روابط دیپلماسی ایران و آمریکا صفحه جدیدی را در تاریخ ۳۵ساله جمهوری اسلامی ایجاد کرده است. مذاکرات مربوط به انرژی هسته ای ایران با ګروه ۵ باضافه یک از جمله خبرساز ترین موضوعات جهانی ګردیده است. و در ایران تحریمهای وحشتناک غرب علیه ایران از یک طرف حکومت را سخت به دست و پا انداخته چون درآمد کشور که بیشترین آن از درآمد نفت حاصل میشود با سقوط سرسام آور قیمت نقت همراه تحریمها کشور را بطرف ورشکستګی اقتصادی میبرد و موشک هواکنی و شمشیرکشی های صدام حسینی حکومتی و ولی فقیه در عمل جای خود را به قبول شددید ترین محدودیتها در زمینه انرژی اتمی داده است و دیګر خودشان هم اهمیتی به نعره های از روی درماندګی سرداران سپاه پاسداران نمیدهند. در این میان وضع زندګی مردم بیچاره ایران بدنیال تحریمها صورت یک تراژدی اسفناکی را بخود ګرفته است. گرانی و فقرفشار بی اندازه ای بمردم وارد آورده است و زندګی برای مردم غیر قابل تحمل گردیده است.
مردم امروز با قیمت دلار در ایران خرید میکنند در صورتیکه حقوق و درآمد اکثریت مردم ایران حتی به پرداخت کرایه خانه هم نمیرسد. لذا با ادامه این گفتگو بر سر میز مذاکرات روزنه ای برای مردم باز شده است که شاید با برداشت تحریمها فرجی در زندگی ایشان ایجاد شود. بااین ترتیب مردم ایران با دقت و همراه با نګرانی و امید به این مذاکرات و نتایج آن چشم دوخته اند. بی تفاوتی و بی توجهی پولدارها به اوضاع مملکت و ادامه دزدی و چپاول ثروتهای مملکت، زمانی که مکرر اعلام میشود ملیون ها دلار حساب گم شده است و رهبر به روزنامه نگاران اخطار میدهد که این حرفها را انقدر دنبال نکنید و یا اخطار میدهد که ماشین های گران قیمت را آقا زاده ها به خیابانها نیاورند. چه می بینند که اینکار نمایش تفاوت بسیار دارائی میان اقلیت دزد و مفتخور و مردم بی ستاره ودست تنگ است که روز بروز افزایش یافته است، و اسباب خشم و نفرت مردم از حکومت و گردانندگان آن شده است!
در این رهگذر آنچه مرا وادار بنوشتن این مقاله کرده است، اوج گیری قهرمان سازی حکومتی و در کنارآن و پر رنگ تر از آن تشدید رویه شایع قهرمان سازی در میان مردم که پایه فرهنگی دارد است. معمول بر آنستکه مردم اگر کسی کاری را که برایشان مهم است انجام داد را قهرمان بحساب میآورند ودیگر به عواقب نقشهای دیگرشخص توجهی ندارند. آنچه سبب بالاگرفتن خمینی در میان مردم شد و یا استقبالی که از خاتمی کردند. صدای طرف راشنیدند ولی توجهی بانچه در دست دارد نکردند. از طرفی در ماجرای مذاکرات هسته ای خود سانسوری مردم درکنار سانسور شدید دولتی در این مرحله از مذاکرات شدیدآ بچشم میخورد که بسیار باعث تاسف است. چه در گیرو دار اوجگیری مذاکرات بخش نسبتآ بزرگی از مردم بجای تحلیل از شرائط در دام تبلیغات رژیم افتادند و در صحبت هایشان وزیر خارجه ایران محمد جواد ظریف را ناجی ایران و حد او را از امیرکبیر و مصدق هم بالاتر میبرند بدون توجه باینکه بسخنان و مصاحبه های ظریف توجه کرده باشند. درحالی عنوان مصدق را همانطور که به خاتمی و احمدی نژاد هم دادند به ظریف میدهند که ظریف در مصاحبه اش با چارلی رز میگوید که امریکا حکومت دمکراتیک ما را از میان برد ولی جرآت بزبان آوردن نام مصدق را ندارد. یک نکته را باید در نظر گرفت که مذاکرات با غرب با وجود زورگویی های غرب امروز بنفع جامعه و مردم ایران است چون در فقرو تهیدستی جامعه رشد نخواهد کرد و با ایزله شدن و تنها ماندن دردنیای امروز فشار اصلی بر روی مردم خواهد بود لذا این قدم گرچه به رژیم ایران تحمیل شده است ولی باید آنرا کاملا مثبت ارزیابی کرد.
ظریف فردی تحصیل کرده و باهوش است لذا دقیقا میداند چه میکند وبدون تردید نقش پرانرژی ، زیرکانه و امیدوار ظریف در قبولاندن و بخورد رهبری دادن واقعیت تسلیم کامل غرب شدن بسیار در حل قضیه تاثیر عمده ای داشته است که نهایتا در جهت حفظ منافع مردم ایران است ولی دفاع از سیاستهای غیر انسانی رژیم در ایران او را نماینده کامل عیار رژیم میسازد. او همان روشهای خاتمی را در پیش دارد حفظ نظام در درجه اول فعالیتهای ایشان قرار دارد چیزی که مرا سخت بفکر میاندازد اینست که بسیاری از تحلیلگران امروز سیاستمداری را با صفات و مشخصاتی یکنواخت می شناسند. از نظر ایشان دروغ و خدعه بخشی جدا ناپزیر از این حرفه است و لذا برای پیشبرد مقاصد باید از هر ترفندی استفاه کرد بعضی ها در جنبش چپ از لنین استدلال میاوردند که برای رسیدن به آرمانهای بالا با شیطان هم میشود همکاری کرد همچنانکه او در انقلاب بلشویکی با کمک آلمانها بروسیه بازگشت. در اینجاست که در کمال تعجب ظریف را در کنار امیرکبیر و مصدق قرار میدهند. حال باید دید ظریف، مصدق دوران ما، چه گفته است. او در مصاحبه های مختلف خود با خبرنگاران در خارج از کشور بطور مشخص چندین بار متذکر شده است که ” ما در ایران زندانی سیاسی نداریم، ایران کشور قانون است و قانون شکنان و تروریستها در زندانند . و با جرآت میگوید بمن نشان دهید کدام کشور در این منطقه باندازه ایران آزادیهای اجتمایی دارد؟ و کدام کشور رای مردم باندازه ایران با ارزش است و دولت روحانی با ۷۵ درصد رای مردم انتخاب شده است.” و نمی گوید، که نماینگان را چه کسانی تعیین میکنند در کدام کشور دمکراتیک دولت بمردم میگوید شما فقط حق دارید بنمایندگانی که ما تعیین میکنیم رای دهید امیر انتظام و نسرین ستوده هنوز در عمل بعبارتی تکنیکالی زندانی هستند گرچه آزاد میگردند. آقای ظریف بروی خودش نمیاورد که این دو نفر کدام تانک و توپ را علیه رژیم بکار بردند که باید یکی۲۵سال ودیگری چهار سال در زندان باشد نمیدانم چگونه جواب مادر ستار بهشتی را میدهد . ایشان این شجاعت اخلاقی را ندارند که راست بګوید و علنآ جلوی صغیر و کبیر دروغ نګوید.
من در دوران جوانی که در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی فعالیت میکردم و زمانی دبیر فدراسیون آمریکا بودم با صحنه ای برخورد کردم که با انچه امروز مشاهده میکنم تکرار تاریخ را می بینم. زمان حکومت شاه بود دکتر یانگ یک پروفسور آمریکایی برای بازدید به ایران رفته بود پس از بازگشت سمیناری برای استادان و معلمین امریکایی در سانفرانسیسکو برقرار کرد که در ان از تحولات و پیشرفتهای ایران صحبت میکرد من و تعدادی از فعالین برای شنیدن آن گفتگو بمحل سمینار رفتیم در زمان بحث و گفتگوی سمینار یکی از دانشجویان در رابطه با آزادیهای اجتمایی و زندانیان سیاسی ایران سئوال نمود که دکتر یانگ اظهار بی اطلاعی کرد ولی کنسول ایران پشت بلندگو رفت و گفت ما در ایران زندانی سیاسی نداریم ایران کشور قانون است و فقط تروریستها و قاچاقچیان در زندانند این طرز برخورد ایجاد سروصدا نمود در یکطرف سالن حتی کشمکشی هم بین کنسول و دانشجویان برای مدت بسیار کوتاهی صورت گرفت. فردای آنروز من و ۳ نفر دیگر توسط اف بی ای دستگیر شدیم در صورتیکه فقط در سالن شنونده بودیم و هیچ حرفی نزده بودیم. کنسول اسامی پنج نفر را که تصمیم بقتتل ایشان گرفته بودند را به پلیس داده بود جالب اینجاست که یکی از این افراد در شیکاگو زندگی میکرد وهنگام ان ماجرا در سان فرانسیسکو نبود.تعجب نكنيد اگر در دنباله بنويسم كه همين آقاي كنسول سركنسول جمهوري اسلامي در واشینگتن یا شهر دیگری شد. لذا همان قماش همراه ميدان داراني كه سپاه پاسداران را ساختند در زير عباي تزوير و دروغ آخوند ها ما را باينجا كه هستيم كشاندند بهر حال گفتن جزئیات آن ماجرا و محاکمه و بزندان بردن ما در حوصله این بحث نیست و لی صحبت های آن کنسول تفاوت زیادی با مصاحبه های آقای ظریف نداشت همه میدانند تعداد اعدام شدگان سیاسی در دوران جمهری اسلامی چند هزار برابر دوران شاه است فقط در خاوران تعداد انها را نزدیک به چهار هزار نفر تخمین میزنند. دزدی در دوران جمهری اسلامی در مقایسه با دوران شاه حتی رقمهای ان قابل نوشتن نیست و همه این را میدانیم ولی این پرنسیپ ما بود که در مقابل دیکتاتوری شاه مبارزه کنیم چه حتی یک اعدام سیاسی و یا یک زندانی سیاسی غیر قابل تحمل است. ولی حالا در گوشی از دروغهای ظریف صحبت میشود و علنی عده ای ایشان را سیاستمداری بزرگ مینامند حتی دروغ گوییهای بی شرمانه ی ایشانراهم ازسیاستمداری هوشمندانه و والای ایشان بحساب میآورند. این که سیاستمدار اگر دروغ بگوید مستحب است را سیاستمداران شارلاتان برای توجیه خودشان میگویند. هرچند آقای ظریف دروغ مستحب نګفت بلکه کوشش نمود با انکار واقعیات مملکت و جعل حقایق پرده ای بروی جنایات حکومت دراین نظام استبدادی بکشد. وگرنه چرا گاندی، مصدق و سون یاتسن هرگز بمردم دروغ نمبگفتند ؟
نمیدانم ارزش اینګونه زندګی ها در کجاست که با دروغ سعی در پیشبرد مقاصد خود داشته باشیم و اینکار زشت چه افتخاری برای شخص بدست میآورد. شما “قهرمان” دروغګو در تاریخ بیاد دارید؟
کامبیز قائم مقام لوس آنجلس 15/10/ 5