مرجان گرینبلات، بنیانگذار «ائتلاف حقوق همه اقلیتها در ایران» و عضو بخش اقلیتهای خاورمیانه در «اتحادیه ضد افترا»، میگوید»: شیوع «زن کشی» که یک جرم ناشی از تنفر جنسیتگرایانه، باهدف کشتن زنان به خاطر زن بودنشان است. در ایران «از نتایج مستقیم بازمهندسی مردسالارانه ساختارهای اجتماعی و قدرت زدایی حقوقی و فرهنگی از زنان و دختران توسط حکومت» است!.
گرینبلات روز پنجشنبه در مقالهای در نیوزویک نوشت: «کشتن زنان به نام ناموس و فرهنگ، مانند دیگر بیعدالتیها و رفتارهای وحشیانه احیاشده در ایران، در حال باز ادغام شدن در جامعهای است؛ که از تبلیغات، بهعنوان ابزاری ابتدایی برای تهدید و اجبار استفاده میکند.»!
او در این مقاله افزوده است: «رژیم برای کسانی که در این مسیر قرار نمیگیرند، به اعدام، شکنجه و زندان متوسل میشود. تا صداها را خاموش، آزادی را سرکوب و ظاهر اختلاف را حذف کند.»
به گفته گرینبلات: «زن کشی سلسلهمراتب اجتماعی ایران را که طبق آن برخی افراد به اسم خدا، کشور، یا ناموس، حتی به بیشرمانهترین و یا عجیبوغریبترین آدابورسوم، کنترل سرنوشت برخی دیگر را در دست دارند. تقویت میکند.»!
گرینبلات مینویسد: «کسانی که خود را تعیینکننده سرنوشت مردم قرار دادهاند. معمولاً مقامات حکومتی غیر منتخب هستند. پلیس امنیت اخلاقی که بازداشتهای اولیه را انجام میدهد؛ قضاتی که مجازات را تعیین میکنند؛ و شکنجه گران و دژخیمانی که احکام را اجرا میکنند.»!
او مینویسد: «قوانین پس از انقلاب حکم میکند؛ که برادرها، پدرها و شوهرها مالک زنان در زمان حیاتشان هستند. آنها بهعنوان کسانی که سرنوشت زنان را در دست دارند. ظاهرشدهاند. آنها اجازه یافتهاند؛ که سرنوشت زنان را، با به انحصار گرفتن پول و حق انتخاب ازدواج به دست بگیرند؛ و همزمان بهعنوان قاضی و جلاد، جان آنها را بگیرند.»!
گرینبلات یادآوری میکند که «از شروع انقلاب ۱۳۵۷، زنان ایران بهطور تدریجی جایگاه برابر در نزد قانون و همچنین حق تعیین سرنوشت برای خود را ازدستدادهاند.»!
او مینویسد: «در دادگاهها، زنان نصف همتایان مردشان ارزشدارند. در جامعه بهطور عمده، زنان بهعنوان دارایی دیگران قلمداد میشوند. از حق انتخاب برای لباس، تحصیل و کار گرفته تا ازدواج، طلاق و گرفتن حضانت کودکان، زنان در موقعیت ضعیفتر [به نسبت مردان] هستند. در تمامی مراحل زندگی، سرنوشت یک زن را مردان خانواده او تعیین میکند.»!
به گفته گرینبلات، «در زندگی و در مرگ، زنان همیشه کمارزشتر قلمداد میشوند. شهادت یک زن بیارزش است و کمتر از شهادت یک مرد ارزش دارد. حق او برای ارث بردن، از حق برادرانش کمتر است. پیشقدم شدنش برای طلاق ارزش کمی دارد. در مورد مرگ، حیات او چشم پوشیدنی است و به همین خاطر این موضوع مرگهای ناموسی را، مخصوصاً با توجه به مجازات ناچیز [قتلهای ناموسی] توجیهپذیرتر میکند.»!
گرینبلات تأکید میکند که در ایران «رفتار با زنان بهعنوان موجوداتی کمارزشتر، قدرت پویای خطرناک و حتی مرگباری را ترویج میکند؛ که مردان را در موقعیت نهایت قدرت و کنترل زنان قرار میدهد. مردان شرطی میشوند؛ که انتظار داشته باشند زنان تسلیم و مطیع باشند. تا [مردان] سلطه خود بر آنها را تائید کنند.»!
به نظر گرینبلات، قوانین فعلی در ایران به مردان اجازه میدهد؛ که در خصوص درآمد و معیشت زنان تصمیم بگیرند. او مینویسد مردان «زنان را بخشی از مایملک خود میدانند؛ و به همین خاطر حس میکنند که حقدارند بر بدن آنها هرگونه ای که خواستند ستم کنند؛ و درباره قابلیت تولیدمثل آنها تصمیمگیری کنند. از همه قابلتوجهتر، اینکه حس میکنند میتوانند بدون آنکه تحت مجازات عمدهای قرار بگیرند، زندگی آنها را بگیرند.»!
گرینبلات هشدار میدهد: که «تا زمانی که تغییرات اساسی اجتماعی و حقوقی روی ندهد، جانهای بیشتری از دست خواهد رفت.»!
و…… اینهمه نا به سامانیها برای زنان در ایران، همهاش به خاطر دیدگاه ظالمانه مردان و حاکمیت علیه زنان ایرانی نیست. بلکه خودشان هم در این رابط کوتاهی کردهاند!
چه تعداد زنانی را میشناسیم؛ که بخشی از اوقات روزانهشان را، به مطالعه و آموختن آنچه هنوز نمیدانند اختصاص میدهند؟ چه تعدادی از زنان و دوشیزگان ایرانی را سراغ دارید؛ که برای ستاندن حقوق انسانی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و حتی سیاسی خودشان، بهاتفاق برخی دیگر از همجنسان خویش، به مراجع قانونی کشورشان و یا حتی به مراکز بینالمللی حقیقت نگر مراجعه کرده باشند. تا بتوانند برای خود و سایر زنان ایران کاری انجام داده باشند؟!
بدیهی است با چنین شرایطی، هر قدرتی که در اسارت حس دیکتاتوری خویش باشد. از موقعیت بیتفاوتیهای این نوع از زنان «باری به هر جهت» سوءاستفاده بکنند؛ و هر نوع ستمی را بر آنان روا بدارند؛ و هیچگاه حق مسلم این موجودات ارزشمند و قابلاحترام و مفید در هر جامعهای را، بهطور کامل به وی بپردازند؛ و هرگز به قانونشکنان اجازه ندهند؛ که در دل اجتماع، درباره زنان چنین ناروائی هائی به انجام برسند!
ایکاش که بانوان و دوشیزگان عزیز میهنمان، بهدرستی به حقوق همهجانبه خویش پی ببرند. تا که در این رهگذر، هرگز به کسی اجازه تداخل در امور شخصی خودشان را ندهند!
محترم مؤمنی