طرحی که خامنه ای را نیمه جان خواهد کرد !

0
429

این روزها که بازگشت دونالد ترامپ به کاخ ریاست جمهوری در آمریکا نزدیک می شود . افرادی که او جهت تصدی سازمان ها و وزارتخانه های این کشور برگزیده است. در حال استفاده صحیح از وقت شان برای موفقیت در برنامه هائی که در این باره دارند می باشند !

فاکس نیوز اعلام نموده طرحی را رؤیت کرده است ؛ که از سوی سازمان « اتحاد علیه ایران هسته ای » به تیم ترامپ ارائه شده ، و با عنوان « طرح ۱۰۰ روزه » یک نقشه راه جامع علیه حکومت اسلامی را ، از طریق راهکارهای دیپلماتیک ، اطلاعاتی ، نظامی و اقتصادی به رئیس جمهور منتخب ایالات متحده پیشنهاد نموده است !

در این طرح به ترامپ توصیه شده است ؛ که ابتدا در یک سخنرانی به رژیم تهران هشدار دهد ؛ که گزینه نظامی برای از بین بردن برنامه هسته ای آن همچنان روی میز است !

این راهکار خواهان آن است ، که در صورت عدم تمکین حکومت ایران ، دولت آمریکا مانند اسرائیل با سپاه پاسداران برخورد کند ؛ و به دور از وقوع جنگ گسترده در منطقه ، ضربه زدن به دارائی های مهم حکومت اسلامی را عملی سازد !

جیسون برادسکی ، از نویسندگان این طرح به فاکس نیوز گفته است : « اگر اسرائیلی ها می توانند بدون به راه انداختن جنگی فراگیر ، این کار را انجام بدهند ؟ دولت آمریکا نیز خواهد توانست این کار را عملی کند . » !

به گزارش « رادیو فردا » مایک والاس مدیر عامل سازمان « اتحاد علیه ایران هسته ای » نیز در این زمینه به فاکس نیوز گفته است : دولت ترامپ فرصت بی نظیری دارد تا رژیم ایران را که به شدت تضعیف گشته ، هر چه بیشتر ( در اهدافش ) به عقب براند !

این گزارش تاکید کرده است که آمریکا تا پیش از این ، در واکنش به حملاتی که رژیم ایران در منطقه علیه اهداف آمریکا انجام داده ، پاسخ لازم را تنها به نیروهای نیابتی آنها بدهد ؛ و نه به خود حکومت ایران !

به نوشته فاکس نیوز ، نویسندگان این طرح در باره این موضوع گفته اند : « اگر رژیم ایران یا گروه های نیابتی اش بخواهند به آمریکا و اهداف آن آسیب بزنند ؟ دولت ترامپ هم می تواند ، حملات هدفمندی علیه فرماندهان سپاه پاسداران ، نیروی قدس ، و اهداف وزارت اطلاعات در خاک ایران را انجام بدهد !

بزرگ ترین اشتباه خامنه ای چه بود ؟ که کار حکومت رسوایش به اینجا رسیده است ؟

کاربرد واژه « اشتباه » در مورد دیکتاتورهای به آخر خط رسیده ، چه بسا چندان دقیق نباشد . اگر بخواهیم از این کلمه استفاده صحیح بکنیم ؟ بهتر است بگوئیم آنها ( دیکتاتورها ) و در اینجا خامنه ای ، اشتباهاتی را مرتکب می شوند که نمی توانند از آن اجتناب کنند . این وضعیت متناقض ، ناشی از « اجبارات فاز پایانی » حکومت آخوندی است . و بزرگ ترین اشتباه خامنه ای برافروختن آتش جنگ در غزه بود !

جنگ هم قوانینی دارد ، که به کلی با دوران صلح متفاوت است . و موجد عواملی می شود ، که تا پیش ار آن قابل تصور نبوده و نیست . دیالکتیک سرسخت آن حرکت ها و تاثیری که بر می انگیزد ؛ به سختی قابل محاسبه می باشد . خامنه ای بر آن بود ، که سود این حرکت را از خون مردم غزه و لبنان می گیرد ؛ و با دور نگه داشتن رژیم خود از آن آتش مهیب ، پس از گذشت مدتی ( که از نظر او نمی توانست چندان طولانی باشد . ) همه چیز به حالت عادی می رسد و پایان می یابد ؛ و خودش در این ارتباط طرف پیروز این جریان خواهد بود !

اما خامنه ای اکنون چنان در باتلاق جنگ گرفتار شده ، که با هر قدمی که بر می دارد بیشتر درون این باتلاق « خود ساخته » فرو می رود !

با این حال او قادر نبود و نمی توانست که این اشتباه را مرتکب نشود . چنین نتیجه ای ماحصل جمع بندی اشتباهات او از قیام ۱۴۰۱ مردم ایران بود . او می خواست با آتش افروزی از آن قیام ، راه گریزی به نفع خودش پیدا کند ؛ و اشتباه بزرگ تر او هم در اینجاست ؛ که مخالفان یک رژیم محاصره شده با « قیام ملت و امکان سرنگونی حکومت او ، بنیه و بنیاد و قوام زیادی ندارند . و مبارزان علیه او و حاکمیت منفورش ، خیلی زود خسته می شوند و از ادامه راه باز می ایستند !

و ملاحظه می شود ، که حاصل این خطای محاسباتی بزرگ او تا به امروز ، انهدام مهم ترین تکیه گاه های ولایت فقیه در منطقه است !

در « گیر و دار » تحولات چند ماه اخیر ، خامنه ای ناتوانی و بی بته بودن خودش در رهبری حکومت پلید آخوندی را ، در بحبوحه یک بحران عمیق نمایان کرده ؛ و شاهد تضعیف شدن همه جانبه رژیم بی کفایت خود و زوال عمر منحوس حاکمیت پلید اسلامی در ایران است !

پس از مرگ خمینی و شروع حاکمیت خامنه ای ، شرایط سیاسی و بین المللی ویژه ای شکل گرفت ؛ که بسیاری از موقعیت ها و منافع بادآورده را نصیب او ( خامنه ای ) نمود . بدون آنکه قیمتی برای آن بپردازد یا با چالش سهمگینی مواجه بشود . در ایرا به قدرت رسید !

به عبارت دیگر ، دوران حکومت او یکسره با مفتخوری عجین گشت ؛ و به ندرت با یک تضاد اساسی در گیر شده است !

سال گذشته که برای نخستین بار با یک بحران جدید رو به رو گردید . سر بزنگاه های خطیر مات می گشت ؛ و برای حفظ نمودن رهبری گروه حزب الله وابسته به خودش قدمی بر نداشت !

او همچنین فروپاشی قوای خود در سوریه را نتوانست مهار کند ؛ و برای حفظ دیکتاتور دمشق از عهده انجام دادن کاری بر نیامد !

نتایج یک واقعه بزرگ !

این تحول مهم در منطقه ( خواست سرنگونی رژیم و در دسترس بودن سقوط حکومت اسلامی و عملی شدن آن ، برای ملت ایران عیان گشت ؛ و آنها را در ادامه دادن به راه شان استوارتر نمود !

حکومتی در سوریه که صدها هزار تن را به قتل رساند ؛ و با زندان مخوف « صیدنایا » فعالان را به بند می کشید ؛ و سپاه پاسداران جرار خامنه ای به گونه تمام عیار تکیه گاهش بود ؛ و حمایت یک ابرقدرت را با خود داشت . مستحق سرنگونی بود و چنین هم شد . خامنه ای نیز سرنوشتی جز آنچه که نصیب بشار اسد شد نخواهد داشت !

این ضربه بزرگی به مبلغان و هم خط های رژیم خامنه ای و همدستان اوست ؛ که خواهان ادامه وضعیت موجود برای نه فقط ایران و ملت آن ، بلکه برای ممالک خاورمیانه و مردم آنهاست ؛ که اسیر منویات قدرت پرستانه رهبر ایران و همدستان جنایتکار او می باشند !

آنچه که تا کنون از اهداف پلید ایشان مشهود گشته ، حرفه ننگین آنها که تراشیدن دلیل های بی پایه و اساس علیه مبارزات و قیام ملی مردم ایران است . به این معنا که آنها خیزش آزادیخواهان ایرانی جهت سرنگونی این حاکمیت در کشورشان را ، مردود می شمردند ؛ و آن را هدفی جلوه می دادند ؛ که هرگز به نتیجه نمی رسد و به کلی غیر قابل دسترسی است !

اکنون که تلاش نظری و رسانه ای و ایدئولوژیک آنها شکست خورده ، نتیجه این پیروزی برای ملت ایران این است . که سرنگون کردن هر دیکتاتوری ، نتیجه بصیرت های کمیاب ملتی است ؛ که اقدام میهن پرستانه اش می تواند برای همگان درسی بزرگ و عبرت آموز باشد . این آرمانی بزرگ و مهم و عالی است اما کافی نیست !

اهداف میهن پرستانه ملت یک سرزمین زمانی حاصل گشته و به نتیجه دلخواه آنان می رسد ؛ که به کفایت و کمال آرمان شان و راهی که برگزیده اند ایمان داشته باشند و هرگز فراموش نکنند زمانی به آن هدف می رسند ؛ که همگی شان در انتظار دریافت نمودن فراخوان دیگران برای مبارزه با دیکتاتور حاکم بر دیار اشغال شده خویش نباشند !

بلکه می بایست خودشان در میان بقیه آنهائی حضور یابند ؛ که برای مبارزه با خامنه ای جنایتکار و مزدوران جلاد او قیام می کنند !

زیرا : « یک دست صدا ندارد » و هیچ حرکت حق طلبانه و میهن پرستانه ای ، جز با در کنار هم قرار گرفتن تمامی آحاد آن جامعه به نتیجه ای که انتظار دارند منتج نمی شود !

پس ، « از شما حرکت دلاورانه و از آفریدگارتان برکت پیروزمندانه » !

مقاله قبلیعالی است ، اما کافی نیست!!
مقاله بعدیمقام پیشنهادی خزانه‌داری آمریکا: تحریم‌ها ابزاری برای فشار بر جمهوری اسلامی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.