دقایقی پیش محمد نوری زاد، منتقد نظام و کارگردان و نویسنده متعهد نوشتاری را در تاربرگ فیس بوک خود به اشتراک گذاشت که در زیر می آید:
امروزتماشای دست و صورت دخترکان شین آبادی، بیش ازآنکه متأثرم کند، مرا به یاد فرصت های هدر رفته، وسرمایه هایِ پولی وانسانیِ تباه شده، ونکبت های نهادینه شده، ودلارهای ازکف رفته درقمارهسته ای، ونخبگی های تارانده شده، وآبروهای فرو ریخته، وبی ادبی های برآمده، وبی لیاقتی های برمسند نشسته، ولیاقت های برکنار، وبی خردیِ جولان گرفته انداخت.
اجازه بدهید ازسخنان هزارباره بگذرم وبگویم؛ آنچه که من از صحبت با دختران و بزرگترهایشان دریافتم اینها بود:
1 – برای هریک ازدختران آسیب دیده، یک مستمری ماهیانه ومادام العمردرنظرگرفته شود. یکی ازپدرها می گفت: این دخترها شاید هرگزشوهر نکنند. این مستمری می تواند بخشی ازآلامشان را تسکین دهد.
2 – سیرمداواها و جراحی ها که گاه با کندی صورت می پذیرد، سرعت بگیرد.
3 – پدرها و مادرها اغلبِ وقتشان صرف دخترها و جریان مداوای آنان می شود. بهمین دلیل از کار و زندگی باز مانده اند. مسئولان فکری برای معیشت خانواده ها بکنند.
4 – افراد ومؤسساتی که خیرخواهانه مایل بمشارکت درمسیرمداوا و جراحی دختران هستند، اغلب با موانعی مواجه می شوند که مسئولان ودستگاهها پیش پایشان می نهند. واین که: به این حادثه ازمنظر امنیتی نگریسته نشود تا راه برای مشارکت احتمالی خیّرین گشوده بماند.
واما پیشنهاد منِ نوری زاد:
بد نمی شود اگرهنرمندان خوب ما و ورزشکاران محبوب ما به صورت گروهی ویا حتی فردی سری به این دختران بزنند. این دختران سالها باید درمسیردشوارمداوا و جراحی قرارگیرند. آنچه که این سالهای سخت را تحمل پذیرمی کند، همین دیدارهای عاطفی و دوستانه است. باورکنید من سخت دلتنگ تماشای عکسی هستم که درآن ببینم سرکارخانم معتمد آریا درمیان نشسته و این دختران با شادمانی از سروکولش بالا رفته اند. می گویم: ننه گیلانه ی خوب ما، این بچه ها را دریاب!
و یا دلتنگ تماشای عکسی هستم که درآن ببینم فوتبالیست ها و والیبالیست ها و وزنه برداران و کشتی گیران و خلاصه همه و همه، این بچه ها را درمیان گرفته اند و همگی شادمان اند و خنده برلب.
بیست و هفتم آبان نود و دو – روستای شین آباد