اورده و خدمات مي دهد، نظامي ايدئولوگ را بر سر كار تحميل كند. اما خوشبختانه كردهاي سوريه طي “تفاهم نامه دهوك” تقسيم قدرت را با احزاب ديگر پذيرفتند و اميد است كه اين توافق از روي كاغذ فراتر رود و در مناطقي از خودمختاري هاي سوريه كه حاكميت كردها وجود دارد، اعمال شود. آنان سرمشقي براي ساير احزاب چپ خاورميانه –كه پس از فروپاشي كمونيست در جهان در سردرگمي به سر مي برند- خواهند بود، در صورتي كه عملا نشان دهد در قالب حزبي چپ بدنبال انحصار قدرت نيست و با ساير جريان ها و احزاب تقسيم قدرت مي كند و به “دموكراسي پايبند” است (حتي وقتي در انتخابات شكست بخورد) و به “فرآيند انتخابات آزاد” ملتزم.

يمن الگويي موفق از نخستين فدراليسم در خاورميانه

يمن به سبب تبعيض هاي تاريخي، فقر و وضعيت ناگوار اقشار پايين جامعه، ديكتاتوري طولاني مدت گذشته –كه هنوز در يمن داراي ريشه هايي است- و مأمن ترويست ها و مسلحه بودن همه مردم، و رقابت قدرت هاي منطقه اي متعارض در آنجا، استعداد آن را داشت تا به ويرانه و قتلگاهي حتي بدتر از سوريه بدل شود، اما خوشبختانه با درايت و ظرافت و البته انعطاف هاي به موقع، تا حد زيادي از آن خطر جست.
مطالبات حوثي ها و جنوبي ها در نقشه راه فدراتيو يمن گنجانده شد و به همين سبب آنان نيز چون ديگران، “قراداد آشتي ملي” را امضاء كردند. علاوه بر آن دولتي توافقي نيز تشكيل دادند و پروسه انتقال قدرت در آنجا با كمك سازمان ملل پيش مي رود. با اين همه، خطر در يمن هنوز رخت بر نبسته است. رئيس جمهور سابق يمن و باندش همچنان در مسير تفاهم و بر عليه آرامش و امنيت توطئه مي كنند كه مورد آخرش “فروپاشي نهادهاي دولتي در پايتخت يمن” و همدستي با شبه نظاميان انصارالله يمن بود. عربستان و ايران نيز به تعارضات با يكديگر در يمن ادامه مي دهند. دولت ايران در آرام ساختن و متعادل سازي مطالبات حوثي ها نقش مثبتي داشت، ولي سپاه و نهادهاي امنيتي ايران همچنان به توطئه و ترور و تهييج انصارالله يمن ادامه مي دهند و رفتارهاي آنان در يمن موجب بروز خشونت و تحريك و تهييج سني ها و مردم عادي در پايتخت و مناطق ديگر مي شود. واقعيت اين است كه شيعيان نزديك به يك سوم جمعيت يمن را تشكيل مي دهند و حوثي ها مطالبات برحق دارند، اما نبايد آنان در حد شبه نظاميان انصارالله كه گروه بسيار كوچك و خشني هستند و از ايران خط مي گيرند، تقليل يابند و ناديده گرفته شوند.
درضمن، انصارالله يمن و سني هاي تروريست يمن در صورتي كه قول بدهند، همچون گذشته به قصاص و مجازات يكديگر و به خصوص سران جاه طلب شان ادامه دهند، و به مردم عادي كاري نداشته باشند، قضيه از نظر ما بلامانع است و مي توانند همچنان به قصاص يكديگر ادامه دهند و اگر لازم است كه پس از بهار عربي اشخاصي مجازات شوند، چه كساني درخورتر از آنان!

نخستين انقلاب اينترنتي، مبارزه مثبت و جنبش خاموش جهان در ايران

مبارزه و جنبش سبز ايرانيان در سال 1388 يكي از اصلي ترين عوامل مهيج جوانان عرب در سال 1389 بود و گرچه قيام بهار عربي نيز خود محركي مضاعف شد براي تداوم تظاهرات خياباني و تقويت جنبش سبز ايرانيان. با وجود اين كه، جنبش سبز يكي از مهمترين جنبش هاي ايرانيان بوده، اما نبايد جنبش ها و قيام ها و مبارزات متنوع ايرانيان در حد آن فرو كاسته شوند و ما شاهد رنگين كماني از تحولات در قوالب مختلف در ايران هستيم كه برخي از آن ها توسط رسانه ها شكار مي شوند و برخي ديگر تنها در دام چشمان بعضي تحليلگران و استراتژيست ها مي افتند.
زماني كه جنبش سبز با ريزش سيل آساي تصاوير و ويدئوهاي ارسالي از جوانان و معترضان خياباني سال 88 به وسيله موبايل هاي جيبي توسط مديران رسانه ها و شبكه اينترنت رصد شده و غافلگير شدند، لقب “نخستين انقلاب اينترنتي دنيا” به آن داده شد؛ جايي كه هر شهروند و معترض، خود يك رسانه بود. سپس موج مشابهي در بهار عربي برخاست كه نقطه عطف آن قرارهاي اينترنتي و فيس بوكي در دنياي مجازي بود كه مردم و جوانان را به خيابان فرا مي خواند و تمركز مي داد و سازماندهي مي كرد. ويكي ليكس اقيانوسي از اطلاعاتي را در اختيار افكار عمومي قرار داد كه تا قبل از آن جهان از آن بي اطلاع و محروم بود. حالا دنياي مجازي اينترنت به كابوس ديكتاتورها و دشمن شماره يك نيروها و نهادهاي امنيتي سراسر جهان بدل شده است.
“جنبش خاموش” آن استراتژي بود كه ما در فاز دوم جنبش سبزبراي اولين بار در جهان خلق كرديم: ما چراغ ها را خاموش كرديم و تلفات مردمي جنبش تقريباً متوقف شد و تلفات حكومتي شروع شدند. گرگ ها به جان هم افتادند و به خودزني پرداختند؛ تحت عنوان فتنه گر، برانداز، ساكتين فتنه، جريان انحرافي و غيره و حالا بزن كي نزن كه هنوز نيز ادامه دارد. سپس اولين “مبارزه مثبت” را در تاريخ مبارزات ملت ها كليد زديم. يعني تهييج، هدايت و رهبري جامعه بريده از حاكميت به سوي اهداف و برنامه هايي درست عكس درخواست و انتظار حاكميت. حاكميت به شعارهايش دلخوش كرده، اما مردم و جامعه مدني آنچه را كه خود مي پسندد و در اغلب موارد عكس درخواست حاكميت است، دنبال مي كند؛ نه در اعتصابات كه طي كارهاي اداري و حتي دولتي، نه در اعتراضات و تظاهرات خياباني كه طي كارهاي روزمره زندگي و نه زير نگاه حاكميت كه پشت نگاه آن، و نه در ظواهر شهر كه زير پوست شهر و روستا، تمام زندگي را به شيوه خود و بر عكس درخواست حاكميت ملاها پيش مي برند؛ به اين مي گويند مبارزه مثبت.
حالا مدتي است ما جنبش سبز را در كنار مبارزات مدني ايرانيان به فاز سوم وارد كرديم: فشار خارجي مدام و تصاعدي؛ از زمين زدن رژيم و مزدورانش در سوريه تا شكستن كمرش در عراق و اخيراً فشار كاهش خردكننده قيمت نفت. بازي ادامه دارد و كار ما تازه با ملاها شروع شده و اتفاقاً به جاهاي شيرين رسيده است و هر كس كه خود را به خواب زده، بدجوري خوابنما خواهد شد؛ موج بنفش تنها يكي از آن غافلگيري ها بود كه حاكميت بخش بزرگي از قدرت اش از دست داد و “دولت و شوراها” به دست معترضان وضع موجود افتاد و مبارزه ابعادي جديد يافت و علاوه بر “تداوم اعتراضات به شكل مدنيگ، بخش اجرايي و خدمات شهري را در دست خود گرفت.

سني هاي عراقي نخستين قيام خاموش جهان

سني هاي عراقي در زمان دولت مالكي نخستين قيام خاموش جهان را با موفقيت كليد زدند؛ طي قيامي رعدآسا يك سوم خاك عراق و تمامي مناطقي را كه اكثريت سني در آن ساكن بودند، از دست ارتش عراق و نيروهاي امنيتي مالكي و سپاه قدس ايران چنان بيرون كشيدند كه هنوز كه هنوز است نمي دانند از كجا و چگونه خورده اند. گرچه در رسانه ها اين قيام در حد حملات نظامي داعش فرو كاسته مي شود، ولي واقعيت اين است كه تعداد سني هاي ناراضي بالغ بر 130 هزار نفر بود و تعداد داعشي ها از 3 هزار نفر كمتر و ريزش حاكميت و سقوط امنيتي آن مناطق پيش از اين كه پاي هيچ داعشي به آنجا برسد، اتفاق افتاد و داعشي ها وقتي رسيدند، پايگاه نظامي و برخي از سلاح هاي باقيمانده را كه رها شده بود، آتش زدند. موصل 72 ساعت قبل از اين كه داعشي ها برسند، سقوط امنيتي كرده بود و نيروهاي نظامي و دولتي فرار كرده بودند و نيروهاي محلي سني معترض، آنجا را در اختيار داشتند؛ به اين مي گويند قيام خاموش. داعشي ها و بعثي هاي عراقي چون از افسران و جنگجويان با سابقه و دوره ديده بودند، تنها به سرعت در رأس فرماندهي نيروها قرار گرفتند.
به هر روي، داعشي ها رفتند و مي روند، اما نيروهاي سپاه قدس و شبه نظامي شيعه ديگر هرگز به مناطق سني نشين بازنگشتند و حالا هم با تشكيل گارد ملي از مردم بومي و محلي به آرزوي ديرينه شان رسيدند و از دست زورگويي هاي سپاه قدس و شبه نظاميان شان راحت شدند و هم دولت ملكي- دست نشانده ايران، نيز ساقط شد و مزدوران مالكي نيز از نيروهاي ارتش، امنيتي و دولتي پاكسازي مي شوند و دولت كنوني مورد اجماع تقريباً همه طرف هاي داخلي و خارجي قرار گرفته است.

مصر اولين دخالت بدون كودتاي ارتش

ارتش مصر پس از اين كه انقلاب دزدهاي اخواني ها را – كه با سپاه قدس ايران در ارتباط بودند- كه همچون باند خميني ملعون پس از رسيدن به قدرت زير قول هاي سابق شان زدند و در حال صورت بستن يك فاشيست ديني چون رژيم ملاها در ايران بودند، گوش شان را گرفت و انداخت در زندان، اما ارتش تشكيل دولت نظامي نداد و دولتي انتقالي از همه جريان هاي فعال كشور تشكيل داد كه به سرعت انتخابات در مصر را در دستور كار گذاشت و رئيس جمهوري منتخب و محبوب را طي انتخاباتي واقعي (و نه صوري) و بدون تقلب در انتخابات به خود ديد. آن به سرعت الگويي براي ليبي نيز شد و ارتش ليبي نيز آنجا را از دست انقلاب دزدان اسلام گراي ليبي كه در انتخابات شكست خورده بودند، اما تمكين نمي كردند، نجات داد و مابقي مناطق را نيز به زودي آزاد خواهد كرد و كشوري را كه همه از دست رفته مي شمردند، با “توصيه و تصميمي” به موقع نجات داد.
با اين همه، اغراق خواهد بود كه اگر دولت كنوني مصر را كاملاً موفق بپنداريم. دولت مصر هنوز در رعايت حقوق بشر و اجازه به تظاهرات مسالمت آميز و فضاي باز سياسي به هيچ وجه گامي قابل ملاحظه برنداشته و وضع از اين نظر بر پاشنه سابق مي چرخد كه لازم است در اين خصوص اقداماتي معنادار و مشهود صورت دهد.

اولين دولت تكنوكرات در فلسطين ظهور كرد

در فلسطين بود كه فتح و حماس هر دو به اين نتيجه رسيدند كه مردم به جاي دعواهاي سياسي به كساني كه مشكلات شان را حل كند و به شهروندان خدمات دهد، نياز دارند و اولين دولت تكنوكراتي شد كه ساير دولت هاي بهار عربي از آن الگو گرفتند. ما در فلسطين پس از تصويب كشور مستقل فلسطين با دولت وحدت ملي و طي آشتي ملي به سوي “رفع اشغال اسرائيل” از آن سرزمين گام برمي داريم كه در اختلافات اعراب و اسرائيل در قرن گذشته بي سابقه است.