شما اگر یک ایرانی عاشق میهن باشید؟ باید این خبر خون تان را به جوش بیاورد؟!

0
190

یکی از شبکه های تلویزیونی کشور عراق، اخیرا برای بینندگان خودش، یک مسابقه با عنوان: ” انتخاب نجس ترین و حقیرترین موجودات کره زمین ” برگزار نموده است. طراح مسابقه مورد نظر، چندین گزینه را اعلام کرده بود؛ تا بینندگان شبکه شان، با انتخاب یکی از گزینه ها در این مسابقه شرکت کنند؛ و جایزه نفیسی را به خودشان اختصاص بدهند.

متأسفانه نام ملت ستمدیده ایران نیز در میان گزینه های مسابقه گذاشته شده بود. سرانجام هنگامی که مجری برنامه، که می بایست در انتهای آن، نام برنده مسابقه و گزینه ی انتخابی او را اعلام می کرد؛ در کمال تأثر و تأسف، گزینه انتخابی اکثریت آن بینندگان را، که می بایست نام یکی از آنها به قید قرعه برگزیده می شد و معرفی می گردید؛ به مخاطبان شبکه شان گفت که گزینه انتخابی بیشترین آنها ” ملت ایران ” بوده است!

چگونه می توان شنید و تحمل کرد، که در شبکه تلویزیونی سرزمینی، که حاکمیت نابکار رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی، مردم و دولت آن مملکت را، برادران کشور اسلامی عراق می نامید؛ سوآلی مطرح بشود که مضمون آن، انتخاب شدن نجس ترین و حقیر ترین موجودات کره زمین باشد؛ و طی آن مردم میهن ما را، گزینه انتخاب شونده، توسط بینندگان خودش اعلام نماید؟!

آیا به راستی ما اینقدر بی غیرت شده ایم؛ که هر چه خاکستر در تمام دنیا وجود دارد؛ به وسیله هر فرد و گروه بی اصالتی و بی مقداری، بر سرمان ریخته بشود و صدایمان هم در نیاید؟ آیا زندگی کردن زیر یوغ اسارت یک حکومت استبدادی جنایت پیشه، باید همه هویت ملی و اصالت نژاد آریائی ما را، تا این اندازه به حضیض ذلت کشانده باشد؛ تا مردم همان کشوری که هنوز مورد توجه و حمایت شدید آخوندهای حکومتی جمهوری پلید اسلامی قرار دارند؛ در چنین درجه از وقاحت قرار داشته باشند؛ که به خودشان اجازه بدهند تا چنین اهانت و بی حرمتی شنیعی را، نسبت به مردمی که زرتشت پیامبر پاک سرشت آنها، ایشان را به نیکوئی در پندار و کردار و گفتارشان اندرز داده روا بدارند؟!

شاید هم، مردمی که اجازه بدهند تا حکومت کشورشان، طلا های آنان را، برای ساختن گنبد و ضریح حرمهای تازیان، به آن ملخ خواران هدیه بکنند؛ و از منافع عظیم ثروت ملی نفت و گازشان، برای شهروندان بدون مسکن برادران مسلمان عراقی سرمایه گذاری بشود. حق شان همین باشد، که با همه نیازهائی که خودشان به آن نعمتهای طبیعی و درامدهای آن دارند؛ خودشان در بدترین شرایط ممکن زندگی بکنند؛ اما آنچه که دارند را، دشمنان خانگی ایشان به بیگانگان ارمغان نمایند!

هنوز مردم زلزله زده ارگ بم و زنجان، صاحب یک خانه پیش ساخته معمولی نشده و در چادرهای اهدائی سازمانهای بین المللی زندگی می کنند؛ اما حکومت اهریمنی سرزمین شان، برای ملت های بی خانمان دیگر کشورها مأوا و مسکن می سازند!

ای شمائی که بخش وسیعی از سرمایه های خودتان را، در راه زیارت نمودن مقبره های خالی و خرافه آور موجود در عراق هزینه می کنید؛ و چند بار در سال خویشتن را به سامراء و کربلا و نجف می رسانید؛ تا با زیارت کردن ضریح های این حرمها، موجب شادی دل امامان تان بشوید؛ آنها شما را نجس ترین و حقیرترین موجودات دنیا برشمرده اند؛ آیا واقعا ما این چنین هستید؟ اگر واکنش نشان ندهید؛ سکوت تان به معنای پذیرش این اهانت تاریخی محسوب خواهد شد!

و اگر شنیدن این توهین آشکار، خون تان را به جوش می آورد؟ از جا بر خیزید و مسبب حقیقی رخداد این فاجعه تاریخی را، خطاب قرار داده؛ به ایشان بگوئید:

” من از روئیدن خار سر دیوار دانستم

که ناکس، کس نمی گردد از این بالا نشینی ها!

محترم مومنی

 

مقاله قبلینوشته ها در فیسبوک ناپدید می شوند
مقاله بعدیتهدید انصار حزب الله در بحبوحۀ بیماری رهبر و خشونت های داعش
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.