دادگاه قانون اساسی سوریه، شرکت نمودن بشار اسد در انتخابات ریاست جمهوری این کشور را، که در سیزدهم خرداد برابربا سوم ماه ژوئن سال جاری برگزار خواهد شد تأیید نمود. به گزارش آسوشیوتدپرس تعداد بیست و چهار تن از شهروندان سوری، جهت شرکت در انتخابات، اعلام آمادگی کرده و ثبت نام نموده اند. اما به گزارش سخنگوی دادگاه قانون اساسی سوریه، براساس قانون اساسی این کشور، حد اکثر سه نفر از کاندیداها می توانند، بعد از تأیید شدن صلاحیت شان، اجازه شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را داشته باشند. از میان این 24 داوطلبان ثبت نام شده برای شرکت در انتخابات، سه تن برگزیده شده اند. دو تن از ایشان حسن ابن عبدالله النوری 54 ساله نماینده شهر دمشق در مجلس این کشور، و دیگری ماهر عبدالحفیظ حجّار 43 ساله، که او نیز نماینده شهر حلب در مجلس سیوریه است می باشند. فرد سوم هم که مایل است برای سومین بار به ریاست جمهوری سوریه برگزیده بشود؛ بشار اسد رئیس جمهور جنجالی کنونی این کشور است!
بشار اسد در بار نخست در سال 2000 میلادی، پس از پدرش حافظ اسد، که رئیس جمهور مادام العمر سوریه بود؛ به ریاست جمهوری رسید. بار دوم در سال 2007 میلادی، چون کسی برای شرکت در انتخابات اعلام آمادگی نکرده بود؛ بشار که تنها کاندیدای آن دوره از انتخابات بود؛ با کسب 97 در صد رأی موافق، برای دومین بار به ریاست جمهوری سوریه رسید. اکنون در سال جاری میلادی ، قصد دارد برای سومین مرتبه نیز به این مقام دست بیابد!
این خبر ( تأیید صلاحیت شدن رئیس جمهور جنجال آفرین سوریه)، می تواند دیدگاه های متفاوتی از سوی شنوندگان آن را پدید بیاورد. در ظاهر قضیه، باید تأیید صلاحیت شدن اسد اعجاب انگیز باشد. مردی که مخالفانی به این سرسختی دارد؛ رئیس جمهوری که بیش از سه سال متوالی است؛ کشورش در آتش جنگ داخلی می سوزد؛ کسی که موجب کشته شدن بیش از صد و پنجاه هزار تن از شهروندان کشورش شده؛ و بیش از دو میلیون تن از ایشان را نیز به آوارگی دچار نموده است. به خاطر کدام دلیل موجّهی، شایستگی تأیید صلاحیت شدن، برای شرکت در انتخاب ریاست جمهوری پیش رو را دارد؟ کدام وجاهت ملی او موجب گشته، تا دادگاه قانون اساسی کشور سوریه، وی را جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دارای صلاحیت قلمداد بکند؟!
در دیدگاهی دیگر، می توان از درون این رویداد( تأیید شدن صلاحیت اسد)، حقیقتی تلخ را بیرون کشید؛ و با افسوس فراوان، از ساده انگاری های برخی از مردمان کنونی جهان، که غیرعالمانه در هر موردی بلافاصله مهر مثبت یا منفی خویش را بر روی موضوعی می کوبند؛ دچار حیرتی عصبانی کننده شد. بعد از حافظ اسد، وقتی که قرار بود پسرش بشار به جای وی رئیس جمهور سوریه بشود؛ مردم این کشور، که از دیکتاتوری های حافظ اسد به تنگ آمده بودند؛ با این پندار که پسر وی تحصیل کرده بریتانیا و پزشک هم می باشد؛ از جانشینی بشار به جای پدرش در پست ریاست جمهوری سوریه شادمان هم بودند!
در سوریه انتخابات ریاست جمهوری هر هفت سال یک بار صورت می پذیرد. در سال 2000 که بشار برای اولین بار به این مقام دست یافت؛ اتفاقات ناگوار چندانی رخ نداد. از اینرو، در هفت سال بعد از آن( 2007)، ساده لوحی مردم باعث شد، که هیچیک از شهروندان سوری، برای شرکت در آن کاندیدا نشود. و بشار اسد به تنهائی، یکه تاز میدان بی رقیب انتخابات باشد؛ و برای بار دوم، به عنوان رئیس جمهور انتخاب هم بشود. اکنون نیز که در سال 2014، برای مرتبه سوم هم مایل است در این انتخابات شرکت نماید؛ بر اساس پیش بینی های غیر مستند، به پندار برخی از صاحبنظران، وی برای بار سوم هم به ریاست جمهوری کشورش برگزیده خواهد شد!
موردی که حقیقتی تلخ ولی حیرت انگیز می باشد؛ تضاد میان دو موضوع متفاوت در جریانات کنونی کشور سوریه است. از یک سو، عده ای از سوری ها، مخالف حضور اسد در کشورشان، و دارا بودن مقام ریاست جمهوری وی در این مملکت هستند. تأکیدشان هم بر آن است؛ که بشار اسد از ریاست جمهوری سوریه کناره گیری نماید و برود. ولی آن سوتر، طرفداران وی، چه نظامی و چه شهروندان عادی سوریه، کاملا تحت فرمان اویند؛ و در حمله به مخالفان بشار اسد، در مناطق فرو رفته در آتش جنگ، از آسمان و زمین به مخالفان وی یورش می برند؛ تا آنها را به هلاکت رسانده، و از دیارشان فراری نمایند. و این دو مورد متضاد، یعنی که به لحاظ منطقی، صغرا و کبرای این جریان، هیچ همآهنگی و مناسبتی با یکدیگر ندارند؛ و به همین دلیل باید به همه این ماجرا تردید هم نمود!
از یک سو، مخالفان او در صدد تسخیر نمودن شهرهای کوچک و بزرگ کشورشان هستند؛ تا هر چه بیشتر هواداران نظامی وی را به عقب برانند. ولی از جانبی دیگر نیز، طرفداران اسد، به کمک دوستان خارجی او، مانند افراد سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، با جدیت کامل در حال همراهی با اسد، برای مقابله با مخالفان وی می باشند. در این میانه، برگزاری مراسم انتخابات ریاست جمهوری نیز در شرف انجام شدن است. و با تمام این تفاصیل، بسیاری از صاحبنظران، احتمال انتخاب شدن اسد برای سومین بار در ریاست جمهوری سوریه را، دور از واقعیت نمی دانند. اطمینان داشتن کارشناسان مسائل سیاسی، از باز هم انتخاب شدن اسد به ریاست جمهوری سوریه، بیانگر نکته ای است؛ که توجه به آن علت این تضاد را روشن می نماید!
اسد از دوستی ایران و روسیه برخوردار است. بسیاری از کشورهای عربی در منطقه، به ویژه شیخ نشینان خلیج پارس، از دوستی میان بشار و سردمداران جمهوری اسلامی در ایران هیچ رضایتی ندارند؛ بلکه در نگرانی هم می باشند. روسها نیز با تمام گرفتاری هائی که دارند؛ به دلائل گوناگونی از بشار اسد حمایت می کنند. ایالات متحده آمریکا نیز، هم با حکومت اسلامی در ایران، در ظاهر امر هیچگونه مناسبات سیاسی و اقتصادی ندارند. ولی با روسها، چه در ظاهر و چه در باطن، اختلافات فراوانی دارد. در عوض با کشورهای عربی منطقه، به سبب داد و ستدهای بازرگانی و معاملات نفتی با همدیگر، روابط صمیمانه ای در میان ایشان برقرار است!
همین تناسب ریاضی بالا، حقیقت تلخی را آشکار می کند؛ که مخالفت های آمریکا و روسیه با یکدیگر، و دوستی های این دو به صورت جداگانه با یک یا چند عدد از کشورهای نامبرده، بخصوص با کشورهای ثروتمند و دارای منابع سرشار نفت، رقابت های بسیار جدی و کتمان ناپذیری را، میان این دو کشور صاحب قدرت در جهان، باعث گشته است. همه این ممالک نیز، از قدرتمندان گرفته تا آنهائی که توان شان محدود می باشد؛ فقط و فقط در اندیشه حفظ منافع خویش هستند. جهت رسیدن به سودی که در نظر دارند؛ حتی اگر کشورهائی مانند سوریه را هم، به تباهی و نابودی بکشانند؛ باز هم در همین مسیری که سالهاست برایش نقشه های فراوانی کشیده اند گام بر خواهند داشت!
محترم مومنی