از حدود دو سال پیش تا کنون، سران مفلوک حکومت نیرنگباز اسلامی، از کم بودن جمعیت ایرانیان دم می زنند. در اینکه جمعیت کنونی کشورمان زیاد جوان نیستند؛ و اکثریت آن با مردان و زنان میانسال و مسن می باشد تردیدی وجود ندارد. اما اینکه رهبر و رئیس جمهور وقت کشور(محمود احمدی نژاد )، در آن موقع اعلام کردند که ایران ظرفیت بین صد و پنجاه تا دویست میلیون جمعیت را دارد؛ می توان در سلامت فکر و صحت عقل و درایت شان شک نمود و به ریش شان خندید!
از آنجائی که سرزمین کهنسال ما، به لحاظ سطح و پیرامون آن، در وسعت شگفت انگیزی می باشد؛ شاید اگر کشور دارای مدیریتی مدبر و کاردان می بود؛ می توانست جمعیت بالغ بر دویست میلیون تن را نیز داشته باشد. ولی درشرایطی که این مدیران نادان و بی کیاست رژیم آخوندی، توان اداره یک روستا را هم ندارند چه رسد به مملکت بزرگی چون ایران، بهتر است که دهان یاوه گوی شان را ببندند و بیش از این گزافه سرائی نکنند!
درون دستگاه آفرینش این جهان، پدیده های طبیعی آن به گونه ای برنامه ریزی شده اند؛ که یک لحظه و به اندازه یک میلیمتر هم در وضعیت طبیعی رخ دادن آنها اشتباه وجود ندارد. آفتاب داغ بهار و تابستان، بخار آبهای دریاها و دریاچه های ایران را، در لابلای ابرهای آسمان میهن مان ذخیره می کند؛ و در زمانی که خود طبیعت به خوبی وقت آن را مشخص نموده است؛ دوباره به شکل باران و تگرک و برف، به سوی دشت ها و کوهستان های ایران جاری می کند. سپس آبشارهائی که از قله های کوههای سر به فلک کشیده به سوی زمین سرازیر می شوند؛ در دامنه و اطراف آن کوههای استوار، جویبارها و نهرهای آب زلال را به حرکت در می آورند. آنگاه که همه شان درون بستر رودخانه ها جاری شوند؛ به سرشت طبیعی ایشان فرمان می دهد؛ که راهی دریاهای گسترده و فیروزه ای آن بگردند؛ تا به چشمان صاحبدلان، بشارت زایش برکت و ریزش نعمت های فراوان را بدهد.
ولی تمامی این زیبائی ها در موقعیتی موجودیت می یابند؛ که دست اندر کاران اداره امور مملکت، در آن حد از دانائی و شعور ذاتی باشند؛ که بتوانند از اینهمه نعمت و برکت بی انتهای داده شده به ایرانزمین و ملت آن، با مدیریتی صحیح و کارآمد حفاظت و نگهداری کنند. نه آنکه همه روزه، خبرهای تأسف بار خشک شدن آب رودها و دریاچه های کشور، امید ایرانیاران میهن پرست را کاهش بدهند و به ناامیدی بدل نمایند!
ظاهرا این طایفه ی عقب مانده و متحجر، در شرح وظایف خویش هیچ نکته مثبتی نداشته اند که ارائه بدهند. گوئی در پاکت مدیریتی ایشان، فقط کشتار انسانها و نابود سازی جلوه های طبیعی و مفید سرزمینی باستانی، و بدنام ساختن ملتی آبرومند ثبت گردیده؛ و برای تباه کردن آنچه که با فریبکاری به چنگ آورده و در اشغال خویش گرفته اند مأموریت دارند!
اکنون که کمی به خود آمده اند؛ به این فکر هستند که با توحش ذاتی خویش، و با به وجود آوردن دلائلی غرض آلود، تعداد زیادی از جوانان ایرانی را، با ترتیب دادن جنگ خانمانسوز هشت ساله با صدام حسین به کام مرگ فرستاده اند؛ و تعداد بی شماری از همین جوانان میهن مان را، به بهانه های واهی و پوچ، به جوخه های اعدام سپرده اند؛ عده ای دیگر را نیز، درون شکنجه گاههای مخوف خویش اسیر ساخته اند؛ بقیه شان را هم در باتلاق اعتیاد به سوی تباهی سوق داده اند. اگر بخواهند باری دیگر برای نشان دادن برتری خودشان به حکومت های دیگر، بخصوص در سطح منطقه، جنگ دیگری را راه اندازی بکنند؛ نیروی انسانی جوان، که با شرکت شان در جنگهای آتی، بتوانند این قدرت پرستان را به مقاصد شوم شان برسانند ندارند!
بر همین اساس دم از کمبود جمعیت در ایران می زنند؛ و به خانواده های ایرانی توصیه بیشتر به دنیا آوردن فرزند را می کنند. تا جائی که صاحبان چند کارخانه بزرگ را واداشته اند؛ که به کارگران زن و مرد خودشان پیشنهاد بدهند؛ در صورتی که یک فرزند به تعداد اعضای خانواده شان بیفزایند؛ از پاداش و هدایای ویژه برخوردارشان خواهند کرد. اگر نیک به این پیشنهاد مضحک توجه بکنیم؟ معنای چنین دست و دلبازی هائی، جز این نخواهد بود: ” شما بزایید، ما می کشیم. “!
محترم مومنی