شورشیان: رعایت « حجاب » در سوریه اجباری نیست!

0
414

به گفته بعضی از منابع خبری ، « محمد الجولانی » رهبر شورشی های مخالف بشار اسد ، که قبلا از اعضاء گروه مخوف و جنایتکار « القائده » بوده است . با این حال ، اکنون که به اتفاق همراهانش بر اسد دیکتاتور شوریده و بر کرسی قدرت در کشور سوریه نشسته است. در نخستین اقدام خود به مردم این سرزمین گفته است: در این کشور حجاب ، اجباری نیست ؛ و در این رابطه هر کسی مجاز است به دلخواه خودش عمل بکند !

برای ما ایرانی ها تاسف بار است ؛ آنگاه که در حدود ۲۵۰۰ سال پیش در کشورمان « گارد نظامی ویژه زنان » را در میهن باستانی مان داشته ایم . یعنی مردان و زنان ایران آن زمان در کنار همدیگر به دفاع از مرزهای میهن بزرگ شان می پرداختند . اکنون و در این عصر و زمانه ، حتی در بسیاری از ادارات کشورمان ، اتاق های محل کار مردان و زنان جدا می باشند . تا مبادا نگاه نامحرمانه ای به یکدیگر بکنند ؛ و اساس و پایه اسلام آخوندها را متزلزل نمایند !

و این واپسگرائی سران حکومت ملاهای حاکم بر میهن ما در شرایطی است ؛ که محمد بن سلمان ولیعهد دانای شبه جزیره عربستان ( مهد ظهور اسلام ناب محمدی ) ، به اتفاق عمویش در این سرزمین ، در حال ایجاد تساوی حقوق میان مردان و زنان عربستان هستند ؛ و بانوان و دختران عربستان سعودی ، برای انتخاب پوشش خودشان آزاد می باشند ؛ و مورد اهانت و ضرب و شتم حکومتی ها قرار نخواهند گرفت !

و این افتضاح حکومتی در سرزمین ما در شرایطی است ؛ که در حدود شصت و دو سال پیش ( ۱۳۴۱ خورشیدی ) ، مهم ترین بند « لوایح ششگانه انقلاب سپید شاه و ملت » ، که به مرور به لوایح « نوزده گانه » نیز ارتقاء یافت . به زنان ایرانزمین آزادی مطلق جهت انتخاب پوشش و حضور مختلط با مردان جامعه در پایگاه های اداری مملکت داده شد !

اما چهل و شش سال پیش ، با رخ دادن انقلاب سیاه و شوم آخوندی اسلامی در کشور ما ، میهن مان به زندانی بزرگ برای زنان ایران تبدیل گشت ؛ و زندگی شان در هر زمان و مکانی ، زیر ذره بین های مزدوران حکومتی قرار گرفت . تا مباد تار موئی از زیر پوشش حجاب اجباری شان بیرون بماند ؛ و آخوندهای زورگو و مستبد را « حالی به حالی » بکند !

و باز هم در کمال تاسف این جریان واپسگرایانه در سرزمینی تبدیل به قانون شده است ؛ که شهریار شجاع و میهندوست و واقع بین کشورمان ( اعلاحضرت رضاشاه بزرگ ) ، جهت ایجاد مبنای « مدرنیته » در کشورش ، دهان آخوندهای آن موقع را که درون مجلس نیز بودند را بست . تا به آنها بفهماند « آزادی » حق مسلم زن ایرانی است . و هیچکس اجازه گرفتن این حق را از زنان این سرزمین ندارد !

رضا شاه کبیر جهت تثبیت نمودن تصمیم آزادی بخش خویش برای زنان ایرانزمین ، این کار را از دربار و کاخ سلطنتی آغاز نمود ؛ و به ملکه ایران و شاهدخت هایش گفت : بدون استفاده از « چادر و روبنده و نقاب و…. » در منظر دید مردان قصر و مکان های دیگر قرار بگیرند . تا افرادی که برای ملاقات با پادشاه به آنجا می رفتند . نیز چنین روشی را در مورد خانواده های خودشان به اجرا بگذارند !

در سال ۱۳۲۹ خورشیدی در مجتمع آموزشی « فروزش » در غرب تهران آغاز به تحصیل نمودم . روانش شاد مدیره بی نظیر مدرسه مان ، که از همان موقع ( زمان اجرای قانون کشف حجاب به فرمان رضا شاه بزرگ ) ، هیچگاه از پوشش حجاب استفاده نکرده بود . به دختران دانش آموز اجازه استفاده از هیچ پوشش مربوط به حجاب را نمی داد و می گفت : « چادر » مرد و به فرمان رضا شاه بزرگ به خاک سپرده شد . » !

یکی از همکلاسی هایم که از سوی مادری فامیلی مذهبی داشت . طبق فرمان پدر بزرگ و دائی هایش مجبور بود ؛ که با چادر مشکی به مدرسه بیاید . اما از باب آنکه دیگر چنین موردی در آن مدرسه رایج نبود ؛ این مساله را با پدر روشنفکرش که به خاطر احترام قائل شدن برای فامیل همسرش ، در ظاهر امر به خواسته پدر و برادران او ( زنش ) که همگی شان آخوند و روضه خوان بودند . دخترش را با چادر به مدرسه می فرستاد در میان گذاشت !

آن مرد دانا راه حل جالبی برای زایل کردن مشکل دخترش اندیشید و به او گفت : خودت را معذب نکن ، بک کیف مدرسه که بزرگ باشد برایت می خرم ؛ از خانه تا جلوی درب ورودی مدرسه با چادر برو ، ولی وقتی خواستی وارد آنجا بشوی ؛ اول چادرت را درون کیف ات بگذار و بعد به داخل مدرسه ات برو !

با این حال مادر آن دختر همواره نگران بود ؛ که اگر پدر یا برادرهای روضه خوانش دختر وی را در خیابان بدون چادر ببینند ؟ او را اذیت بکنند !

متاسفانه با همه تلاش هائی که آن پدر و پسر میهن پرست ( رضا شاه کبیر و فرزند خلفش شاهنشاه آریا مهر ) نمودند . ملت ایران به ویژه دلاور زنان میهن مان ، حدود بیش از پنجاه سال پس از مدفون شدن « چادر و روبنده و نقاب » درون خاک ، باری دیگر به فرمان سران رژیم متحجر آخوندی ملزم به رعایت کردن « حجاب اجباری » شده اند !

در حالی که از چند سال پیش ، با تدابیر « محمد بن سلمان » ولیعهد واقع بین « زادگاه دین مبین !!! اسلام » ( عربستان سعودی ) زنان این کشور مجاز هستند که در این باره خودشان تصمیم بگیرند . چنانچه در این رابطه مورد فشار مردان خانواده یا هر فرد دیگری باشند ؟ قانون از آنها حمایت خواهد نمود !

ولی زنان سرزمینی که قدمت حضورشان به همراه مردان جامعه درون پایگاه های اجتماعی حتی نیروهای نظامی کشورشان ، به بیش از دو هزار و پانصد سال می رسد . در این برهه زمانی زیر فشار قومی فاسد قرار گرفته اند ؛ و چنانچه به دستور اشغالگران میهن شان عمل نکنند ؟ جای شان در شکنجه گاه های اهریمنان حاکم بر دیارشان است . و می بایست انواع شکنجه مانند ضربات شلاق و سلول های انفرادی و …. را نیز متحمل بشوند !

در دنیائی که هیچ چیزی پایدار و دائمی نیست ؛ دیکتاتورها و محورهای استبداد نیز به گورستان تاریخ سپرده می شوند . جنایت پیشگان حاکمیت منفور آخوندی فراموش کرده اند ؛ که « این نیز بگذرد » و همین دلاور زنان ایرانزمین ، ریشه خبیث درخت ظلم ستمگران میهن شان را از خاک مقدس ایران آریائی بیرون می آورند و به آتش می کشند . تا از این پس هیچ قدرتی آزادی های اجتماعی ایشان را فدای مقاصد اهریمنی خویش نکند !

خواجه عبدالله انصاری : « پروردگارا ، آنان را که عقل دادی چه ندادی ؟ و آنهائی را که عقل ندادی چه دادی ؟ »!

مقاله قبلیپایان حضور سپاه پاسداران در سوریه؛ فرمانده سپاه خروج کامل نیروها را تأیید کرد
مقاله بعدیبایدن به رغم مخالفت کنگره، دسترسی ایران به ۱۰ میلیارد دلار دارایی مسدود شده را تسهیل کرد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.