ضد هوائی ها چرا شلیک کردند؟!

0
146

در بعد از ظهر روز دوشنبه 27 دی 1395، یکباره صدای غیر منتظره شلیک ضدهوائی هائی، که ظاهرا برای محافظت از فرودگاه های تهران، بر روی بام ساختمان های بلند مرکز شهر مستقر می باشند، توجه ساکنان شهر را به سمت آسمان تهران معطوف کرد؛ و به مدت پنج دقیقه با شلیک های ممتد و مکرر، که به یک نقطه نامعلوم در آسمان شهر تهران پرتاب می شدند؛ و هدف شان حفاظت از نقطه ” پرواز ممنوع ” بود. در این رابطه، خبرگزاری های دولتی رژیم اعلان نموده اند؛ شلیک ضدهوائی ها به خاطر پرواز یک پهپاد به نقطه ” پرواز ممنوع ” بوده است. در طول یک ماه گذشته، این دومین بار بود که چنین اتفاقی در ایران روی داده است. هر دو بار هم موضوع مربوط به پرواز پهپادهای ناشناس، در فضای آسمان ایران، و در منطقه ” پرواز ممنوع ” مطرح گشته بود!

منطقه ” پرواز ممنوع ” کجاست و برای چه پرواز در آنجا ممنوع می باشد؟ این مناطق ممنوعه که در نقاط مهم و استراتژیک بعضی از استان های مهم کشور پیش بینی شده اند؛ و جهت محافظت از مراکز با اهمیت دولتی، پرواز پرندگان ساخته شده به دست بشر، مانند هواپیما و هلیکوپتر و اخیرا انواع پهپادها، که در ایران با نام های ” هلی شاپ ” و ” ریز پرنده ” یا با نام های گوناگون دیگری، در آسمان این مناطق ممنوع گشته اند. چنانچه موارد مشکوکی مشاهده گردند؛ که در آسمان این مراکز در حال پرواز هستند. ضدهوائی های مستقر بر روی بام ساختمان های بلند در منطقه ” پرواز ممنوع “، بلافاصله اقدام به شلیک گلوله های ضد تهاجمی، به سوی شیأ مربوطه می کنند؛ و با حمله ور شدن به پرنده مورد نظر آن را سرنگون می کنند، و یا وادار به فرار از آن منطقه می نمایند!

دو بار رخ دادن مشابه چنین امری در طول یک ماه، موجب خطور دلائل دیگری، غیر از آنکه دستگاه حاکمه مطرح می کند؛ در اذهان مردمان کنجکاو می گردد. تعداد احتمالات فراوان هستند، اما باید به آنهائی پرداخت، که در شرایط کنونی شواهد زیادتری را در خود دارند. آنچه که در رابطه با منطقه ” پرواز ممنوع ” بیان می کنند؛ که هدف شان محافظت کردن از فرودگاه های شهرها، و یا ساختمان مراکز مهم دولتی و حکومتی مطرح گشته اند؛ دست کم در رابطه با شهر تهران در بر دارنده همه واقعیت نیست. زیرا منطقه ممنوعه در پایتخت، فقط و فقط آن بخش از شهر می باشد؛ که بیت رهبری این انقلاب شوم در آنجا قرار دارد. از اینرو، اگر چنین موردی در فضای آسمان این بخش از شهر تهران رخ بدهد؟ یکباره همه ضدهوائی های مربوطه، همزمان به سوی پرنده مهاجم شلیک می نماینند؛ و خطر را از محدوده محل سکونت سید علی دور می گردانند!

بدیهی است که بیان کردن، دلیل اصلی شلیک ضد هوائی ها به پرنده فرضی به دیگران(به مردم ایران، به خبرگزاری های داخل و خارج) حاوی چند مورد منفی برای حکومت اسلامی، و آخوند خامنه ای در مقام رهبری این حاکمیت منفور باشد. هر کسی که به این حقیقت پی ببرد، که دلیل واقعی شلیک ضد هوائی ها، تهاجم به طرف مکان حضور خامنه ای و خانواده و نوکران او در بیت رهبری بوده است. کم ترین نتیجه ای که از این موضوع خواهد گرفت؛ تهدید خطرات بسیار برای زندگی رأس هرم حکومت اسلامی است. به ویژه بعد از رهسپاری هاشمی رفسنجانی به سمت نیستی ابدی وی، و وجود شبهات فراوان در باره به قتل رسانده شدن هاشمی است. که امکان انتقامجوئی در این باره را، نمی توان دور از حقیقت دانست!

 ناتوانی سران رژیم آخوندی، در تشخیص دادن دوست و دشمن شان، و عدم وجود روابط دوستانه ایشان با همسایگان چهار جهت جغرافیائی کشور، ایجاد دشمنی های مضاعف میان خودشان و برخی از همسایگان ایران، می توانند علل و عوامل مهمی، جهت بروز خطر برای دست اندرکاران جمهوری رو به فنای اسلامی تلقی بشوند. چون که رندی و زورگوئی این جانی ها، فقط برای مردم ایران است؛ ولی در برابر زورگوئی دیگران به خود آنها، زبان شان لال و مغزشان راکد و بدون واکنش است. به جای این که از دشمنان دوست نمای خود واهمه داشته باشند؛ به عوض آنکه از ولادیمیر پوتین وحشت کنند؛ به جای ترسیدن از حزب اله و حماس و جنایتکاران مانند اینها، با آنان دوستی می کنند؛ و کمک های بی دریغ شان از پول مردم ایران را، جهت جلب دوستی بیشتر این فرصت طلبان، در راه یارگیری های سیاسی خویش هزینه می نمایند!

احتمال دیگر در باره دو حمله مشابه دو پهپاد در طول یک ماه، و به صدا درآوردن شلیک ضدهوائی ها به یک نقطه نامعلوم در فضای آسمان کشور، بیش از پیش ترساندن مردم ایران، از حملات نظامی هوائی به ایران است. تا آنان را وابدارند، که از بیم رخ دادن چنین حملاتی، و از وحشت ویران شدن خانه ها و کاشانه های شان، برای ایجاد توانمندی های بیشتر در سیستم های تدافعی این حکومت اشغالگر، دست بر آسمان بالا ببرند؛ و از خدای شان بخواهند، که این حکومت منفور و اهریمنی را، در اقتدار نگاه بدارد. تا دشمنان نتوانند به سرزمین شان تجاوز کنند. حال آنکه، خود این نامردمان بزرگ ترین دشمنان مردم و میهن ایشان می باشند!

مردم حتما فراموش کرده اند، که خمینی دجال به کمک سفیر مزور رژیم در عراق در سال 1359 خورشیدی، آخوند دعائی حیله گر را، که آن موقع سفیر جمهوری اسلامی در عراق بود واداشت؛ تا سخنان تحریک کننده ای را علیه صدام حسین تکریتی و حکومت مادام العمر او در رسانه های آن کشور مطرح نماید؛ که صدام را ناگزیر به حمله هوائی به ایران کرد. شاید مردم ایران یادشان رفته، که در آن جنگ هشت ساله، چگونه میلیونها جوان دلاور ایرانی، و مردمان بسیاری که با حملات نظامی رئیس جمهور عراق در دو استان خوزستان و کردستان، در جنوب و غرب ایران، چگونه جان شان را، بر سر امیال کشورگشایانه آخوندها از دست دادند؟!

سپس همین اشغالگران، با برادرشان صدام، چنان ” جی جی باجی ” شدند؛ که به عوض طلب کردن خسارات مادی حملات او برای مردم ایران، پول که نگرفتند بماند؛ مبالغ زیادی از پول همین مردم بینوا را، جهت ایجاد مراکز فرهنگی مدرن در عراق، پس از دستگیری و محاکمه و اعدام شدن صدام، به نوکرانی مانند نوری مالکی و جعفری و امثال اینها باج دادند؛ تا به راحتی بتوانند، بسیجیان و سپاهیان حکومت ننگین شان را، به سرکردگی پاسدار جنایتکاری مثل قاسم سلیمانی به عراق بفرستند. تا او در آنجا، زمینه های استیلای حکومت اسلامی بر عراق، و تسلط همه جانبه خودشان بر این کشور را تحقق ببخشند. که از آنجا راحت تر بتوانند به اسرائیل و عربستان و دیگر دیدگاه هائی که برای کشور گشائی و صدور انقلاب شان در نظر گرفته اند را، لباس حقیقت بپوشانند. از نخستین روزهای شروع جنگ هشت ساله با عراق، مرتب شعار می دادند: ” از کربلا به قدس دست خواهیم یافت. ” !

محترم مومنی

مقاله قبلیآخرین عابر ماه درگذشت
مقاله بعدیکشف سلفی که ۴ هزار سال قدمت دارد!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.