شکسته شدن تابوی عملی نکوهیده، اضمحلال قبح کاری خبیثانه است!

0
150

صدها غیر نظامی ساکن در حومه شهر دمشق، توسط حمله دشمن با گازهای مسموم شیمیائی به ایشان، با فجیع ترین وضعیت ممکن جان باختند. با آنکه مردم سوریه ظرف این دوسال، کشته های فراوانی را در مسیر رهائی از سلطه بشار اسد در میهن شان به چشمان خود دیده اند؛ اما حادثه دهشتناک حمله شیمیائی هفته پیش به این مردم ستمکش، موجب بی تابی های شدید آنها شده بود؛ و به شدت نسبت به این فاجعه دردناک واکنش نشان می دادند!

تا کنون که پای حملات شیمیائی در کار نبود، تألمات ناشی از زد و خوردهای دو طرف، برای ملت در عذاب افتاده سوریه غیر قابل تحمل بود؛ وای به حالی که از این پس، عاملان حملات شیمیائی اخیر، بخواهند تجربه نخستین خودشان را تکرار بکنند؛ و باری دیگر یا بارهای دیگری باز هم به این عمل جنایتکارانه خویش دست بزنند؛ و باز هم بی گناهان را طعمه شهوات قدرت پرستی خودشان بنمایند!

تا زمانی که کار خطائی انجام نپذیرفته، قبح و زشتی آن عمل آشکار نمی شود؛ فاجعه وقتی عمیق تر و حادتر می گردد، که عمل کنندگان به یک کار زشت و ناپسند، برای دومین بار هم به آن دست بزنند و تکرارش بکنند. فردی که هنوز دروغ گفتن را نمی داند، به مجرد آنکه اولین دروغ گوئی از وی سر بزند، هر چند که دروغش برملا بشود و دیگران بفهمند که راست نگفته است؛ همان یک بار کافی است که دنده ی خطاکاری فرد را نسبت به این عمل زشت پهن بکند؛ و از آن به بعد کمترین واهمه ای از بیان دروغهای دیگر نداشته باشد!

به قتل رسیدن اولین مقتول به دست یک قاتل، ضمن آنکه وی به نکوهیده بودن کارش آگاهی دارد؛ انجام دادن آن برای او بسیار سخت نیز هست. ولی وقتی همان فرد جنایتکار بخواهد دومین قربانی خویش را به نیستی بکشاند؛ دیگر نه زشتی عملی که در حال اجرای آن می باشد به ملامت کردن او می پردازد؛ و نه آن کار غیر انسانی به نظر عامل آن سخت و عذاب آور جلوه می کند. چرا که با انجام دادن نخستین جنایت خویش، قبح و زشتی کاری مثل قتل نفس، نزد او رنگ باخته و معنای خودش را از دست می دهد؛ سپس با تکرارهای بعدی، از او یک قاتل حرفه ای را به وجود می آورد!

جنایت وحشتناکی که در هفته گذشته، بی رحمانه ترین قساوت حاکمیت کشور سوریه نسبت به مردم بی دفاع این کشور در طول اغتشاشات چندین ماهه اخیر به وقوع پیوسته است؛ آنقدر نگران کننده نبود و نیست که نتیجه بعدی و عواقب زجرآور آن هست! چرا که نزد عاملان رسوای چنین فاجعه دردناکی، تابوی حملات شیمیائی به مردم بی دفاع سوریه را شکسته، و دیری هم نخواهد گذشت، که باری دیگر از سوی کسانی که دفعه اول دست به این جنایت تاریخی زده اند؛ چهره خیابانهای کشور سوریه را، با پراکنده بودن اجساد سوزانده شده صدها انسان بی گناه، همینطور حضور افرادی که یا دچار نقص عضو گردیده و اعضای پیکرشان را در این جریان از دست داده اند؛ و یا پوست رخساره و بخش بیرونی اندام بدن شان در اثر مواد سمی شیمیائی آسیب شدیدی دیده و غیر قابل تحمل می باشند؛ آنقدر زشت و دهشتناک جلوه بکند، که خود این قاتلان هم تاب و توان کافی برای نظاره نمودن آن را نداشته باشند!

پایان دادن به چنین حملات مرگبار، دستگیری و محاکمه نیروهای مظنون به انجام دادن این عملیات دلخراش، به سادگی نخواهد بود و عواقب بسیار بدی را هم از خودش بر جای خواهد گذاشت. اما جنایت انجام شده، به قدری وحشیانه صورت گرفته، که آثار شوم آن، تا ابد بر زندگانی ملت سوریه تأثیرات ناگواری خواهد داشت. آنچه که مسلم است، اگر قرار بود بشار اسد جنایتکار، دست از شقاوت پیشگی اش بر می داشت و چسبیدن به قدرت را رها می کرد؛ این کار را تا کنون انجام داده بود؛ و می پذیرفت که دست از ریاست بر کشور و ملت سوریه بردارد. چون آشکار است که هیچگاه چنین نخواهد کرد، و جانبازی های مردم سوریه هم نتوانسته آنها را به هدفشان برساند؛ انتظار داشتن از کمکهای بین المللی و دخالت نیروهای خارجی، تنها راه پیشنهاد شده کارشناسان جنگی است؛ که عاملان این حملات شیمیائی به مردم بی پناه سوریه را، از زمره جانیان قلمداد بکنند؛ و عمل ننگین ایشان را، جنایت جنگی معرفی بنمایند. بدیهی است که نتیجه این کار، دستگیری و محاکمه عاملان چنین عمل وحشیانه ای باشد؛ که این مهم نیز رخ نخواهد داد؛ مگر با حمله نظامی به سوریه، با هدف دستگیری بشار اسد قاتل، و یاران جانی او، که با کردار پلیدشان روی همه بی رحمهای تاریخ بشری را سپید کرده اند!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلییورش وحشیانه گارد ویژه زندان به زندانیان سیاسی و عادی در زندان مرکزی زاهدان
مقاله بعدیچرا همياري كردها اينك ضروري است؟
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.