نقش موشک های زمین به هوای « صیاد » ، و نقش راکت های توپخانه ای « فجر » ، که اولی « موشک صیاد » توسط حاکمیت خودکامه رژیم آخوندی، به دست جلادان طالبان در افغانستان رسانده شده و می شوند؛ که طالبان وحشی از آنها، در حمله به مواضع نظامیان آمریکائی در افغانستان، و کشتن افسران و سربازان جوان آنها استفاده بکنند. دومی « راکت فجر » نیز، که از سوی جمهوری آخوندی به دست تروریست های حوثی یمنی رسانده شده و می شوند؛ که آنها هم مواضع حساس کشور شبه جزیره عربستان سعودی را هدف قرار بدهند. در به حرکت در آوردن « گزینه حمله نظامی آمریکا » ، به سوی پایگاه های نظامی رژیم اسلامی در همه جا، که همچنان برای روز مبادا، و سرکشی های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بر روی میز دولتمردان آمریکا قرار دارد؛ و نقض شدن یکی از سرفصل های تعهدات جمهوری اسلامی در توافقنامه مذاکرات هسته ای، میان رژیم ایران و پنج به علاوه یک، شاید اگر در زمان ریاست جمهوری حسین باراک اوباما بود؛ نادیده گرفته می شد. اما اکنون، جمهوری جنایتکاران در ایران، شدت نقض نمودن مفاد توافقنامه هسته ای را، به مکانی رسانده، که طاقت ترامپ خارج شده از برنامه جامع اقدام مشترک « برجام » را، به پائین ترین نقطه آن تنزل داده است!
با حضور ذهنی که از تصمیمات عجولانه و متعصبانه پرزیدنت ترامپ، نسبت به مصالح و منافع آمریکا داریم. خطر حمله نظامی به کشورمان، از مرز قوی در حوصله رئیس جمهوری کنونی آمریکا، به سوی بخش ضعیف تر بردباری وی رشد می کند. اگر ناگهان چنین مورد نگرانی آوری رخ بدهد. در این رهگذر، فقط مواضع نظامی رژیم جنگ طلب آخوندی شکست نخواهند خورد. بلکه مردم بی گناه ایران نیز، دچار آسیب های پر صدمه ای خواهند شد؛ و روزگارشان از اینی که هست نیز بدتر می گردد!
ویژه آن که، شاخصه نخست ملت ستمدیده ایران، نزد میهن پرستان برون و درون مرزهای کشورمان این است؛ که کلیت حکومت اهریمنی آخوندی در ایران، به دست توانای خود مردم به پا خاسته شکل بگیرد؛ و هرگز اجازه ندهند؛ که عوامل بیگانه به مرز پر گهر کهندیار باستانی ما یورش ببرند. تا حکومت بی خردان و جنایکاران جلاد و دزدان در میهن باستانی ایشان، از حیطه ی هستی سقوط بکند و نابود بشود!
هم اکنون که به مدت چهل سال، بیگانگانی تازی تبار در ایران، به حاکمیت استبدادی و جنایتکارانه خویش ادامه می دهند. ملت دلیر ایران، از آغاز شکل گرفتن جمهوری دیکتاتوری آخوندی در کشورشان، در بدترین شرایط ممکن به زندگانی نا به سامان و فقیرانه ای مبتلا گشته اند؛ که عبورشان از این مهلکه خانمانسوز، چنان سخت و طاقتفرسا شده است. چه رسد به حضور بیگانگانی، که مانند همین اسلامی های بدون منطق و قدرت پرست و زیاده طلب، جز به منافع خویش نمی اندیشند؛ و غیر از دستیابی به ثروت بی کران مردم ایران، مشغله ی فکری دیگری ندارند. به مجردی که پای شان به ایران برسد؛ از همان نخستین روزهای اشغال دوباره ایرانزمین به دست بیگانه ای دیگر، مردم به جان آمده ایران، بایستی که باری دیگر تمامی سعی و تلاش خود را به کار بگیرند؛ تا اشغالگران جدید را هم از سرزمین اهورائی خویش اخراج نمایند!
با این پیش بینی، که اگر بتوانند به چنین امر مهمی توفیق بیابند؟ باید که تازه دست به دست همدیگر بدهند. تا به ترمیم کردن خرابی های ناشی از حضور اشغالگران به میهن شان بپردازند!
و این مهم نیز در صورتی شدنی خواهد بود؛ که یک حکومت مسؤل و دلسوز و متعهد در کشورمان حضور داشته باشد؛ که تمامی همت و وقت و نیرو و حوصله خودش را، جهت رونق بخشیدن به اوضاع خراب و بحرانی مملکت، و باز گرداندن ملت آریائی ایرانزمین، به دوران طلائی پیش از انقلاب سیاه و شوم اسلامی مورد استفاده قرار بدهد!
در چنین صورتی هم باز ملت است؛ که مهم ترین نقش را، برای ایجاد دوباره بهروزی برای خودشان، و پیروزی در تمامی زمینه های مورد تائید ملت برای حکومت و دولت جدیدشان، همچنین با تامین کردن رونق و رواج فعالیت های کاری، اعم از علمی و کشاورزی و فنی و تجاری و ستادی و عمرانی در ایران، بتوانند باری دیگر، بارقه های نور شادی آور پیروزی را، بر دلهای غمدیده و روزگار ستم دیدن و رنج کشیدن و سکوت نمودن خود بتابانند. تا به جهانیان نشان بدهند؛ که با همت والا و آرمان میهن پرستانه هر ملتی می تواند. بار سنگین هجوم و یورش اشغالگران زورمدار و قدرت پرست را، از روی شانه های خویش بردارند؛ و با سامان بخشیدن به آنچه که مورد تخریب و بی توجهی بیگانگان اشغالگر قرار گرفته بودند. تاریکی و محنت عذاب های پیشین را، از روی زندگانی خویش محو نمایند؛ و با سرافرازی به زندگی افتخار آمیز خود ادامه بدهند!
به شرط آنکه، با همان دلاوری هائی که از دیماه سال ۱۳۹۶ خورشیدی آغاز کرده اند؛ از هم اکنون نیز ، در صدد برنامه ریزی برای دور جدیدی از اتحاد و همبستگی خویش، جهت اعتراضات خیابانی و رساندن پیام های تنفرآمیز خودشان به سردمداران این حاکمیت جنایت پیشه و استبدادی، فضا را برای تنفس حتی یک آخوند چنان تنگ و غیر قابل استفاده نمایند؛ که آنها را با بدترین فلاکتی که ممکن بود در طول زندگی منفور و اهریمنی شان داشته باشند مواجه گردانند!
چنانچه در این باره کوتاهی بشود؛ و اگر بعضی از هم میهنان، هنگام حضور سایر ایرانیان به پا خاسته و معترض به حکومت جانیان در کشورشان، با آنها پیوند نیابند، تا حرکات خیابانی میلیونی را در این رابطه به وجود بیاورند. تردید نداشته باشند؛ کم ترین کاری که آخوندهای رند و حیله گر به انجام خواهند رساند. تبانی کردن با یکی از قدرت های بزرگ جهان، مانند ولادیمیر پوتین یا همین دونالد ترامپ خواهد بود!
تا همچنان به دادن باج های سیاسی و رشوه های اقتصادی به چنین قدرت هائی، بتوانند به حکومت شیطانی خویش در ایران ادامه بدهند. آنگاه برای تک تک ایرانیان( چه در برون و چه درون کشور) جز این حسرت باقی نخواهد ماند:
« زلیخا مرد از این حسرت، که یوسف گشت زندانی چرا عاقل کند کاری، که باز آرد پشیمانی ؟»!
محترم مومنی