فاطمه جمال پور خبرنگار روزنامه شرق ، که برای تهیه گزارشی درباره حضور زنان در ورزشگاه آزادی و اجتماع مسالمت آمیز آنان جلوی درب ورزشگاه آزادی ، به آن محل رفته بود ، مورد شماتت ماموران قرار گرفت و ضمن ضرب و شتم ، دستگیر شد .
فاطمه جمال پور پس از آزادی ،گزارشی از این اتفاق را در صفحه «فیسبوک» خود نوشته است که در زیر می خوانید:
سیلی اول ، سیلی دوم ، سیلی سوم را در کمال ناباوری خوردم و کشان کشان ، میان ضربات ۱۰ مامور و لباس شخصی زن و مرد ، تا ون بدرقه شدم . چشم هایم را بستم و برای لحظهای به خودم گفتم کاش خواب باشد ، یک کابوس. اما واقعیت تلخی بود که امروز مقابل درِغربی ورزشگاه آزادی ، قبل از مسابقه والیبال ایران – ایتالیا در جریان بود.
ساعت۱۶
از تاکسی پیاده شدم برای تهیه گزارش از تجمع مسالمت آمیز زنان ؛ چند روز بعد از دستور روحانی به ملاوردی معاونت امور زنان و وزیر ورزش و جوانان برای فراهم کردن زمینههای حضور زنان برای تماشای والیبال.
اما ماموران می گویند این بار با دفعه های پیشین فرق می کند. هر ۵ دقیقه یک بار جمعیت ۵ – ۴ نفری مان به عقب تر رانده میشود ، تا برسیم به لبه جدول خیابان. هر لحظه به تعداد ونها اضافه می شود ، میآیند برای پرسوجو. کارت خبرنگاری را نشان میدهم ، میگویم برای تهیه خبر آمدهام ، نمیتوانم عقب تر بروم. مردی که میگوید از پلیس امنیت ملی است میگوید : همین الان باید بروید ، حق ندارید اینجا باشید.
می آیند برای بازداشت ، فضا ملتهب میشود ، روسری سفیدها سوار ماشین میشوند و میروند. به اولین تاکسی میگویم دربست و سوار میشوم. مامور لباس شخصی میپرد جلو و ماشین را نگه میدارد. میگوید پیاده شو ؛ باید احراز هویت شوی. پیاده میشوم ، کارتم را دوباره میدهم ، کارت را میگیرد. میگوید ون بیاد جلو ، این خانم میره بازداشتگاه.
میگویم به چه جرمی ؟ چرا ؟ داد میزند بگیریدش ، مقاومت نکن و کمتر از چند لحظه بعد نقش بر زمینم با سیلیهایی که روانهی صورتم می شود. مانتو و کیف پاره و ۴ مامور زن و چند تایی لباس شخصی و مامور مرد. به کفِ سختِ ون پرتاب می شوم و بعد هم ۶ ساعتی بازداشت.
این روایت من است. روایت ۱۶ دختر دیگری که دیروز از جلوی آزادی بازداشت شدند. روایتهای مشابهی است از کتک خودن و بازداشت ، برای حقی که از زنان سلب شده ، جرم آن تنها و تنها تقاضای مدنی و مسالمت آمیز برای ورود به ورزشگاه بود و جرم من تهیه گزارش. کلا آقایانِ مسئولان و مدیرانِ حراف هم کلاهشان را بگذارند بالاتر.